Total search result: 201 (10 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
instruction word |
کلمه دستورالعمل |
|
|
Other Matches |
|
He is a man of his word . He is as good as his word . |
قولش قول است |
His word is his bond. HE is a man of his word. |
حرفش حرف است |
instruction |
راهنمایی کردن |
instruction |
راهنمایی دستورالعمل دادن تعلیم اموزش نظامی |
instruction |
دستورالعمل |
instruction |
دستور عمل |
instruction |
راهنمایی |
instruction |
اموزش |
instruction |
دستور |
instruction |
دستور کار |
instruction |
کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد |
instruction |
دستوره |
instruction |
درس |
instruction |
مقرر |
instruction |
تعلیم |
no op instruction |
دستورالعمل بی اثر |
I/O instruction |
دستور داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی] |
do nothing instruction |
دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد |
no operation instruction |
دستور برنامه نویسی که کاری انجام نمیدهد |
discrimination instruction |
دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند. |
stop instruction |
دستورالعمل توقف |
instruction counter |
شمارنده دستورالعمل شمارشگر دستورالعمل |
decision instruction |
دستورالعمل تصمیم |
instruction code |
کددستورالعمل |
decision instruction |
دستورالعمل تصمیمی |
instruction code |
رمز دستورالعمل |
pause instruction |
دستورالعمل وقفه دستورالعمل توقف |
operating instruction |
دستور کار |
individualized instruction |
اموزش انفرادی |
one address instruction |
دستورالعمل یک ادرسه |
null instruction |
دستورالعمل پوچ |
non operable instruction |
دستوری که تابعی انجام نمیدهد ولی شمارنده برنامه را افزایش میدهد |
no operation instruction |
OPERATION NO |
operating instruction |
مقررات کار |
privileged instruction |
دستورالعمل ممتاز |
program of instruction |
برنامه اموزش |
pop instruction |
دستورالعمل بازیابی از پشته |
halt instruction |
دستورالعمل توقف |
program of instruction |
برنامه تدریس |
programmed instruction |
اموزش برنامهای |
four address instruction |
نتیجه و آدرس دستورالعمل بعدی |
four address instruction |
معمولا: محل دو عملوند |
four address instruction |
دستور برنامه که حاوی چهار آدرس است در فیلد آدرس |
forwarding instruction |
دستورات حمل |
programmed instruction |
دستورالعمل برنامه ریزی شده |
pseudo instruction |
شبه دستورالعمل |
pull instruction |
دستورالعمل بازیابی |
push instruction |
دستورالعمل نشاندن |
presumptive instruction |
دستور برنامه تغییر نکرده که پردازش میشود تا دستورات قابل اجرا را بدست آورد |
entry instruction |
دستورالعمل دخول |
dummy instruction |
دستورالعمل ساختگی |
instruction cycle |
چرخه دستورالعمل |
instruction cycle |
سیکل یاچرخش دستورالعمل |
instruction drawings |
نقشههای تفضیلی اجرائی |
jump instruction |
هدایت CPU به بخش دیگر برنامه |
n plus one address instruction |
آدرس تشکیل شده و آدرس حاوی آدرس دستور بعدی است |
n plus one address instruction |
دستوری که از |
n address instruction |
دستور العمل با N نشانی |
quasi instruction |
شبه دستورالعمل |
mounting instruction |
مقررات نصب |
mounting instruction |
دستور نصب |
laying instruction |
دستور نصب |
letter of instruction |
دستورالعمل انجام کار |
micro instruction |
ریز دستورالعمل |
macro instruction |
درشت دستورالعمل |
logic instruction |
دستورالعمل منطقی |
logical instruction |
دستورالعمل منطقی |
looping instruction |
دستورالعمل حلقه زنی |
machine instruction |
دستورالعمل ماشین |
jump instruction |
دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه |
jump instruction |
دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی |
instruction film |
فیلم اموزشی |
instruction film |
فیلم درسی |
instruction for assembly |
مقررات نصب |
instruction foramt |
قالب دستورالعمل |
instruction length |
طول دستورالعمل |
instruction lookahead |
پیش بینی دستورالعمل |
instruction material |
مواد درسی |
instruction mix |
اختلاط دستورالعمل |
instruction pipeline |
کانال اطلاعات |
instruction register |
ثبات دستورالعمل |
instruction repertoire |
موجودی دستورالعمل |
instruction set |
مجموعه دستورالعمل |
instruction time |
زمان دستورالعمل |
next instruction register |
ثباتی در CPU که حاوی محل ای است که دستور بعدی باید ذخیره شود |
jump instruction |
موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود |
jump instruction |
پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند |
macro instruction |
درشت دستور |
religious instruction |
اموزش دینی |
conditional instruction |
دستورالعمل شرطی |
two address instruction |
قالب دستور که حاوی محل دو عملوند است و نتیجه در محل یکی از عملوندها ذخیره می شوند |
computer instruction |
دستورالعمل کامپیوتر |
two address instruction |
دستوری که حاوی محل دو عملوند و آدرس نتیجه است |
transfer instruction |
دستور العمل انتقال |
shift instruction |
دستورالعمل تغییر مکان دستورالعمل انتقال دستورالعمل جابجایی |
arithmetic instruction |
دستورالعمل حسابی |
call instruction |
دستورالعمل فراخوانی |
arithmetic instruction |
دستورالعمل محاسباتی دستورالعمل حسابی |
three address instruction |
دستوری که حاوی آدرس دو عملوند و محل نتیجه که باید ذخیره شود است |
four address instruction |
دستوری که حاوی محل چهار ثبات و محل دستورالعمل بعدی است |
actual instruction |
دستور العمل واقعی |
unmodified instruction |
دستور برنامه که مستقیماگ و بدون تغییرات اجرا میشود تا عملیاتی که باید انجام شود را بدست آورد |
waste instruction |
دستوری که عملی انجام نمیدهد. |
jump instruction |
موقعتی که پردازنده به بخش دیگر برنامه هدایت میشود در صورتی که شرط برقرار باشد |
current instruction |
دستورالعمل جاری |
remedial instruction |
اموزش ترمیمی |
repetition instruction |
دستوالعمل تکرار |
repetition instruction |
دستورالعمل تکرار |
restart instruction |
دستور المل بازاغازی |
branch instruction |
دستورالعمل انشعاب |
computerized instruction |
اموزش کامپیوتری |
multiple address instruction |
دستورالعمل چند ادرسه |
machine instruction set |
مجموعه دستورالعمل ماشین |
input/output instruction |
دستور داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی] |
instruction control unit |
واحد کنترل دستورالعمل |
variable instruction length |
دستورالعمل با طول متغیر |
computer managed instruction |
اموزش با مدیریت کامپیوتردستورالعمل با مدیریت کامپیوتر |
computer instruction set |
مجموعه دستورالعمل کامپیوتر |
computer assisted instruction |
اموزش به کمک کامپیوتر اموزش کامپیوتری دستورالعمل به کمک کامپیوتر |
assembly language instruction |
دستورالعمل زبان اسمبلی |
computer aided instruction |
learning computeraugmented |
conditional jump instruction |
دستورالعمل پرش شرطی |
signal operation instruction |
دستور کار مخابرات |
reduced instruction set computer |
کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای کاسته شده |
reduced instruction set computer |
طرح CPU که مجموعه دستورات |
complex instruction set computer |
کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای پیچیده |
writable instruction set computer |
طرح CPU که به برنامه نویس امکان میدهد دستورات که ماشین جانبی را به آن بیفزاید با استفاده از میکروکد. تا مجموعه دستورات به دلخواه او درآیند |
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code |
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری |
to say a word |
سخن گفتن |
say the word <idiom> |
علامت دادن |
say a word |
حرف زدن |
All you have to do is to say the word. |
کافی است لب تر کنی |
get a word in <idiom> |
یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند |
last word <idiom> |
نظر نهایی |
keep one's word <idiom> |
سرقول خود بودن |
in a word <idiom> |
به طور خلاصه |
word for word <adv.> |
نکته به نکته |
word for word <adv.> |
کلمه به کلمه |
word for word <adv.> |
مو به مو |
last word |
حرف اخر |
say a word |
سخن گفتن |
word |
اطلاع |
a word or two |
چند تا کلمه [برای گفتن] |
Could I have a word with you ? |
عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم ) |
May I have a word with you? |
ممکن است دو کلمه حرف با شما بزنم ؟ |
Take somebody at his word. |
حرف کسی را پذیرفتن ( قبول داشتن ) |
to keep to one's word |
درپیمان خوداستواربودن |
to keep to one's word |
سرقول خودایستادن |
to say a word |
حرف زدن |
take my word for it |
قول مراسندبدانید |
that is not the word for it |
لغتش این نیست |
the last word |
سخن اخر |
the last word |
حرف اخر |
the last word |
سخن قطعی |
to keep to one's word |
درست پیمان بودن |
to word up |
کم کم درست کردن کم کم رسانیدن |
to word up |
کم کم برانگیختن خردخردکوک کردن |
I want to have a word with you . I want you . |
کارت دارم |
not a word of it was right |
یک کلمه انهم درست بود |
word for word |
طابق النعل بالنعل |
word for word |
تحت اللفظی |
word for word |
کلمه به کلمه |
upon my word |
به شرافتم قسم |
the last word |
ک لام اخر |
word |
تعداد کلمات در فایل یا متن |
word |
زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری |
word |
بالغات بیان کردن |
word |
لغات رابکار بردن |
word |
فرمان |
word |
عهد |
word |
قول |
word |
پیغام خبر |
i came across a word |
بکلمه ای برخوردم |
word |
کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری |
word |
واژه |
word |
مشابه 10721 |
word |
طول کلمه کامپیوتری که به صورت تعداد بیتها شمرده میشود |
word |
روش اندازه گیری سرعت چاپگر |
word |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
at his word |
بحرف او |
word |
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود |
word |
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است |
word |
بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند |
word |
عبارت |
in a word |
خلاصه |
at his word |
بفرمان او |
have a word with <idiom> |
بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن |
word |
واژه سخن |
word |
گفتار |
last word |
اتمام حجت |
word |
لفظ |
keep to one's word |
سر قول خود بودن |
last word |
بیان یا رفتار قاطع |
word |
لغت |
word |
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر |
in one word |
خلاصه اینکه مختصرا |
in one word |
خلاصه |
word |
کلمه |
in a word |
خلاصه اینکه مختصرا |
word |
حرف |