Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 142 (8 milliseconds)
English
Persian
interference drag
پسای داخلی
Other Matches
interference
اختلال الکتریکی روی سیگنال در اثر سیگنالهای فراهم از منابع الکترومغناطیسی اطراف
interference
دخالت
interference
فضولی
interference
تداخل
interference
ممانعت غیرمجاز
interference
سد کردن غیرمجاز راه حریف
interference
مزاحمت مهرههای خودی شطرنج
interference
معارضه
interference
مانع
interference
انترفرنس
interference
تداخل امواج
interference
مداخله
interference
محاسبه داده طبق میدانهای مغناطسی که به صورت الکتریکی تولید شده اند
interference
اختلال در سیگنال
interference
دست درازی
interference
خش خش
non interference
بر کناری
interference zone
ناحیه ی تداخل امواج
static interference
پارازیت جوی
atmospheric interference
پارازیت جوی
biplane interference
تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
inductive interference
تداخل امواج القائی انترفرنس القائی
image of interference
تصویر انترفرنس
electromagnetic interference
مداخله الکترومغناطیسی درکار رادارها
interference characteristic
مشخصه انترفرنس
interference filter
صافی تداخل
interference filter
صافی پارازیت
interference field
میدان انترفرنس
interference field
میدان مزاحم
diathermy interference
تداخل امواج دیاترمی
interference vcoltage
ولتاژ پارازیت
constructive interference
تداخل فزاینده
interference eliminator
صافی تداخل
interference area
ناحیه ی تداخل امواج
interference current
جریان مزاحم
armature interference
اغتشاش ارمیچر
interference wave
موج مزاحم
interference wave
موج انترفرنس
radio interference
تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
interference power
توان پارازیت
interference micriscope
میکروسکوپ انترفرنس
interference meter
ولتمتر انترفرنس
interference limiter
محدودکننده پارازیت
interference level
سطح پارازیت
interference inverter
دیود پارازیت گیر
radio interference
پارازیت رادیویی
interference generator
مولد پارازیت
pass interference
جلوگیری غیر مجاز حریف ازگرفتن پاس
inductive interference voltage
ولتاژ تداخل امواج القائی
high frequency interference
تداخل امواج فرکانس بالا سیگنال مزاحم
radio frequency interference
تداخل فرکانس رادیویی
anti interference capacitor
خازن ضد تداخل
interference voltage meter
ولتمتر پارازیت
anti interference device
دستگاه ضد تداخل
to drag on or out
کشیدن
to drag on or out
ادامه دادن
To drag on and on.
بدرازا کشیدن
drag in
<idiom>
پا فشاری روی موضوع دیگری
drag on
<idiom>
دراز کردن
drag
روی صفحه نشان داده میشود
drag
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
drag
اسباب لایروبی
drag
قلاب
drag
لایروبی کردن کشش
drag
اصطکاک
drag
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
drag
کشش
drag
کشیده شدن
drag
پسا
drag
کشیدن
drag
سنگین وبی روح
drag
به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود
drag
کشیدن بزور کشیدن
drag
سخت کشیدن لاروبی کردن
drag
کاویدن باتورگرفتن
drag
کشاندن
drag
عمل حرکت دستگاه OUSE
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag
ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
drag boat
قایق موتوری مسابقه سرعت
broom drag
جاروی شن کش
momentum drag
پسای ممنتم
parastic drag
پسای مزاحم
main drag
<idiom>
مهمترین خیابان شهر
To drag out an affair . To go on and on .
موضوعی را کش دادن
[بدرازا کشاندن]
wire drag
لاروب سیمی
wing drag
پسای بال
wave drag
پسای موج
vortex drag
پسای جریانهای حلقوی
total drag
پسای کل
to drag in a subject
موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
drag link
اتصال کششی
star drag
وسیله کشیدن نخ روی قرقره ماهیگیری
profile drag
پسای مقطع پسای نیمرخ
profile drag
پسای مزاحم
coefficient of drag
ضریب مقاومت در مقابل حرکت
drag coefficient
ضریب پسا
drag strip
مسیر مسابقه اتومبیلرانی سرعت
drag scraper
اسکریپر مخزنی
drag roll
غلطک کششی
drag racing
مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت
drag race
مسابقه اتومبیلرانی سرعت
drag net
توریادامی که روی زمین بکشندکه همه جانوران رایکجابگیرد
drag mark
محل فشار
drag loading
نتیجه کشش بادیا موج انفجار
drag loading
فشار کششی
drag link
عضو کشش
drag coefficient
ضریب رانش
drag line
طنای اویزان از بالن هنگام فرود
drag hunt
شکار با تازی در مسیری بابوی مصنوعی روباه بخاطرورزش
drag hook
قلاب عایق
drag hook
قلاب کشش
drag force
نیروی مقاوم حرکت
drag force
نیروی کششی
engine drag
مقاومت اصطکاک
engine drag
مقاومت مالشی
fiscal drag
اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
drag bunt
ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
drag bracing
بست کاری داخلی
drag boat
کرجی لاروب
drag bike
موتورسیکلت مخصوص مسابقه سرعت
drag bar
میله اتصال
drag bar
میله کشش
drag axis
محور پسا
cooling drag
پسای ناشی از خنک کردن موتور
induced drag
پسای القاء شده
induced drag
پسای لازم
form drag
مقاومت ناشی از شکل جسم
form drag
پسای شکل
drag chain
عایق
hydraulic drag
کشش ابی
drag chain
زنجیرکشش
lift drag ratio
نسبت برا به پسا
drag chain conveyor
نقاله با زنجیر مقاوم
This caravan will drag on until the last day .
<proverb>
این قافله تا به یشر لنگ است .
drag one's feet/heels
<idiom>
آهسته کار کردن
levelling drag scrapers
اسکریپر تیغه دار
anti drag wire
اجزاء بست کاری ساختمانی
To drag a country into war .
کشوری را بجنگ کشیدن ( غالبا" بصورت جنگ تحمیلی )
surface friction drag
پسای اصطکاک سطح
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com