Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
insurance cover
پوشش بیمه
Search result with all words
to have compulsory insurance
[cover]
اجباری
[الزامی]
بیمه بودن
to have private insurance
[cover]
بیمه خصوصی داشتن
Other Matches
He has read the book from cover to cover .
کتاب رااز اول تا آخر خوانده است
insurance
امتیاز مطمئن
co insurance
بیمه مشترک
self insurance
بیمه شدگی توسط خویشتن بیمه شدن پیش خود
insurance
پول بیمه
insurance
حق بیمه
insurance
ذخیره مطمئن
insurance
بیمه
national insurance
بیمه ملی
contingency insurance
بیمه احتیاطی
national insurance
بیمه اجتماعی
insurance policy
قرارداد بیمه
accident insurance
بیمه تصادفات
insurance policy
سند بیمه
insurance policy
بیمه نامه
insurance policies
بیمه نامه
insurance policies
قرارداد بیمه
insurance policies
سند بیمه
all risk insurance
بیمه تمام حوادث
credit insurance
بیمه نمودن اعتبار
comprehensive insurance
بیمه جامع
comprehensive insurance
بیمه کامل
credit insurance
بیمه اعتبار
liability insurance
بیمه تعهدی
liability insurance
بیمه بدهی
I want full insurance.
من با بیمه کامل میخواهم.
What's your insurance company?
شرکت بیمه شما کدام است؟
fire insurance
بیمه اتش سوزی
fire insurance
بیمه حریق
cargo insurance
بیمه محمولات
health insurance
بیمه بهداشتی
blanket insurance
بیمه کلی
health insurance
بیمه تندرستی
cargo insurance
بیمه محموله
cargo insurance
بیمه بار
health insurance
بیمه بهداشت
claim of insurance
ادعای اخذ بیمه
pension insurance
بیمه بازنشستگی
marine insurance
بیمه بحری
marine insurance
بیمه دریایی
marine insurance
بیمه حمل دریایی
joint insurance
بیمه اشتراکی
insurance stockage
ذخیره اضطراری
insurance stockage
ذخیره تامینی
insurance stockage
ذخیره اطمینان
old age insurance
بیمه بازنشستگی
to u. a policy of insurance
سند بیمه
social insurance
بیمه اجتماعی
take out an insurance policy
قرارداد بیمه را منعقد کردن
term insurance
بیمه موقت
term insurance
بیمه در موردمخاطره برای مدت معینی
property insurance
بیمه دارائی
accident insurance
بیمه حوادث
third party insurance
بیمه شخص ثالث
insurance premium
حق بیمه
insurance permium
حق بیمه
insurance company
شرکت بیمه
industrial insurance
بیمه صنعتی
life insurance
بیمه زندگی
to u. a policy of insurance
رابکسی دادن
hull insurance
بیمه بدنه
unemployment insurance
بیمه بیکاری
life insurance
بیمه عمر
insurance agent
عامل بیمه
insurance agent
نماینده بیمه
insurance broker
دلال بیمه
insurance certificate
گواهی بیمه
insurance broker
واسطه بیمه
insurance certificate
بیمه اتکایی
insurance certificate
بیمه مشترک
professional liability insurance
بیمه تعهدات شغلی
workmen's compensation insurance
بیمهء کار
ordinary life insurance
بیمه عمر عادی
public liability insurance
بیمه تعهدات عمومی
war risk insurance
بیمه خطر مرگ
workmen's compensation insurance
بیمهء ایام کار
freight and insurance paid to
هزینه حمل و بیمه پرداخت شده
insurance and freight cost
هزینه بیمه و حمل
social insurance fund
صندوق بیمههای اجتماعی
cost insurance and freight
سیف
carriage and insurance paid to
هزینه حمل و بیمه به حامل پرداخت شده
comprehensive insurance policy
بیمه نامه جامع
all risk insurance policy
بیمه نامه تمام خطر
cost insurance, freight
قیمت بیمه و هزینه حمل
index linked insurance
بیمهای که با شاخص تعدیل میشود
under cover
سربسته درپاکت
cover
سطح برف
cover
اماده شدن برای دریافت توپ
cover
دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
cover
نگهبان بگوش
cover
بسته بندی
cover
تامین زیان و خسارات بیمه
cover
امادگی
cover
مخفی گاه
[جامعه شناسی]
cover
تامین
cover
جلد سرپوش
cover
روکش کردن پوشانیدن پوشش
cover
اماده برای برگرداندن توپ
cover
سقف زدن
cover
بوته زار پناهگاه شکار
cover
مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
cover
روپوش
cover
حاوی بودن درپوش
cover
سرپوش
take cover
جان پناه گرفتن
cover
پاکت
cover
رویه لفاف
cover
جلد
cover
پوشش
cover
تامین کردن
take cover
پشت جان پناه قرار گرفتن
cover
طی کردن
cover
پنهان کردن
to cover in
پرکردن
cover
حایل شدن
take cover
حفاظ گرفتن
cover
مخفی در بر گرفتن
cover
اختفاء
to cover up
پوشاندن
to cover up
پیچیدن
cover
انجام دادن
cover
جان پناه خفاگاه پوشاندن
to cover in
پوشاندن
cover
جلد کردن
cover up
در لاک دفاعی فرورفتن
under cover
<idiom>
پنهان شدن
cover off
پشت سر هم قرار گرفتن پشت به گردن
cover up
<idiom>
پنهان کاربدواشتباه
cover all
بارانی یا روپوش
cover all
رولباسی
cover
حفاظ
from cover to cover
ازاغازتا انجام کتاب
cover
پوشاندن
cover-up
در لاک دفاعی فرورفتن
cover
پوشش مخفی
[جامعه شناسی]
cover
بازی دفاعی
motor vehicle liability insurance
بیمه ماشین
[اصطلاح روزمره]
third-party motor insurance
[British E]
بیمه ماشین
[اصطلاح روزمره]
employer's liability insurance company
شرکت بیمه
automobile liability insurance
[American E]
بیمه ماشین
[اصطلاح روزمره]
speaker cover
پوششصدا
loose cover
روکش
sliding cover
پوششمتحرک
valve cover
روپوشسرپاپ
to cover much ground
وسیع بودن
cover one's tracks
<idiom>
پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
duvet cover
روپوشقابلشستشو
horse cover
قالیچه زیر زین اسب
bed cover
روتختی
saddle cover
رو زینی
[اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.]
to cover much ground
جامع بودن
to cover much ground
رسابودن
cover girl
زن جوانی که عکسش روی جلد مجلات چاپ میشود
cover girl
ستارهی روی جلد
cover girls
زن جوانی که عکسش روی جلد مجلات چاپ میشود
cover girls
ستارهی روی جلد
first-day cover
پاکت یا کارت پستال که در روز اول فروش تمبر جدید ارسال شده و تاریخ آن روز را روی تمبر مهر زدهاند
battery cover
پوششباطری
filter cover
پوششفیلتر
glass cover
پوشششیشهای
divan cover
[قالیچه رومبلی که معمولا دو تکه قرینه بوده و در یک طرف بدون ریشه می باشد تا در کنار هم بصورت یک قطعه به نظر آید.]
toilet cover
رو میزی برای میز ارایش
head cover
محافظسر
lever cover
پوششدربازکن
mattress cover
گردنبندبلندمهمانی
pan cover
پوششکنه
pillow cover
ستونمخروطی
to cover one's nakedness
ستر عورت کردن
seat cover
پوششصندلی
under cover of letter no
ضمن نامه شماره
cover charge
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
corset cover
لباس زیر زنانه که روی کرست پوشیده میشود زیرپوش
cover and concealment
پوشش و اختفاء
cover note
بیمه نامه موقت
cover note
گواهی بیمه نامه
cover note
گواهی پوشش بیمه
cover plate
صفحه سرپوش
cover plate
پشت بندصفحه بست
cover point
عضو دفاع نزدیک
cover point
محل بازیگر در نقطه معینی دور از توپزن
cover search
جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
cover shame
عذر
cover shame
بهانه
depleted cover
پوشش کاهسته
depleted cover
پوشش کاسته شده
dish cover
سرپوش
contingency cover
بیمه حمل احتیاطی
concrete cover
پوشش بتنی روی فولاد
cover charges
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
cover-ups
در لاک دفاعی فرورفتن
air cover
پوشش هوایی
base cover
عکس برداری اولیه
basic cover
عکسبرداری اولیه هوایی
batterty cover
سرپوش باتری
binding cover
پوشش تعهد شده
break cover
خروج روباه یا خرگوش ازپناهگاه
cell cover
درپوش باتری
cloud cover
غلظت ابر اتمی
cloud cover
سطح ابر زیرپوشش اتمی
column cover
پوشش ستون
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com