Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
intermediate type submarine cable
کابل ساحلی
Other Matches
Type cable
چهار سیم جدا به صورت دو جفت , کابل مستقیم بدون چرخش
Type cable
چهار سیم به صورت دو جفت که با یک لایه بافته شده پوشیده شده است تا تصادف را کاهش دهد
Type cable
مشخصات کابل معرفی شده توسط IBM
Type cable
چهار سیم جدا به صورت دو جفت , که هر یک از سیم محکمی تشکیل شده است
Type cable
میکرون
Type cable
دو سیم پیچیده شده برای سیم تلفن
Type cable
دوازده سیم ه صورت شش جفت برای ارسال صوت
booster cable
[jumper cable]
کابل باتری به باتری
[اتومبیل رانی ]
submarine
زیر دریایی
submarine
تحت البحری
submarine
زیردریا حرکت کردن
submarine
با زیردریایی حمله کردن
submarine
مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
submarine
خزیدن یاشیرجه رفتن از زیر دست حریف مهاجم
submarine
تخته موج بیش از حد کوچک
submarine
زیر دریای
[نظامی]
[علوم طبیعی]
anti submarine
هواپیمای ضد زیردریایی
submarine havens
منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
submarine boat
زیر دریای
[نظامی]
[علوم طبیعی]
submarine pipeline
خطلولهزیردریایی
submarine canyon
تنگهزیردریایی
haven submarine
منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
submarine ladle
پاتیل بمبی شکل
submarine chaser
ناوچه ضد زیردریایی
conventional submarine
زیردریایی معمولی زیردریایی غیرهستهای
submarine chaser
قایق مامور تعقیب زیر دریایی
nuclear submarine
زیردریایی هستهای nuclear-poweredsubmarine : syn
submarine boat
زیردریایی
lifeguard submarine
زیردریایی نجات
killer submarine
زیردریایی شکاری
submarine sanctuaries
مناطق مخصوص تمرینات غیررزمی زیردریایی مناطق تمرین اموزشی ضدزیردریایی
nuclear powered submarine
submarine nuclear
anti submarine carrier
ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
intermediate
متوسط
intermediate
درمیان اینده مداخله کننده
intermediate
میانجی
intermediate
میانین
intermediate
فضای موقت حافظه برای موضوعاتی که پردازش می شوند
intermediate
عضو میانی
intermediate
واسطه
intermediate
طبقه میانی
intermediate
مجموعه رکوردهایی که حاوی دادههای پردازش شده هستند که در زمان دیگری برای تکمیل کار استفاده می شوند
intermediate
کد یک کامپیوتر یا اسمبلر در حین ترجمه کد سطح بالا به کد ماشین
intermediate
آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
intermediate
میانه
intermediate
در میان واقع شونده
intermediate
پروتکل OSI که امکان انتقال داده بین router ها را فراهم میکند
intermediate
router یا وسیله دیگری که شبکه یا کاربر را به اینترنت وصل میکند
intermediate
فضای حافظه که زمان دستیابی بین حافظه اصلی و سیستم مبتنی بر دیسک دارد
intermediate plate
صفحه میانی
intermediate phase
فاز میانی
intermediate product
فراورده واسطه
intermediate points
جهات میانی
intermediate pressure
فشار متوسط
intermediate zone
ناحیه ی میانی
intermediate scale
نقشه مقیاس متوسط
intermediate product
محصول نیم ساخته
intermediate temperature
درجه حرارت متوسط
intermediate temperature
درجه حرارت میانی
intermediate terminal
ترمینال میانی
intermediate transformer
مبدل یا ترانسفورماتور میانی
intermediate transmitter
فرستنده واسطه
intermediate structure
ساختمان داخلی
intermediate storage
انباره واسط
intermediate transmitter
فرستنده میانی
intermediate stock
کالاهای نیمه تمام
intermediate stock
موجودی کالاهای درحال ساخت
intermediate sight
توسط دید عقب و جلو یک نقطه در نقشه برداری
intermediate reaction
واکنش واسطه
intermediate range
با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
intermediate range
سلاح برد متوسط
intermediate world
عالم برزخ
intermediate product
محصول واسطه
intermediate switch
کلید صلیبی
intermediate complex
کمپلکس واسطه
intermediate coupling
پیوست واسطه
intermediate exchange
مرکز
intermediate exchange
واسطه
intermediate field
میدان میانی
intermediate field
میدان واسطه
intermediate frequency
فرکانس میانی
intermediate amplifier
تقویت کننده میانی
intermediate image
تصویر میانی
intermediate contrast
تغایر متوسط
intermediate contour
میزان منحنی واسطه
intermediate area
منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
intermediate approach
مسیر تقرب فرعی
intermediate anneal
التهاب میانی
intermediate repeater
تقویت کننده میانی
intermediate band
باند میانی
intermediate contact
کنتاکت میانی
intermediate contact
کنتاکت واسطه
intermediate contingency
قدرت موتور توربوشفت پایین تر از سطح اضطراری که معمولا برای مدت 03 دقیقه مجاز میباشد
intermediate frequency
فرکانس میانه
intermediate hurdle
مانع متوسط
intermediate hurdler
دونده دو 004 متر با مانع
intermediate hurdles
مسابقه دو 004 متر با مانع
intermediate grid
شبکه واسطه
intermediate grid
شبکه کمکی
intermediate compound
ترکیب واسطه
intermediate lampholder
سر پیچ متوسط
intermediate layer
لایه میانی
intermediate layer
قشر واسطه
intermediate goods
کالاهای واسطه
intermediate goods
کالاهای واسطهای
intermediate oscillation
نوسان میانی
intermediate fuse
فیوز میانی
intermediate office
مرکز میانی
intermediate objective
هدف واسطه
intermediate link
حلقه میانی
intermediate aperiodic circuit
مدار میانی اپریودیک
reactive intermediate species
گونههای واسطهای واکنش پذیر
intermediate frequency transformer
مبدل بسامد واسطه
insulated intermediate layer
لایه میانی عایق
intermediate booster station
ایستگاهواسطهایپرفشاربرق
intermediate frequency amplifier
فزونساز بسامد واسطه
intermediate power transistor
ترانزیستور با قدرت متوسط
intermediate roll stand
مقام نورد میانی
intermediate frequency sensitivity
حساسیت فرکانس میانی
intermediate frequency section
مقطع فرکانس میانی
intermediate distribution frame
مقسم میانی
intermediate frequency breakdown
شکست فرکانس میانی
intermediate frequency stage
طبقه ی فرکانس میانی
intermediate frequency amplifier
تقویت کننده فرکانس میانی
intermediate frequency amplification
تقویت فرکانس میانی
intermediate frequency transformer
مبدل فرکانس میانی
intermediate range ballistic missile
موشک بالستیک میان برد
intermediate frequency tank circuit
فرکانس میانی
intermediate frequency tank circuit
مدار تانک
intermediate high voltage line
خط فشار متوسط
intermediate frequency band filter
صافی باند فرکانس میانی
he is not of that type
ازان قبیل اشخاص نیست
he is not of that type
جنم انراندارد
type of use
نمونه کاربرد
type
نوع خون
type
با ماشین تحریر نوشتن
type
ماشین کردن طبقه بندی کردن
type
باسمه ماشین تحریر
type
حروف چاپی حروف چاپ
type
قبیل
type
گونه الگو
type
رقم
type
قسم
type
نوع
type
سنخ
type
نوع خون را معلوم کردن
type
فرمان TYPE
type
وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
type
تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
type
متغیری که فقط حروف الفبا عددی را می پذیرد
type
سنخ تیپ
type
مدل
type
تیره
type
نمونه
type
کلیشه
type
ساختمان
type
متغیری که هر نوع داده مثل عددی , متن و... را می پذیرد
cable
سیم تلگراف
cable
کابل
cable
مفتول فلزی بافته
cable
طناب فلزی
cable
تلگراف کردن
d.c. cable
کابل جریان دائم
cable
طناب سیمی
cable
سیم
cable
شاه سیم
cable
سیم کشی کردن تلگراف کردن
cable
تلگراف
cable
واحد طول دریایی برابر 022 یارد
cable
پیغام تلگرافی تلگراف زدن
cable
اتصال الکتریکی یا نوری انعط اف پذیر
cable
هادی
cable
تمام کابلها اتصالات و تابلو ها در یک اداره یا ساختمان
cable
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
have her cable
لنگر جواب دادن
cable
اتصال در انتهای کامل
cable way
مسیر کابل
cable way
راه اهن برقی
cable way
سیم یا کابل نقاله
cable
وسیله بررسی امیدانس که به کابلهای غیر استاندارد اجازه استفاده در وسایل خاص میدهد
bx cable
لوله ب ایکس
cable
ابزار بررسی قط عی یا خرابی در سیم کشی
type of fuel
نوعسوخت
view type
نوع نما
type tests
ازمایشهای نوعی
type one error
خطای نوع اول در ازمون فرضها
soil type
نوع خاک
type command
فرماندهی ناو گروه
touch-type
نگارش با روش پرماسی
wrap around type
گونه نوشتار محیطی
type command
نوع یکان ناو گروه
social type
سنخ اجتماعی
schizophrenic type
سنخ اسکیزوفرنیایی
reactive type
سنخ واکنشی
type front
ماشین تایپ به جلو
raised type
حروف برجسته برای
pyknic type
سنخ فربه تن
personality type
سنخ شخصیت
p type semiconductor
نیمه هادی نوع "پی "
oscillating type
مین از نوع ارتعاشی یالرزشی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com