Dictiornary-Farsi | internal discharge | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (9 milliseconds)

English	Persian
internal discharge	تخلیه داخلی
internal discharge	تخلیه جزیی داخلی


Other Matches

discharge	خالی کردن گلوله
discharge	ازاد کردن
discharge	اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
discharge	مرخص کردن پس دادن
discharge	اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge	خارج کردن
discharge	گذر حجمی در واحگ زمان
discharge	دبی
discharge	شلیک عصبی تخلیه
discharge	برون ریزی
discharge	تخلیه الکتریکی
discharge	تبرئه
discharge	مفاصا تصفیه
discharge	پرداخت
discharge	خالی کردن باتری
discharge	ابراء
discharge	تادیه
discharge	تادیه کردن
discharge	اخراج تخلیه الکتریکی
discharge	دشارژ
discharge	مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge	ادا کردن دین بری الذمه کردن
discharge	منفصل یااخراج کردن
discharge	رفع اتهام
discharge	بده
discharge	انفصال ترشح
discharge	ترشح کردن
discharge	تخلیه بار
discharge	تخلیه
discharge	درکردن
discharge	مرخص کردن
discharge	اداء کردن
discharge	خالی کردن
electron discharge	تخلیه الکترونها
electrical discharge	تخلیه برقی
electric discharge	تخلیه الکتریکی
disruptive discharge	تخلیه جرقهای
dishonorable discharge	اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
electrostatic discharge	تخلیه الکتروستاتیکی
first townsend discharge	تخلیه اول تاونزند
flaming discharge	تخلیه مشتعل
flood discharge	بده طغیان
flood discharge	بده فزون ابی بده سیل
general discharge	ترخیص عمومی از خدمت سربازی
general discharge	خاتمه خدمت
glow discharge	تخلیه تابناک
glow discharge	تخلیه تابنده
discharge without honor	اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
discharge voltage	ولتاژ دشارژ
discharge of affect	برون ریزی هیجانی
discharge of an obligation	سقوط تعهد
discharge of chips	تخلیه براده ها
discharge of contract	انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
discharge of solids	بده جامد
sediment discharge	بده جامد
discharge opening	راهگاه تخلیه
discharge opening	مجرای تخلیه
discharge pressure	فشار تخلیه
discharge recorder	تخلیه نگار
discharge resistance	مقاومت تخلیه
discharge spout	ناودانه ی تخلیه
discharge valve	سوپاپ دود
discharge valve	سوپاپ تخلیه
discharge velocity	سرعت تخلیه
discharge voltage	ولتاژ تخلیه
discharge nozzle	فواره تخلیه
discharge tube	لامپ تخلیه الکتریکی [فیزیک]
honorable discharge	ترخیص محترمانه
order of discharge	حکم برائت ذمه
oscillating discharge	تخلیه مواج
undulatory discharge	تخلیه مواج
to discharge goods	کالا را تخلیه کردن
discharge bay	صفحهشارژنشده
rain discharge	حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
request for discharge	عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
residual discharge	تخلیه مانده
second townsend discharge	تخلیه دوم تاونزند
spontaneous discharge	شلیک خودانگیخته
surging discharge	تخلیه نوشی
to discharge a guarantee	ضمانتی را ازاد کردن
to discharge of an obligation	از دینی مبرا کردن
undesireable discharge	اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
utilizable discharge	بده مفید
order of discharge	حکم تصفیه
non self maintained discharge	تخلیه وابسته
neural discharge	تخلیه عصبی
honorable discharge	ترخیص با سابقه خدمت مجدانه
impulse discharge	تخلیه ضربهای
implusive discharge	تخلیه غیر متناوب
self maintained discharge	تخلیه ناوابسته
deep discharge	تخلیه الکتریکی عمیق [مهندسی برق یا الکترونیک]
total discharge	تخلیه الکتریکی عمیق [در باتری]
To dismiss (discharge) someone.	کسی رابیرون کردن ( اخراج کردن )
discharge tube	مجرایتخلیه
discharge system	سیستمتخلیه
discharge pipe	لولهتخلیه
lightning discharge	تخلیه اتمسفری
main discharge	تخلیه اصلی
mutual discharge	مبارات
point discharge	تخلیه نقطهای
corona discharge	تخلیه الکتریکی
conditional discharge	ازادی مشروط
average available discharge	بده متوسط مفید
coefficient of discharge	ضریب تخلیه
coefficient of discharge	ضریب جریان
charge and discharge	محل بارگیری و باراندازی
brush discharge	تخلیه جارویی
discharge cock	شیر تخلیه
average discharge	بده متوسط
average discharge	بده میانگین
average available discharge	بده میانگینی دسترس
anuual discharge	بده سالانه
absolute discharge	آزادی مطلق
corona discharge	تخلیه کورونا
corona discharge	تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
discharge curve	منحنی بدههای اندازه گیری شده
discharge currect	جریان دشارژ
discharge head	ارتفاع تخلیه
discharge currect	جریان تخلیه
discharge hydrograph	منحنی بده
corollary discharge	تخلیه تبعی
discharge conveyor	نوار تخلیه
discharge head	سر لوله
discharge chute	سرسره تخلیه
discharge end	سمت تخلیه
discharge capacity	فرفیت تخلیه بارانداز
discharge end	محل تخلیه
discharge capacity	فرفیت تخلیه بار
discharge gate	دریچه تخلیه
internal	باطن
internal	درایو دیسک سخت درون پوشش اصلی کامپیوتر
internal	دستوری که بخشی از سیستم عامل است
internal	عملیات ریاضی ALU
internal	نمایش حروف در یک سیستم عامل مشخص
internal	و نه یک برنامه جداگانه
internal	نوشتاری که در Rom چاپگر ذخیره شده است
internal	روش نمایش داده و دستورات در CPU یا پشتیبان
internal	باطنی ناشی ازدرون
internal	زمانی در سیستم کامپیوتری که تحت کنترل مستقیم اپراتور نیست
internal	ناشی ازدرون
internal	درونی
internal	داخلی
internal	باطنی
xenon discharge lamp	لامپ تخلیهای گزنون
variable discharge turbine	توربین گازی که جرم جریان ان توسط شیرها یا دریچه هایی کنترل میشود و قدرت توربین را با ارتفاع ومتغیرهای دیگر سازگارمیکند
discharge indicator disc	دیسک رنگی معمولا زرد یاقرمز برای نشان دادن تخلیه سیستم اطفاء حریق
lightning discharge current	جریان تخلیه
low pressure discharge	تخلیه ی فشار ضعیف
maximum flood discharge	بده بیشینه طغیان
normal glow discharge	تخلیه تابناک متعارف
semi self maintained discharge	تخلیه نیم وابسته
mistake while in discharge of duty	خطا در حین انجام وفیفه
maximum flood discharge	بده حداکثرطغیان
cooling water discharge	تخلیه اب سرد
incandescent cathode discharge	تخلیه کاتد ملتهب
glow discharge tube	لامپ مشتعل
high rate discharge	تخلیه شدید
high frequency discharge	تخلیه فرکانس بالا
glow discharge lamp	لامپ تخلیه کنتاکتی
bad conduct discharge	اخراج از خدمت
bad conduct discharge	اخراج به علت عدم صلاحیت
gas discharge lamp	لامپ تخلیه گازی
gas discharge display	صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas discharge arrester	برقگیر تخلیه گازی
capacitor discharge ignition	سیستم احتراق با انرژی زیاد
charge and discharge statements	حساب انحصار وراثت
charge and discharge statements	حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
luminous discharge lamp	لامپ تخلیه الکتریکی
electric discharge lamp	لامپ تخلیه الکتریکی
compressor discharge pressure	فشار در قسمت خروجی کمپرسور
discharge rate [of a pump]	مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
discharge rate [of a pump]	مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
After his discharge from the army, he came to Tehran .	پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
To dismiss(sack,discharge)someone.	کسی را جواب کردن
corona discharge current	جریان تخلیه کورونا
to discharge someone without honor [from the army]	اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
abnormal glow discharge	تخلیه تابناک نامتعارف
discharge rate [of a pump]	مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
gas discharge relay	رله تخلیه گازی
internal storage	حافظه ی داخلی
internal sort	مرتب سازی داخلی
internal storage	حافظه داخلی
internal ruling	نظامنامه داخلی
internal sort	جور کردن داخلی
internal security	امنیت داخلی عملیات ضد شورشی
internal security	امنیت داخلی
internal secretion	ترشح درونی
internal shield	غلاف داخلی
internal security	تامین داخلی
internal shield	زره درونی زره داخلی
internal secretion	هورمون
internal sort	مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
internal rhyme	قافیه ماقبل اخر
internal resistance	مقاومت داخلی
internal ophthalmia	اماس درونی تخم چشم
internal ophthalmia	ورم غائرمقله
internal phase	فاز درونی
internal power	توانی که داخل هواپیما تولیدمیشود
internal power	مصرف داخلی
internal pressure	فشار درونی