Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 196 (9 milliseconds)
English	Persian
installation plan	نقشه ی نصب
Other Matches
to buy something on a deferred payment plan [on a time payment plan] [on deferred terms]	چیزی را قسطی خریدن
installation	نصب
installation	برقراری
installation	تاسیسات سیم کشی سیم کشی ساختمان
installation	لوله کشی ساختمان
installation	تنظیم سیستم کامپیوتر جدید
installation	کامپیوتر و قط عات استفاده شده برای یک نوع کار و پردازش
installation	استقرار
installation	کارخانه نصب
installation	تاسیسات
installation	بنا
installation	قسمت نظامی
installation	موسسه نظامی
installation	برقرارکردن
installation	دستگاه
heating installation	تاسیسات حرارتی
inactive installation	تاسیسات یا یکانهای بلااستفاده
installation dimension	اندازه نصب
installation of an engine	کار گذاری یا نصب ماشین
installation progarm	برنامه نصب
installation property	دارایی قسمت
electric installation	سیم کشی برق
installation time	زمان نصب
crane installation	تاسیسات بالابر
class ii installation	تاسیسات اماد طبقه 2
class ii installation	انبار اماد طبقه 2
class i installation	تاسیسات اماد طبقه 1
class i installation	انبار اماد طبقه 1
active installation	تاسیسات فعال
active installation	قسمت فعال
installation property	مایملک موسسه
installation property	اموال قسمت
radar installation	تاسیسات رادار
three phase installation	تاسیسات سه فاز
installation type	نوع یکان
installation type	نوع قسمت
internal installation	سیم کشی داخلی
telephone installation	سیم کشی تلفن
telecommunication installation	تاسیسات ارتباطات
power installation	تاسیسات جریان قوی
system installation	نصب سیستم
installation property book	دفتر دارایی قسمت یا یکان
low voltage installation	تاسیسات فشار ضعیف
internal telephone installation	سیم کشی تلفن داخلی
the better plan is to	بهتر این است که .....
K-plan	[طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
E-plan	[طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
plan	پلان
plan	خیال
plan	هامن
plan	نقشه مسطحه برنگاره
plan	نقشه کف
plan	پیش بینی کردن
plan	طرح کردن
plan	زبان برنامه نویسی سطح پایین
plan	طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plan	طرح کشیدن یا ریختن
plan	برنامه ریزی کردن
plan	طرح ریزی کردن
plan	تدبیر
plan	طرح
plan	برنامه
plan	نقشه
plan	تدبیر اندیشه
plan	نقشه کشیدن طرح ریختن
plan implementation	اجرای برنامه
plan frame	چارچوب برنامه
prospective plan	برنامه بلند مدت
perspective plan	برنامه بلند مدت
plan implementation	عملی کردن برنامه
tentative plan	طرح ازمایشی
project plan	طرح پروژه
pursuance of a plan	اجرای نقشه یا طرحی
pursuance of a plan	تعقیب اندیشه یا نقشهای
plan view	نقشه کف
plan of action	طرح عملیات
prestowage plan	طرح باربندی کالاها
plan view	دید از بالا
plan targets	اهداف برنامه
plan range	در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
plan view	نمای بالا
prestowage plan	طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
plan of the day	برنامه روزانه ناو
plan of maneuver	طرح مانور
plan of campaign	طرح پیکار
partial plan	برنامه جزئی
rolling plan	برنامه غلتان
open-plan	ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
The plan landed .	هواپیما بزمین نشست
layaway plan <idiom>	قرض راکم کم پرداختن
draft plan	پیش نویس برنامه
Open-plan <adj.>	سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
to foil a plan	نقش بر آب کردن نقشه ای
to foil a plan	عقیم گذاردن نقشه ای
to foil a plan	خنثی کردن نقشه ای
block-plan	نقشه اولیه ساختمان
butterfly plan	طرح پروانه ای
centralized plan	پلان مرکزی
working plan	نقشه اجرا راهنمای کار
war plan	نقشه جنگی
war plan	طرح جنگی
secondary plan	طرح ثانوی
sheer plan	نقشه ساختمانی ناو
site plan	نقشه جایگاه
site plan	نقشه محل
sliding plan	برنامه لغزان
stowage plan	طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
strategic plan	طرح جنگ
strategic plan	نقشه جنگ
tactical plan	طرح عملیات تاکتیکی
tactical plan	طرح عملیات نظامی
test plan	طرح ازمایش
to plan a building	نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
to plan a building	عمارتی راطرح ریزی کردن
to pursue a plan	مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
to pursue a plan	نقشهای را دنبال کردن
to suggest a plan	طرحی راپیشنهادکردن
ground-plan	[نقشه همتراز با زمین]
part plan	نقشه جزیی
game plan	استراتژی بازی
deck plan	صفحه پل کشتی
deck plan	افق پل کشتی
detailed plan	برنامه تفصیلی
development plan	برنامه توسعه
development plan	طرح گسترش
development plan	طرح ارایش زمین
docking plan	نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
master plan	نقشه مجموعه
economic plan	برنامه اقتصادی
master plan	نقشه کلیات
entry plan	طرح ورود به بندر
entry plan	طرح دخول به سر پل
europen plan	نرخ ثابت هتل جهت اتاق وسرویس مهمانان
ground plan	نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
contingency plan	طرح احتمالی
contingency plan	برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
american plan	مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
approval of plan	تصویب نقشه
barrier plan	طرح موانع
cargo plan	طرح بارگیری ناو
ground plan	برنگاره
ground plan	نقشه مسطحه
ground plan	طرح اساسی
ground plan	شالوده
collection plan	طرح جمع اوری اخبار
collection plan	طرح جمع اوری
colombo plan	طرح کلمبو
colombo plan	طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
contingency plan	طرح عملیات احتمالی
financial plan	برنامه مالی
fire plan	طرح اتش
parking plan	طرح پارک کردن هواپیماها
investment plan	برنامه سرمایه گذاری
it was no part of my plan	ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
it was no part of my plan	کی جزو نقشه من بود
key plan	نقشه راهنما
lesson plan	طرح درس
loading plan	طرح بارگیری خودرو
marshall plan	برنامه مارشال
marshall plan	طرح مارشال
marshall plan	طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
national plan	برنامه ملی
ordnance plan	طرح تهیه جنگ افزار ومهمات
ordnance plan	طرح اردنانس
outline plan	طرح مبنا
interim plan	برنامههای موقت
fire plan	طرح اتش توپخانه
general plan	نقشه عمومی
installment plan	خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
general plan	نقشه کلی
frequency plan	طرح فرکانس
he thought out a plan	تدبیری اندیشید
he thought out a plan	فکری بنظرش رسید
illumination plan	طرح روشنایی منطقه
floor plan	نقشه اشکوب
flight plan	طرح یا نقشه پروازهواپیماها
illumination plan	طرح روشن کردن منطقه نبرد
negative tax plan	برنامه مالیات منفی
air fire plan	طرح اتش هوایی
artillery fire plan	طرح اتش توپخانه
negative tax plan	طرح مالیات منفی
annual food plan	برنامه غذایی سالیانه
The plan is now in action ( underway ) .	طرح اکنون بمرحله عمل درآمده است
disaster recovery plan	طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
open-plan coach	طرحبازوگن
restrictive fire plan	طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
coordinated fire plan	طرح اتش هم اهنگ شده
class improvement plan	طرح بهبودناو
class improvement plan	طرح توسعه ناو
documented plan figures	ارقام مستند برنامه
plan position indicator	صفحه رادار ناو یا هواپیما
constant helm plan	نقشه زیگزاگ
His plan miscarried . He missed the target	تیرش بخطا رفت
on the installment plan [American English]	به اقساط
to buy something on the installment plan [system]	چیزی را قسطی خریدن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com