English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
integrated data processing پردازش داده مجتمع
Other Matches
data processing داده پردازی
data processing پرورش اطلاعات
data processing تهیه اطلاعات
data processing مرتب کردن داده ها
data processing پردازش داده ها
data processing تهیه و تولیداطلاعات
data processing پبشرفت تدریجی داده ها فرایند داده ها روند داده ها
data processing امایش اطلاعات
mechanical data processing پردازش داده مکانیکی
data processing management مدیریت پردازش داده
distributed data processing داده پردازی توزیعی
distributed data processing پردازش داده توزیع شده
dispersed data processing پردازش اطلاعات به صورت توزیعی
data processing cycle چرخه پردازش داده
electronic data processing پردازش الکترونیکی داده
data file processing پردازش فایل داده
data processing technology تکنولوژی پردازش داده
decentralized data processing پردازش داده و ذخیره سازی در چند مرحله ونه در یک محل مرکزی
data processing center مرکز داده پردازی
data processing center مرکز پردازش داده
data processing center مرکزداده پردازی
data processing curriculum دوره تحصیلات پردازش داده
scientific data processing داده پردازی علمی
data processing manager مدیر پردازش داده
data processing system سیستم پردازش داده
decentralized data processing پردازش داده نامتمرکز
centralized data processing پردازش تمرکز یافته داده پردازش داده متمرکز
administrative data processing پردازش دادههای اداری
automated data processing پردازش داده به صورت خودکار
automatic data processing پرورش اطلاعات خودکارسیستم اطلاعات کامپیوتری
automatic data processing پردازش خودکار داده ها
scientific data processing پردازش داده علمی
businedd data processing داده پردازی تجاری
business data processing داده پردازی تجاری
electronic data processing system سیستم پردازش الکترونیکی داده
automatic data processing system سیستم پرورش خودکاراطلاعات سیستم پرورش اطلاعات کامپیوتری
data processing management association انجمن مدیریت پردازش داده
integrated ای که حاوی گرده وسایل جانبی است که با هم سیستم کامپیوتری را تشکیل می دهند
integrated نوعی طراحی مدار که قادر به تولید قط عات با توان پایین و کوچک است
integrated برنامه مقلد که با سیستم عامل چند رسانهای کار میکند
integrated یکپارچه
integrated روش سازمانی برای بازیابی و ورود داده با بیشترین کارایی
integrated پایگاه داده که قادر به تامین اطلاعات برای نیازهای مختلف بدون داده افزودنه است
integrated نرم افزار مثل سیستم عامل و پردازشگر کلمه که در سیستم کامپیوتری ذخیره شده است و طبق نیازهای سیستم است
integrated جامع
integrated مودمی که بخش درونی سیستم باشد
integrated NDSI
integrated محیط اداره که همه عملیات با کامپیوتر مرکزی انجام می شوند
integrated aircraft هواپیمای یک پارچه
integrated staff ستاد یکپارچه ستاد التقاطی
integrated staff ستاد توام
integrated defense پدافند هوایی توام
integrated defense پدافند ازمناطق توام دفاعی
integrated intensity شدت انتگرال گرفته شده
integrated intensity شدت کل
integrated software نرم افزار مجتمع
integrated circuit مداری که همه قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک نیمه هادی کوچک قرار دارند به وسیله روشهای حکاکی و شیمیایی
integrated circuit ای سی
integrated circuit مدار مجتمع IC
integrated revision بررسی نهایی جداول سازمان و تجهیزات
integrated program برنامه مرتبط
integrated program برنامه مجتمع
integrated training اموزش توام
integrated circuit مدار مجتمع
integrated accounting package بسته پیش نوشته حسابداری مجتمع
computer integrated manufactureing کارخانه کاملا" اتوماتیک
monolithic integrated circuit مدار مجتمع یکپارچه
integrated reservoir operation بهره برداری توام از چندمخزن
integrated computer package software integrated
integrated injection logic IIL
nonoverlap processing روشی که به وسیله ان خواندن
parallel processing پردازش موازی
overlap processing پردازش و خروجی توسط یک سیستم کامپیوتری
remote processing پردازش از راه دور
cooperative processing سیستمی که در آن یک یا چند کامپیوتر در یک شبکه توزیع شده می توانند بخشی از برنامه یا کار یا مجموعهای از داده ها را اجرا کنند
overlap processing اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
interactive processing پردازش فعل و انفعالی پردازش محاورهای
nonoverlap processing نوشتن و پردازش داخلی فقط در یک اسلوب سری صورت می گیرد
list processing پردازش لیست
picture processing پردازش تصویری
processing unit واحد پردازش
post processing پس پردازی
processing unit واحدپردازشگر
processing unit واحد پردازنده
processing symbol علامت پردازش
processing program برنامه پردازش
processing program برنامه پردازشی
random processing با دست یابی تصادفی
random processing پردازش تصادفی
processing element عنصر پردازشی
processing of the order انجام سفارش
priority processing پردازش اولیه
priority processing اولویت پردازی
post processing پس پردازش
list processing لیست پردازی
random processing پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
continuous processing پردازش پیوسته
direct processing پردازش مستقیم
geometry processing فرآیندی که نیاز به محاسبه سه مختصات z,y,x دارد از یک شی سه بعدی تا روی صفحه نمایش داده شود
text processing پردازش متن
image processing تصویر پردازی
background processing پردازش زمینهای
background processing فرآیندی که از تواناییهای -on line سیستم استفاده نمیکند
background processing کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
image processing پردازش تصویر
foreground processing اجرای خودکار برنامههای کامپیوتر که برای به انحصاردر اوردن امکانات کامپیوترطراحی شده اند
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
batch processing سیستم پردازش داده ها که در آن اطلاعات در دسته هایی جمع آوری می شوند و سپس در یک ماشین اجرا می شوند
demand processing پردازش بر اساس نیاز
word processing پردازش کلمه
distrubuted processing پردازش توزیعی
document processing پردازش مدرک
document processing متن پردازی
file processing پرونده پردازی
file processing پردازش فایل
in line processing پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی
information processing تقویم اخبار
batch processing دسته پردازی
serial processing پردازش سری
serial processing پردازش نوبتی
command processing پردازش دستورالعمل
foreground processing پردازش پیش صحنی
sequential processing پردازش ترتیبی
concurrent processing پردازش همزمان
simultaneous processing پردازش همزمان
inquiry processing فرایند انتخاب یک رکورد از یک فایل و نمایش فوری محتویات ان
call processing فراخوان پردازی
information processing پردازش اطلاعات
batch processing پردازش دستهای
information processing نتیجه گیری ازاخبار
batch processing سیستم کامپیوتری که قادر به پردازش گروهی از کارهاست
digital signal processing پردازش دیجیتالی سیگنال
natural language processing پردازش زبان طبیعی
multiple job processing پردازش چند کاره
list processing langauge زبان لیست پردازی
information processing systems نظامهای خبرپردازی
direct access processing پردازش به روش دستیابی مستقیم
distributed processing system سیستم پردازش توزیعی سیستم پردازش غیر متمرکز
information processing carriculum دوره پردازش اطلاعات
information processing center مرکز پردازش اطلاعات
information processing machine computer
list processing langauge زبانهای پردازش لیست
oil processing area منطقهپردازشنفت
computer processing cycle چرخه پردازش کامپیوتر
word processing operator متصدی پردازش کلمه
remote batch processing پردازش دستهای از راه دور دسته پردازی از راه دور
order processing time مدت انجام سفارش
real time processing پردازش بلادرنگ
word processing program برنامه پردازش کلمه
word processing society انجمن پردازش کلمه
word processing system سیستم پردازش کلمه
word processing center مرکز پردازش کلمه
unit central processing واحد پردازش مرکزی
central processing unit واحدپردازنده مرکزی
transaction oriented processing پردازش تغییرگرا
string processing languages زبانهای پردازش رشته
stacked job processing پردازش پشته یی
central processing unit واحد پردازش مرکزی
word processing supervisor نافر پردازش کلمه
order processing time زمان انجام سفارش
canadian information processing society انجمن کانادایی پردازش اطلاعات
data name نام داده
data مختصات
t data دادههای ازمون
data مفروضات
data سوابق عناصر داده ها
data سوابق دانسته ها
data داده
data دادههای اماری
data ارقام
data داده ها
data value مقدار داده
data اطلاعات
known data عناصر معلوم
known data عناصر تیرمعلوم
data structure ساختمان داده ها
data verification بازبینی داده
data structures ساختارهای داده
data structure ساختار داده ها
data table جدول داده ها
data structure ساخت داده ها
data tablet یک وسیله ورودی دستی برای صفحه نمایش گرافیکی صفحه داده دهی
data termianl پایانه دادهای
data transmission مخابره داده
data transmission مخابره داده ها
data transfer انتقال داده ها
data unit واحد داده
data unit واحدداده ها
data type نوع داده ها
data transducer مبدل داده ها
data transceiver دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
data transmission ارسال داده
data terminal ترمینال داده
data strike چاهک داده ها
data stream مسیل یا نهر داده
data redundancy زائد بودن داده ها
data redundancy حشو داده ها
data reduction تقلیل داده ها کاهش داده ها
data reduction تقلیل داده ها
data reduction داده کاهی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com