Dictiornary-Farsi | integration by parts | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 85 (6 milliseconds)

English	Persian
integration by parts	انتگرال گیری جز به جز [فیزیک]
integration by parts	انتگرال گیری جز به جز [ریاضی]


Other Matches

integration	مجتمع سازی
integration	انجام چندین عمل با هم
integration	انتگرال گیری
integration	یکی کردن و بهم پیوستن پیوستگی اجزاء
integration	یکپارچگی
integration	یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
integration	انضمام
integration	ائتلاف
economic integration	همبستگی اقتصادی
horizontal integration	ادغام افقی
horizontal integration	تمرکز افقی
personality integration	یکپارچگی شخصیت
vertical integration	ادغام عمودی
radius of integration	شعاع ترکیب عمل جنگ افزارهای معمولی با جنگ افزار اتمی
social integration	یکپارچگی اجتماعی
seamless integration	فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
economic integration	یکپارچگی اقتصادی
variable of integration	متغیر انتگرال [ریاضی]
Constant of integration	ثابت انتگرال گیری [ریاضی]
horizontal integration	انضمام افقی
parts	قطعات یدکی
the i. parts of a whole	بخش هایی مکمل یک چیزدرست
six parts	ششدانگ
of its parts	کل ازهریکی ازاجزای خودبزرگتر است
for my parts	از سهم خودم
parts	هیئتها
for my parts	من که
in parts	جزء جزء
in parts	به اقساط
parts	احزاب
in these parts <adv.>	در این کشور
in these parts <adv.>	در اینجا
very large scale integration	قطعه
very large scale integration	مجتمع سازی در مقیاس بسیار بزرگ
large scale integration	مجتمع سازی در مقیاس بزرگ
small scale integration	مجتمع سازی در مقیاس کوچک
small scale integration	قطعه
wafer scale integration	یک قطعه بزرگ که از مدارهای مجتمع کوچکتر تشکیل شده است که بهم وصل هستند
rate integration gyro	ژایرویی با یک درجه ازادی که محور خروجی ان با مایع چسبناکی به محور دوران متصل شده
medium scale integration	مدار مجتمع با دو قطعه
double integration method	روش انتگرال دوبل
medium scale integration	مجتمع سازی در مقیاس متوسط
Parts-per notation	بخش در یکای سنجش [مهندسی]
totake parts in something	در چیزی شرکت یادخالت کردن
parts of a flag	اجزایپرچم
parts of the weapon	اجزایسلاح
parts of the ear	قسمتهایمختلفگوش
parts of spectacles	قسمتهایمختلفعینک
parts of a shoe	اجزایکفش
parts list	لیست اجزاء
parts per million	قسمت در میلیون قسمت
parts peculiar	قطعات اختصاصی
the secret parts	شرمگاه
common parts	قطعات یدکی عمومی
parts peculiar	قطعات مخصوص
common parts	قطعات عمومی
parts list	فهرست قطعات
parts list	لیست قطعات
parts programmer	برنامه نویس اجزاء
piece parts	قطعاتی که در تولید محصول بکاربرده میشود
principal parts	قسمتهای اصلی زمانهای فعل که سایرزمانها را از ان میسازند
parts of speech	اقسام کلمه
repair parts	قطعات یدکی
spare parts	قطعات یدکی
private parts	شرمگاه
proportional parts	بخشهای کسری اقلام تصاعدی یک جدول
privy parts	عورت
privy parts	شرمگاه
prineipal parts	اصول فعل
parts explosion	رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
super large scale integration	قط عه
ultra large scale integration	مجتمع سازی در مقیاس ماوراء بزرگ
poverty parts friends <idiom>	بی زر میسر نشود کام دوستان
the cow parts the hoofs	گاو سمهای شکافته دارد
parts per million [ppm]	بخش در میلیون [فیزیک] [شیمی]
spare parts list	فهرست لوازم یدکی
missing parts test	ازمون افتادگی وار
Are there any houses for sale in these parts?	این طرفها خانه فروشی پیدا می شود ؟
authorized parts list	لیست قطعات مجاز
authorized parts list	سهمیه مجاز قطعات
battery integration end radar display	equipment
battery integration end radar display	وسایل توزیع اتش الکترونیکی پدافند هوایی و رادارهای مربوطه
Cut the cake into three separate parts.	کیک را به سه قسمت جدا ببرید