Dictiornary-Farsi | interesting condition | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 126 (8 milliseconds)

English	Persian
interesting condition	ابستنی
interesting condition	حمل
interesting condition	حاملگی


Other Matches

it is interesting to me	برای من جالب توجه است
interesting	دلچسب
interesting	بامزه
interesting	جالب توجه
an interesting story	حکایت جالب توجه
an interesting person	ادم با مزه
an interesting person	ادم خوش مشرب
an interesting story	داستان با مزه
The color harmony in nature is very interesting.	هماهنگی رنگها درطبیعت بسیار جالب است
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out.	خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
Comparison with other countries is extremely interesting.	مقایسه با کشورهای دیگر بی اندازه جالب توجه است.
it does not s. the condition	واجدان شرایط نیست
out of condition	خراب
on the condition that	به شرط انکه
necessary condition	شرط لازم [ریاضی]
on that condition	به آن شرط
on one condition	به یک شرط
condition	شرط [وضع] [پیشزمینه]
zero condition	حالت یک سلول مغناطیسی زمانی که صفر را نمایش میدهد
on no condition	به هیچ شرطی
out of condition	معیوب
condition	عارضه شرطی کردن
condition	موقعیت
condition	1-وضعیت یک مدار یا وسیله یا ثبات 2-وسایل مورد نیاز برای وقوع یک عمل
condition	مشروط کردن
condition	اضافه کردن داده ارسالی پس از برخورد با مجموعه پارامترها
condition	شرط مهم در قرارداد
condition	شرط نمودن شایسته کردن
condition	ثباتی که حاوی وضعیت CPU پس از اجرای آخرین دستور است
condition	چگونگی
condition	وضعیت
condition	حالت
condition	شرط
condition	وضعیتی که پس از اعمال چندین خطا روی داده انجام میشود
condition	وضع
condition	شرط مقید کردن
space condition	حالت فاصله
restart condition	شرط بازاغازی
readiness condition	وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
readiness condition	وضعیت اماده باش
space condition	شرط فاصله
normalization condition	شرط بهنجارش
race condition	حالت نامعینی که به هنگام عملکرد همزمان ددستورالعملهای دو کامپیوتربوجود می اید و امکان شناخت این مسئله که کدام یک از انها ابتدا تمام خواهند شدوجود ندارد
putting a condition	اشتراط
putting a condition	شرط گذاشتن
pre condition	شرط لازم الاجرای قبلی
option of condition	خیار شرط
operating condition	رژیم
in a ruined condition	ویران
standard condition	شرایط استاندارد
standard condition	شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
sufficient condition	شرط کافی
sufficient condition	شرط کافی [ریاضی]
rug condition	[وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
prevailing condition	شرط غالب
equilibrium condition	شرط تعادل
to chang one's condition	عروسی کردن
Coulomb's condition	قید کولن
There is only one condition attached to it .	فقط یک شرط دارد
On condition that. Provided that.	بشرط آنکه (بشرطی که )
wait condition	1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
unclear condition	شرط مجهول
tropical condition	شرایط گرمسیری
to make it a condition	شرط کردن
to change ones condition	زن گرفتن شوهرکردن
to change ones condition	عروسی کردن
to buy on condition	شرط خریدن
boundary condition	شرط کرانی
condition of qualification	شرط صفت
condition of readiness	وضعیت امادگی رزمی
condition of readiness	شرایط امادگی
ammunition condition	وضعیت مهمات
default condition	وضعیت قرار دادی
dynamic condition	شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
embankment condition	حالت یا شرائط خاکریزی
error condition	وضعیت خطا
condition of performance	شرط فعل اثباتا"
condition of non performance	شرط فعل نفیا"
condition about description	شرط صفت
condition book	کتابچه حاوی شرایط ومقررات اسبدوانی
condition code	کد وضعیت امادگی اقلام
condition code	کدوضعیت اماد
condition code	رمز وضعیت
condition code	کد شرط
an unclear condition which	consideration the ignoranceof causes شرط مجهولی که موجب جهل به عوضین میشود
condition of corollary	شرط نتیجه
condition of equilibrium	شرط تعادل
error condition	شرط خطا
line condition	وضع خط
line condition	حالت خط
mark condition	وضعیت نشان
lay down the condition	شرط کردن چیزی
air condition	دارای دستگاه تهویه کردن تهویه کردن
initial condition	شرط اولیه
initial condition	شرایط اولیه
in working condition	کارکننده
mark condition	شرط علامت
make it a condition	شرط کردن
ignition condition	حالت احتراق
in good condition	بی عیب خوب
no load condition	حالت بی باری
in working condition	دایر
condition about performance of an act	شرط فعل
reasonable term and condition	قید و شرط معقول
attack condition , alfa	الف
condition contrary to the requirement	contract of
attack condition , alfa	وضعیت تک
condition which is impossible to fulfill	شرط غیر مقدور
condition contrary to the requirment	شرط خلاف مقتضای عهد
idle circuit condition	وضعیت مدار بی بار
condition contrary to the requirment of	شرط خلاف مقتضای عهد
in perfecting bail condition	بی عیب
defense readiness condition	وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
He is in no condition (not fit)to work.	امروز خیلی سر حالم ( شنگول )
In good condition (health).	سالم وبی عیب
condition of subsequent events	شرط نتیجه
In perfect condition (shape).	کاملا" صحیح وسالم
quenched and tempered condition	حالت ترساندن و سخت گردانی
functional condition code	کد یا علامت مشخصات عمل کرد مهمات
condition contrary to the requirement	شرط خلاف مقتضای عقد
person in whose favor a condition is mad	مشروط له
mint a mint condition	تازه تازه
mint a mint condition	نونو