English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
input signal سیگنال ورودی
input signal سیگنال اولیه
Other Matches
b y signal b y پیام روشنایی ب- ایگرگ
signal ارسال پیام به کامپیوتر
signal کوچترین واحد پایه برای ارسال داده دیجیتال
signal پردازش سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
signal شماره محل بیت ها با محتوای مختلف در دو کلمه داده
signal تبدیل یا ترجمه سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
signal تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
signal پاس ولتاژ رسانه جانبی ارسالی به pcu برای در خواست توجه
signal اختلاف بین توان سیگنال ارسالی و اختلال روی خط
signal نشان
signal سیگنال علامت دادن
r y signal پیام روشنایی ار ایگرگ
q signal پیام کیو
i signal پیام ای
you must w the signal ناهار را برای خاطر من معطل نکنید
g y signal پیام روشنایی جی ایگرگ
signal 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal نشان راهنما
signal پیام
signal نشانه
signal علامت دادن
signal سیگنال
signal خبردادن
signal با اشاره رساندن
signal اشکار مشخص
signal با علامت ابلاغ کردن
signal علامت
signal اخطار
signal علایم مخابراتی مخابرات
signal مخابره کردن
signal هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
signal علامت نشانه
signal علامت راهنمای خودرو
signal رسته مخابرات
signal مخابره کردن علامت دادن
request signal علامت درخواست
signal bridge پل مخابرات ناو
signal axis محورارتباطات
signal axis محور مخابرات
signal area منطقه کاشتن علایم درفرودگاه
second signal system دستگاه علامتی دوم
return to zero signal علامت مراجعه ضبط که به عنوان سطح نوار مغناطیسی نشده به کارمی رود.
signal caller مدافع 3/4 در فوتبال امریکایی
signal center مرکز مخابرات
signal element عنصر علامتی
signal electrode الکترد پیام ساز
signal distance فاصله علامتی
signal detection علامت یابی
signal corps قسمت مخابرات
signal corps رسته مخابرات
signal communications ارتباطات مخابراتی
signal communications ارتباط و مخابرات
signal center مرکز پیام
signal center مرکزارتباطات
reference signal سیگنال مرجع
railroad signal علامت یا سیگنال راه اهن
signal bridge پل مخابره ناو
implusing signal سیگنال ضربهای
identify signal علامت یا سیگنال مشخصه
hooting signal سیگنال اتومبیل
guard signal علامت نگهبان
ghost signal تصویر دوگانه
fog signal علایم مه
flashlight signal سیگنال چراغ قوه
flash signal سیگنال فلاش
fog signal علامت مه
grid signal سیگنال شبکه
picture signal سیگنال تصویر
picture signal علامت تصویر
operating signal چانل موجوددر دستگاه امواج ارسالی
operating signal سیگنال دستگاه
morse signal سیگنال مورس
monochrome signal پیام تکرنگ
main signal سیگنال اصلی
line signal سیگنال خط
intelligence signal پیام خبری
flash signal علامت فلاش
signal engineering تکنیک جریان ضعیف
traffic signal چراغ راهنمایی
traffic signal علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه
telegraph signal علامت تلگرافی
synchronizing signal پیام همزمان ساز
start signal علامت شروع
spurious signal علایم مخابراتی مزاحم خارجی در یک دستگاه مخابراتی
signal voltage ولتاژ سیگنال
signal voltage ولتاژ دریافتی
signal voltage ولتاژ ورودی
traffic signal نشانه روشن
video signal پیام ویدئو
video signal سیگنال یا علامت ویدئو
sound signal علائم صدا
signal gantry علامتزیرپلی
signal ahead چراغراهنماپیشرویشماست
points signal نقاطعلامتدار
light signal علامتنور
warning signal علامت خطر
warning signal علامت اعلام خطر
visual signal علایم بصری
visual signal علامت بصری
video signal سیگنال ویدئویی
signal transformation ترادیسی علائم
signal tracing ردگیری پیام
signal level سطح سیگنال
signal level سطح علامت
signal letters معرف
signal lamp لامپ خبر دهنده
signal lamp لامپ سیگنال
signal generator سیگنال مولد
signal generator سیگنال ژنراتور
signal generator پیام ساز
signal generator علامت زا
signal flag پرچم مخابراتی
signal light چراغهای سفید و سرخ اعلام رای وزنه برداری
signal man متصدی علائم
signal strength شدت صوت
signal services قسمتهای مخابراتی
signal services خدمات مخابراتی
signal security حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
signal security تامین مخابراتی
signal regeneration باززایی علائم
signal panel پرده مخابرات
signal of distress شلیک خطر
signal normalization هنجارسازی علامت
signal man دیدبان
signal fidelity وفاداری علائم
first signal system دستگاه علامتی اول
dial signal بوق ازاد برای شماره گیری
advisory signal علامت یادآوری کننده
air signal علایم سمعی و بصری ارسالی از هواپیما علایم هوایی
alarm signal علامت اژیر خطر
cut off signal علامت قطع
analog signal علامت قیاسی
command signal علامت فرمان
control signal علامت کنترل
chrominance signal بخشی از سیگنال مانیتور رنگی که حاوی اطلاعات رنگ کم رنگ واشباع است
audible signal علامت سمعی
communication signal سیگنال مخابراتی
brightness signal پیام روشنایی
busy signal علامت اشغال
buzzer signal علامت یا سیگنال شماره گیری
clock signal علامت زمان سنجی
buzzer signal ایمپولز شماره گیری
chrominance signal پیام رنگ تابی
advisory signal علامت هشدار
digital signal سیگنال دیجیتالی
drift signal علایم نشان دهنده انحراف مسیر ناو
danger signal اژیرخطر
digital signal علامت رقمی
signal boxes توقف گاه متصدی علائم
disconnect signal علامت انفصال
enabling signal علامت توانا سازی
error signal سیگنال خطا
signal box توقف گاه متصدی علائم
blanking signal پیام خاموشی
danger signal اژیر یا بوق اعلام خطر
acoustic signal سیگنال صوتی
acoustic signal علامت صوتی
signal operation instruction دستور کار مخابرات
axis of signal communication محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
signal quality detector اشکارگر کیفیت سیگنال
area signal center مرکزمخابرات منطقهای
signal to nise ratio نسبت سیگنال به نویز
area signal center مرکز مخابرات منطقه
signal to noise ratio نسبت پیام به همهمه
to signal a ship to anchor باعلامت اخطارکردن به کشتی
carrier chrominance signal پیام رنگ تابی
carrier color signal پیام رنگ تابی
carrier color signal پیام رنگی حامل
day distress signal مشعل اعلام خطر در روز
idle indicating signal علامت ازاد
low level signal سیگنال ضعیف
line clear signal سیگنال ازاد
high level signal سیگنال بزرگ
To give a signal ( sign) . علامت دادن
Signal a car to stop . علامت بده که یک اتوموبیل بایستد
digital signal processing پردازش دیجیتالی سیگنال
line clear signal علامت ازاد
landing signal officer افسر ارتباط فرود
color difference signal پیام اختلاف رنگ
minus color signal پیام رنگی منفی
composite television signal پیام مرکب تلویزیونی
color sync signal پیام همزمان ساز رنگ
command destruct signal علامت به کار افتادن سیستم تخریب کننده موشک
free line signal سیگنال خط ازاد
command destruct signal علامت تخریب موشک با فرمان دور
signal background plate صفحهپشتعلامت
standing signal instructions دستورات ثابت مخابراتی
composite color signal پیام رنگی مرکب
criminal inattention to signal بزه بی اعتنائی به نشانها جرم بی توجهی بعلائم
input بخشی از حافظه اصلی که داده ارسالی از حافظه پشتیبان را می گیرد تا پردازش شود یا در بخشهای دیگر توزیع شود
input وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند
input فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
input داده یا اطلاعی که به کامپیوتر منتقل شده است
input عمل وارد کردن اطلاعات
input سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند
input انتقال داده یا اطلاع از خارج کامپیوتر به حافظه اصلی اش
input دادن ورودی
input توان ورودی ورودی
input درون گذاشت
input داده ها اطلاعات ورودی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com