Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (10 milliseconds)
English	Persian
insurance company	شرکت بیمه
Search result with all words
employer's liability insurance company	شرکت بیمه
What's your insurance company?	شرکت بیمه شما کدام است؟
Other Matches
insurance	حق بیمه
insurance	پول بیمه
self insurance	بیمه شدگی توسط خویشتن بیمه شدن پیش خود
insurance	بیمه
insurance	امتیاز مطمئن
insurance	ذخیره مطمئن
co insurance	بیمه مشترک
marine insurance	بیمه دریایی
marine insurance	بیمه حمل دریایی
contingency insurance	بیمه احتیاطی
joint insurance	بیمه اشتراکی
marine insurance	بیمه بحری
comprehensive insurance	بیمه کامل
cargo insurance	بیمه محمولات
pension insurance	بیمه بازنشستگی
third party insurance	بیمه شخص ثالث
claim of insurance	ادعای اخذ بیمه
term insurance	بیمه در موردمخاطره برای مدت معینی
term insurance	بیمه موقت
take out an insurance policy	قرارداد بیمه را منعقد کردن
social insurance	بیمه اجتماعی
property insurance	بیمه دارائی
old age insurance	بیمه بازنشستگی
comprehensive insurance	بیمه جامع
insurance stockage	ذخیره اضطراری
insurance stockage	ذخیره تامینی
insurance agent	نماینده بیمه
insurance agent	عامل بیمه
industrial insurance	بیمه صنعتی
fire insurance	بیمه اتش سوزی
health insurance	بیمه بهداشت
health insurance	بیمه تندرستی
health insurance	بیمه بهداشتی
insurance broker	دلال بیمه
insurance broker	واسطه بیمه
insurance certificate	بیمه مشترک
insurance stockage	ذخیره اطمینان
insurance premium	حق بیمه
insurance permium	حق بیمه
hull insurance	بیمه بدنه
insurance cover	پوشش بیمه
insurance certificate	گواهی بیمه
credit insurance	بیمه اعتبار
credit insurance	بیمه نمودن اعتبار
insurance certificate	بیمه اتکایی
cargo insurance	بیمه بار
unemployment insurance	بیمه بیکاری
insurance policy	سند بیمه
liability insurance	بیمه بدهی
insurance policy	بیمه نامه
insurance policy	قرارداد بیمه
insurance policies	سند بیمه
fire insurance	بیمه حریق
insurance policies	قرارداد بیمه
I want full insurance.	من با بیمه کامل میخواهم.
insurance policies	بیمه نامه
life insurance	بیمه زندگی
to u. a policy of insurance	رابکسی دادن
national insurance	بیمه ملی
cargo insurance	بیمه محموله
blanket insurance	بیمه کلی
to u. a policy of insurance	سند بیمه
all risk insurance	بیمه تمام حوادث
life insurance	بیمه عمر
national insurance	بیمه اجتماعی
accident insurance	بیمه تصادفات
accident insurance	بیمه حوادث
liability insurance	بیمه تعهدی
to have private insurance [cover]	بیمه خصوصی داشتن
workmen's compensation insurance	بیمهء کار
freight and insurance paid to	هزینه حمل و بیمه پرداخت شده
workmen's compensation insurance	بیمهء ایام کار
insurance and freight cost	هزینه بیمه و حمل
index linked insurance	بیمهای که با شاخص تعدیل میشود
to have compulsory insurance [cover]	اجباری [الزامی] بیمه بودن
cost insurance and freight	سیف
professional liability insurance	بیمه تعهدات شغلی
public liability insurance	بیمه تعهدات عمومی
all risk insurance policy	بیمه نامه تمام خطر
ordinary life insurance	بیمه عمر عادی
carriage and insurance paid to	هزینه حمل و بیمه به حامل پرداخت شده
comprehensive insurance policy	بیمه نامه جامع
war risk insurance	بیمه خطر مرگ
social insurance fund	صندوق بیمههای اجتماعی
cost insurance, freight	قیمت بیمه و هزینه حمل
to keep company	باهم بودن
in company	درجمعیت
to keep company	باهم امیزش کردن
to keep company with	همراه بودن با
in company	باجمع
in company with	همراه
in company with	باتفاق
to w up a company	امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
in company	دسته جمعی
Come along and keep me company.	بامن بیا تا تنها نباشم
company	جمعیت
Two is company , three is none . <proverb>	دو نفر تعاون ,سه نفر تفرقه .
associated company	شرکت وابسته
company	تجارتخانه
company	کمپانی
company	گروهان
company	همراه
company	شریک
associated company	شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
company	مصاحبت کردن با
company	گروهان همراه کسی رفتن
company	انجمن
company	شرکت
company	گروه
company	دسته هیئت بازیگران
third-party motor insurance [British E]	بیمه ماشین [اصطلاح روزمره]
automobile liability insurance [American E]	بیمه ماشین [اصطلاح روزمره]
motor vehicle liability insurance	بیمه ماشین [اصطلاح روزمره]
company grade	در رده گروهان
to break company	جدایی کردن
to keep a person company	پیش کسی بودن وبا او وقت گذراندن
shipping company	شرکت کشتیرانی
article of a company	اساسنامه شرکت
affiliated company	شرکت وابسته
to overcapitalize a company	سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
branch of a company	شعبه شرکت
subsidiary company	شرکت فرعی
stock company	شرکت سهامی
supply company	شرکت تامین کننده
company funds	اعتبارات گروهانی
company commander	فرمانده گروهان
software company	شرکت نرم افزاری
commercial company	شرکت تجاری
carrier company	تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
company grade	پرسنلی که در رده گروهان کار می کنند
company law	قوانین شرکت
to request the company of:	حضور کسی را خواستن
acting company	شرکت عامل
public company	شرکت سهامی عام
directorate [of a company]	هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
directorate [of a company]	هیئت نظاره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
aircraft company	شرکت ساخت هواپیما [اقتصاد]
Company town	شهرک کارگران
offshore company	شرکت صندوق پستی در خارج از کشور [ برای سود در مالیات]
to have a holding in a company	در شرکتی دارائی سهام داشتن
trading company	شرکت تجارتی
trust company	شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
a stand-alone company	یک شرکت مستقل
unlimited company	شرکت با مسئولیت نامحدود
we underwrite the company	ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
He is a new face in the company .	چهره تازه ای درشرکت است
He has no influence in this company .	دراین شرکت کاره ای نیست
That evening we had company .	آن روز بعد از ظهر مهمان داشتیم
to join company with somebody	به کسی ملحق شدن [همراه کسی شدن]
to shake up [a company] <idiom>	سازمان [شرکتی را ] اساسا تغییر دادن
company team	تیم گروهانی
incorporated company	شرکت ثبت شده
headquarters company	گروهان ارکان
liquidation of company	تصفیه امور شرکتها
headquarters company	گروهان قرارگاه
constituent company	شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
controlling company	holdingcompany
holding company	شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
holding company	شرکت مرکزی
company union	اتحادیه شرکت
company team	تیم مرکب
holding company	شرکت مالک
company secretary	منشی شرکت
growth company	شرکت در حال گسترش
fire company	شرکت اتش نشانی
mutual company	شرکت تعاونی
cooperative company	شرکت تعاونی
dissolution of a company	انحلال شرکت
controlling company	موسسهای که یک یا چندموسسه دیگر را تحت کنترل یاتملک داشته باشد paterncompany
controlled company	شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
invalidation of company	بطلان شرکت
winding up of a company	انحلال شرکت
doctor to the company	پزشک شرکت
electric company	شرکت برق
finance company	شرکت تامین مالی
limited company	شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
finance company	شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
company secretary	مسئول مالی و حقوقی شرکت
parent company	شرکت مادر
company seal	مهر شرکت
company network	شبکه شرکت
proprietary company	شرکتی که سهام ی ن دردسترس عموم گذارده نشده است
proprietary company	شرکت خصوصی
company network	شبکه همکار
company law	قوانین مربوط به شرکتها
separate company	گروهان مستقل
holding company	شرکت سرمایه گذاری درسهام
holding company	شرکت صاحب سهم
service company	گروهان خدمات
ship's company	پرسنل ناو
ship's company	خدمه ناو
shipping company	شرکت حمل و نقل
holding company	کمپانی مسلط
private company	شرکت خصوصی
parent company	شرکت اصلی
holding company	شرکت در سرمایه گذاری درسهام
parent company	شرکت مادر شرکت مرکزی
holding company	شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
shipping company	شرکت کشتی رانی
to part company with any one	رفاقت را با کسی بهم زدن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com