Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English
Persian
intermediate range
سلاح برد متوسط
intermediate range
با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
Search result with all words
intermediate range ballistic missile
موشک بالستیک میان برد
Other Matches
intermediate
طبقه میانی
intermediate
مجموعه رکوردهایی که حاوی دادههای پردازش شده هستند که در زمان دیگری برای تکمیل کار استفاده می شوند
intermediate
فضای حافظه که زمان دستیابی بین حافظه اصلی و سیستم مبتنی بر دیسک دارد
intermediate
router یا وسیله دیگری که شبکه یا کاربر را به اینترنت وصل میکند
intermediate
پروتکل OSI که امکان انتقال داده بین router ها را فراهم میکند
intermediate
فضای موقت حافظه برای موضوعاتی که پردازش می شوند
intermediate
کد یک کامپیوتر یا اسمبلر در حین ترجمه کد سطح بالا به کد ماشین
intermediate
آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
intermediate
عضو میانی
intermediate
میانه
intermediate
متوسط
intermediate
درمیان اینده مداخله کننده
intermediate
در میان واقع شونده
intermediate
واسطه
intermediate
میانجی
intermediate
میانین
intermediate compound
ترکیب واسطه
intermediate complex
کمپلکس واسطه
intermediate area
منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
intermediate approach
مسیر تقرب فرعی
intermediate anneal
التهاب میانی
intermediate frequency
فرکانس میانی
intermediate repeater
تقویت کننده میانی
intermediate contact
کنتاکت میانی
intermediate contact
کنتاکت واسطه
intermediate contour
میزان منحنی واسطه
intermediate contrast
تغایر متوسط
intermediate coupling
پیوست واسطه
intermediate exchange
مرکز
intermediate exchange
واسطه
intermediate field
میدان واسطه
intermediate field
میدان میانی
intermediate amplifier
تقویت کننده میانی
intermediate band
باند میانی
intermediate transmitter
فرستنده واسطه
intermediate zone
ناحیه ی میانی
intermediate world
عالم برزخ
intermediate transmitter
فرستنده میانی
intermediate terminal
ترمینال میانی
intermediate temperature
درجه حرارت میانی
intermediate temperature
درجه حرارت متوسط
intermediate switch
کلید صلیبی
intermediate structure
ساختمان داخلی
intermediate storage
انباره واسط
intermediate transformer
مبدل یا ترانسفورماتور میانی
intermediate stock
کالاهای نیمه تمام
intermediate stock
موجودی کالاهای درحال ساخت
intermediate sight
توسط دید عقب و جلو یک نقطه در نقشه برداری
intermediate scale
نقشه مقیاس متوسط
intermediate reaction
واکنش واسطه
intermediate objective
هدف واسطه
intermediate frequency
فرکانس میانه
intermediate product
محصول واسطه
intermediate link
حلقه میانی
intermediate fuse
فیوز میانی
intermediate goods
کالاهای واسطهای
intermediate layer
قشر واسطه
intermediate goods
کالاهای واسطه
intermediate grid
شبکه کمکی
intermediate grid
شبکه واسطه
intermediate lampholder
سر پیچ متوسط
intermediate hurdle
مانع متوسط
intermediate hurdler
دونده دو 004 متر با مانع
intermediate image
تصویر میانی
intermediate office
مرکز میانی
intermediate hurdles
مسابقه دو 004 متر با مانع
intermediate contingency
قدرت موتور توربوشفت پایین تر از سطح اضطراری که معمولا برای مدت 03 دقیقه مجاز میباشد
intermediate product
محصول نیم ساخته
intermediate pressure
فشار متوسط
intermediate product
فراورده واسطه
intermediate layer
لایه میانی
intermediate points
جهات میانی
intermediate plate
صفحه میانی
intermediate phase
فاز میانی
intermediate oscillation
نوسان میانی
intermediate power transistor
ترانزیستور با قدرت متوسط
intermediate roll stand
مقام نورد میانی
reactive intermediate species
گونههای واسطهای واکنش پذیر
intermediate frequency transformer
مبدل بسامد واسطه
intermediate frequency amplifier
تقویت کننده فرکانس میانی
intermediate booster station
ایستگاهواسطهایپرفشاربرق
intermediate frequency section
مقطع فرکانس میانی
intermediate frequency sensitivity
حساسیت فرکانس میانی
intermediate frequency stage
طبقه ی فرکانس میانی
intermediate frequency breakdown
شکست فرکانس میانی
intermediate frequency amplifier
فزونساز بسامد واسطه
intermediate frequency transformer
مبدل فرکانس میانی
intermediate aperiodic circuit
مدار میانی اپریودیک
intermediate distribution frame
مقسم میانی
intermediate frequency amplification
تقویت فرکانس میانی
insulated intermediate layer
لایه میانی عایق
intermediate frequency tank circuit
فرکانس میانی
intermediate type submarine cable
کابل ساحلی
intermediate high voltage line
خط فشار متوسط
intermediate frequency band filter
صافی باند فرکانس میانی
intermediate frequency tank circuit
مدار تانک
range
دامنه
[ریاضی]
in range with
در امتداد
range
دسترسی
range name
نام دامنه
in range with
درخط
range k
ضریب تصحیح کای برد
range k
ضریب تصحیح برد
range
بر
range
گام
range
فاصله
range
رشته کوه
range
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
range
به نظم وترتیب واداشتن
range
ردیف
range
در طبقه قرار دادن
range
طیف
range
حیطه
range
گستره
range
برد
range
میدان حدودتغییرات
range
حدود وسعت
range
سلسله ردیف
range
رشته
range
طبقه
range
ناحیه
range
دسته
range
صف
range
عبور کردن مسطح کردن
range
مرتب کردن میزان کردن
range
اراستن
range
منحنی مبنا
range
تغییر کردن خط مبنا
range
حوزه
range
حدود محدوده
range
تیررس برد
range
چشم رس
range
رسایی
range
سیر و حرکت کردن
range
دامه تغییرات
range
حدودجذر و مد دریا
range
حدود
range
مسافت
range
بردهدف
range
میدان تیر
range
برد سلاح
range
سلسله
range
دامنه تغییرات
range
دامنه
range
محدوده
range
به خط کردن
range
مجموعه مقادیر مجاز
range
جابجایی متن برای تظیم شدن در حاشیه چپ , انتقال محتوای کلمه به لبه سمت چپ
range
مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
out of range
دور از تیر رس یا صدارس
out of range
که خارج از حد سیستم باشد
range
درصف اوردن
within range
در برد جنگ افزار
within range
در تیررس
range
حد فاصل
range
قرار دادن متن در یک ترتیب معین
range
تغییر کردن یا متفاوت بودن
range
یک خانه یا تعدادی خانه
range
مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
range light
چراغ دوم دکل ناو
range alongside
نزدیک کردن ناو به ناوی دیگر
range marker
شاخص مسافت یاب روی صفحه رادار
range markers
چراغ شاخص مسیر
range markers
علامت تعیین کننده مسیر عملیات اب خاکی در شب
range adjustment
تنظیم برد
range adjustment
تنظیم مسافت
range ladder
تنظیم تیربه روش نردبانی با شلیک گذار و کوتاه
range ladder
تنظیم با نردبان بردی
range marker
فاصله یاب راداری
range dispersion
پراکندگی بردی
range drum
طبله مسافت
range drum
طبله بستن مسافت به توپ
range effects
اثرات برد
range indicator
طبله مسافت
range keeper
محاسب مسافت توپ
range indicator
شاخص مسافت
range effects
اثرات بردی
range angle
زاویه بردی هواپیما
range angle
زاویه مربوط به برد مورب هدف
range finding
تخمین مسافت کردن
range finding
مسافت یابی
range finder
هدفیاب
range card
کارت برد
range finder
مسافت یاب
range finder
مسافت سنج دریایی
range expression
عبارت دامنه
range firing
تیراندازی در میدان تیر
range indicator
مقیاس مسافت
range board
میز تنظیم مسافت
range board
طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
range calibration
تنظیم مسافت
range calibration
تعیین دقت مسافت تنظیم برد سلاح
range house
اطاق انبارمیدان
range house
دفتر میدان تیر
range format
قالب دامنه
range flag
پرچم میدان تیر
range error
اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
range keeper
محاسب توپ
supporting range
شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
supporting range
برد پشتیبانی سلاحها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com