Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 179 (9 milliseconds)
English	Persian
insulation fault	خرابی نارسانا
insulation fault	نقص عایق کاری
insulation fault	نقص عایق بندی
Other Matches
insulation	عایق گذاری
insulation	عایق کاری یا عایق بندی ایزولاسیون
insulation	عایق
insulation	روپوش کشی عایق کردن
insulation	عایق کاری
insulation indicator	دستگاه ازمایش عایق بندی
insulation tester	دستگاه ازمایش عایق بندی
insulation level	سطح ایزولاسیون
breaking down of insulation	فرو ریختن نارسانایی
insulation loss	تلف عایق بندی
insulation measurement	سنجش و ازمایش ایزولاسیون
insulation of concrete	عایق کاری بتن
insulation protection	حفافت عایق بندی
insulation resistance	مقدار مقاومت نارسانا
insulation resistance	مقاومت عایق بندی
insulation resistance	مقاومت الکتریکی مقاومت ایزولاسیون
insulation shielding	زره پوش کردن عایق بندی
air insulation	نارساناگری با هوا
electrical insulation	عایق سازی الکتریکی
form insulation	عایق کاری قالب
grid insulation	ایزولاسیون شبکه
heat insulation	عایق کاری حرارتی
humidity insulation	اب بندی
humidity insulation	نم بندی
insulation against vibration	حفافت در برابر ارتعاش
insulation board	صفحه عایق
insulation voltage	ولتاژ عایق بندی
insulation class	کلاس ایزولاسیون
insulation class	کلاس عایق بندی
insulation defect	نقص عایق بندی
insulation defect	نقص ایزولاسیون
insulation detector	دستگاه ازمایش عایق بندی اشکارساز ایزولاسیون
electrical insulation	برق بندی
insulation strength	استحکام ایزولاسیون استحکام عایق بندی استحکام عایق کاری
insulation test	ازمایش ایزولاسیون ازمایش عایق بندی
winding insulation	عایق بندی سیم پیچی
board insulation	عایقتختهای
thermal insulation	عایق کاری گرمایشی
insulation current	جریان ایزولاسیون
thermal insulation	عایقکاری در برابرگرما
thermal insulation	گرمابندی
sound insulation	صدابندی
sound insulation	عایق صدا
slot insulation	عایق شیار
moulded insulation	عایققالبی
foam insulation	عایقاسفنجی
insulation voltage	فشار ازمایش
insulation voltage	ولتاژ ایزولاسیون
internal insulation	ایزولاسیون داخلی
vinyl insulation	عایقوینیلی
surface insulation	جداکنندهسطح
blanket insulation	پوششعایق
loose fill insulation	عایقخاکریز
foam-rubber insulation	عایقاسفنجیلاستیکی
pipe-wrapping insulation	عایققنداقپیچلوله
insulation testing apparatus	دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
insulation testing apparatus	عایق سنج
insulation power factor	ضریب قدرت عایق بندی
insulation breakdown test	ازمایش شکست عایق
insulation power factor	زاویه ی تلفات
sprung strip metal insulation	نوارفلزی
sprung strip metal insulation	عایقفنری
It's your own fault.	تقصیر خودت است.
to a fault <idiom>	(به حدافراط) از شور به درشده
at fault <idiom>	مقصر
it is his fault	تقصیر اوست
in fault	مقصر
to a fault	بحدافراط
to a fault	بی نهایت
it was my fault	تقصیرمن بود
fault	برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
fault	مدت زمان بین وقتی که سیستم کامپیوتری کار نمیکند یا بع علت خطا غیر قابل استفاده است
fault	یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
fault	موقعیتی که در آن سخت افزار یانرم افزار مشکلی پیدا کرده اند و خوب کار نمیکنند. مراجعه شود به ERROR/BUG
at fault	گیج
at fault	پریشان
at fault	بی تکلیف
fault	سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
fault	تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
fault	خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
fault	توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
fault	خودکار فرآیندی که به طور منط قی یا ریاضی وقوع خطا درمدار را تشخیص میدهد
fault	فرآیندی که خطا در آن قرار دارد
fault	گیر
fault	عیب
fault	کاستی
fault	گسله
fault	چینه
fault	شکست زمین
fault	تقصیر اشتباه
fault	خطا
fault	عیب نقص
fault	گناه
fault	تقصیر
fault	تقصیرکردن
fault	مقصر دانستن
fault	اشتباه
fault	گسل
fault	نقص
fault	خرابی
permanent fault	عیب دائمی
fault description	توضیح اشکال
fault description	توضیح مشکل
theory of fault	تئوری تقصیر
the fault lies with him	تقصیر با اوست
fault description	توضیح خرابی
sporadic fault	خطایی که تصادفاگ رخ دهد
sporadic fault	عیب گاه بگاه
transverse fault	گسل عرضی
fault description	توضیح نقص
to smooth over a fault	عیب یا تقصیری را پوشاندن
to find fault with	گله کردن از
to find fault with	از ملامت کردن
to find fault with	عیب جستن
fault description	توضیح عیب
transform fault	تبدیلگسل
To find fault.	بهانه گرفتن
To find fault with something ( someone ) .	از چیزی ( کسی ) عیب گرفتن
find fault with <idiom>	ایراد گرفتن
page fault	خرابی صفحه
fault localization	تعیین محل خطا
fault diagnosis	تشخیص نقص فنی
fault diagnosis	عیب یابی
fault detector	اشکارساز خطا
fault detection	عیب یابی
fault datagnosis	تشخیص عیب
fault datagnosis	عیب شناسی
fault current	جریان عیب
fault current	جریان خطا
fault finding	عیب یابی
fortuitcus fault	نقص اتفاقی
fault free	بی عیب
fault tolerance	تحمل نقص
fault tolerance	قدرت تحمل نقص
fault tolerance	تولرانس عیب
fault voltage	ولتاژ خطا
fault voltage	ولتاژ عیب
fault water	ابشکاف
foot fault	خطای پا
foot fault	خطای پا درسرویس
fault analysis	عیب کاوی
commit a fault	تقصیر کردن
normal fault	گسل طبیعی
machine fault	نقص ماشین
fault free	بی نقص
machine fault	عیب ماشین
fault finder	عیب یاب
cold fault	نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
page fault	نقص صفحه
earth fault	اتصال به زمین تصادفی
fault analysis	تحلیل عیب
charge with a fault	تخط ئه کردن
to always look for things to find fault with	همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
two phase to earth fault	اتصال زمین دو فاز
fault localization apparatus	دستگاه تعیین کننده محل خطا
I have no fault to find with his work .	از کارش هیچ عیبی نمی توان گرفت
There is a fault in the electrical wires .	سیمهای برق عیب کرده است
fault electrode current	جریان نابهنجار الکترد
There is no fault to find with my work.	بهانه ای نمی توان بکار من گرفت
double earth fault	اتصال زمین دوفازه
line to earth fault	اتصال کوتاه زمین
foot fault judge	کمک داور
double earth fault	اتصال زمین دوبل
He is seriously claiming [trying to tell us] that the problems are all the fault of the media.	او [مرد] به طور جدی ادعا می کند که همه مشکلات تقصیر رسانه ها است.
fault tension protective switch	کلید محافظ ولتاژ عیب
on line fault tolerant system	سیستم تحمل خرابی درون خطی
peak cathode fault current	جریان نابهنجار کاتدی
There is no fault in young men having desires. <proverb>	آرزو به جوانان عیب نیست .
fault voltage circuit breaker	کلید قطع کننده ولتاژ عیب
fault current protective switch	کلید محافظ جریان خطا
earth fault circuit breaker	مدارزمینیشکننده
It's her fault. [She is to blame for it.] [The blame lies with her.]	تقصیر [سر] او [زن] است.
line to line fault	اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault	تماس خطوط
line to line fault	اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault	اتصال کوتاه خط به خط

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com