Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (9 milliseconds)
English	Persian
internal modem	مودم روی کارت اضافی که به اتصال وصل میشود و اطلاعات را به پردازنده منتقل میکند از طریق باس و نه پورت سریال
internal modem	مدم داخلی
internal modem	تلفیق و تفکیک کننده درونی
Other Matches
modem	کابل یا وسیلهای که به دو کامپیوتر امکان ارتباط از طریق پورت سریال بدون استفاده از مودم میدهد
modem	مودم
modem	وسیلهای که امکان ارسال داده از طریق خط تلفن با تبدیل کردن سیگنال دودویی از کامپیوتر به سیگنال آنالوگ صوتی ه قابل ارسال روی خط تلفن است فراهم می :ند
modem	مودم خودکار که در هر لحظه قابل فراخوانی برای دستیابی به سیستم است .گ
modem	مدار یا کابلی که به دو کامپیوتر امکان ارتباط از طریق پورت سریال میدهد
modem	دستگاه مدولاسیون وبازخوانی اطلاعات کامپیوتری یا مخابره انها به جاهای دیگر
modem	تلفیق و تفکیک کننده
data modem	modem
dial in modem	مودمی که خودکار پاسخ میدهد و در هر زمانی برای دستیابی به سیستم قابل استفاده است
external modem	تلفیق و تفکیک کننده برونی
modem port	قسمتقرارگیریمدم
hayes compatible modem	تلفیق و تفکیک کننده سازگار باهیز
null modem cable	کابل مودم خنثی
direct connect modem	مدم اتصال مستقیم
Bell compatible modem	مودمی که طبق استاندارد AT & T کار میکند
auto dialing modem	مدم خود شماره گیر
limited distance modem	وسیله ارسال داده با محدوده کوتاه که داده دیجیتال خاص را ارسال میکند و نه به صورت تقسیم شده
internal	زمانی در سیستم کامپیوتری که تحت کنترل مستقیم اپراتور نیست
internal	درونی
internal	باطن
internal	باطنی ناشی ازدرون
internal	باطنی
internal	ناشی ازدرون
internal	داخلی
internal	درایو دیسک سخت درون پوشش اصلی کامپیوتر
internal	روش نمایش داده و دستورات در CPU یا پشتیبان
internal	عملیات ریاضی ALU
internal	نمایش حروف در یک سیستم عامل مشخص
internal	نوشتاری که در Rom چاپگر ذخیره شده است
internal	و نه یک برنامه جداگانه
internal	دستوری که بخشی از سیستم عامل است
internal secretion	هورمون
internal security	تامین داخلی
internal phase	فاز درونی
internal pole	قطب داخلی
internal power	توانی که داخل هواپیما تولیدمیشود
internal power	مصرف داخلی
internal pressure	فشار درونی
internal programme	برنامه داخلی
internal reflection	انعکاس درونی
internal reflector	رفلکتور داخلی
internal report	گزارش داخلی
internal secretion	ترشح درونی
internal resistance	مقدار مقاومت داخلی
internal resistance	مقاومت داخلی
internal rhyme	قافیه ماقبل اخر
internal ruling	نظامنامه داخلی
internal ophthalmia	ورم غائرمقله
internal ophthalmia	اماس درونی تخم چشم
internal modulation	مدولاسیون داخلی
internal insulation	ایزولاسیون داخلی
internal loss	تلف داخلی
internal wiring	سیم کشی داخلی
internal installation	سیم کشی داخلی
internal impedance	امپدانس داخلی
internal heating	گرمایش خودی
internal heating	گرمایش داخلی
internal furnace	کوره درونی بوته درونی اشتعال درونی
internal furnace	کوره داخلی
internal medicine	طب داخلی
internal memory	حافظه داخلی
internal memory	بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
internal friction	وشکسانی ویسکوزیته
internal friction	چسبندگی
internal impedance	مقاومت داخلی
internal security	امنیت داخلی عملیات ضد شورشی
internal security	امنیت داخلی
internal trade	تجارت داخلی
internal transactions	معاملات داخلی
internal vibrator	لرزاننده درونی
internal voltage	ولتاژ داخلی
internal voltage	نیروی الکتروموتوری
internal work	کار درونی
internal boundary	مرزداخلی
internal structure	سازه داخلی
Internal energy	انرژی درونی [فیزیک]
internal conception	تصور
internal conception	فکر
internal conception	درک
internal conception	اندیشه
internal conception	زاییده افکار
internal conception	عقیده
internal trade	بازرگانی داخلی
internal torque	گشتاور نیروی درونی
internal shield	غلاف داخلی
internal shield	زره درونی زره داخلی
internal sort	مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
internal sort	جور کردن داخلی
internal sort	مرتب کردن درونی
internal sort	مرتب سازی داخلی
internal storage	حافظه ی داخلی
internal storage	حافظه داخلی
internal storage	انباره داخلی
internal store	بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
internal stress	تنش داخلی
internal structure	ساختار داخلی
internal structure	ساختمان داخلی سازه داخلی
internal supercharger	سوپرشارژر داخلی
internal temperature	دمای درونی
internal temperature	درجه حرارت داخلی
internal timer	زمان سنج داخلی
internal conception	انگاره
internal capacitance	فرفیت الکترودها
internal connection	اتصال داخلی
internal consistency	هماهنگی درونی
internal consistency	سازگاری داخلی
internal armature	ارمیچر داخلی
internal angle	زاویه ی داخلی
internal conversion	تبدیل درونی
internal conversion	تبدیل باطنی
internal inhibition	بازداری درونی
internal crack	ترک داخلی
internal current	جریان داخلی
internal damping	میرایی داخلی
internal defense	دفاع داخلی
internal defense	پدافند داخلی پایداری داخلی
internal development	رشد داخلی
internal consumption	مصرف داخلی
internal development	توسعه داخلی
internal discharge	تخلیه داخلی
internal conductor	سیم هادی
internal attack	تک داخلی یا تک از داخل
internal capacitance	فرفیت سیم پیچی
internal characteristic	منحنی مشخصه داخلی
internal bus	مسیر داخلی
internal bus	گذرگاه داخلی
internal circuit	حلقه داخلی
internal clock	ساعت داخلی
internal combustion	احتراق داخلی
internal combustion	درونسوز
internal brake	ترمز داخلی
internal boffles	تیغههای داخلی
internal command	فرمان درونی
internal battery	مقاومت داخلی باطری
internal commerce	تجارت داخلی
internal conductance	اندوکتانس داخلی
internal conductance	اندوکتیویته ی داخلی
internal conductor	سیم داخلی
internal discharge	تخلیه جزیی داخلی
internal diseconomies	زیانهای داخلی
internal energy	انرژی درونی
internal evidence	مدارک یا گواهی که از درون چیزی بدست میاید
internal evidence	مدارک یاگواه درونی
internal circuit	مدار داخلی
internal font	فونت درونی
internal force	نیروی داخلی
internal erosion	فرسایش داخلی
internal force	نیروی درونی
internal friction	اصطکاک درونی
internal friction	سایش درونی
internal friction	گرانروی
internal friction	مالش درونی سایش داخلی
internal friction	اصطکاک داخلی
internal energy	انرژی داخلی
internal efficiency	راندمان داخلی
internal ear	گوش داخلی
internal revenue	درامد داخلی
internal drainage	ابریز بسته
internal door	در داخلی
internal transmittance	ضریب انتقال
internal electrode	الکترود داخلی
internal diseconomies	عدم صرفه جوئیهای داخلی
internal electrolysis	الکترولیز داخلی
internal economies	صرفه جوئیهای داخلی
internal combustion engine	موتور احتراق داخلی
coefficient of internal friction	ضریب اصطکاک داخلی
internal wrenching bolt	پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
internal jugular vein	شاهرگگردندرونی
internal iliac vein	سیاهرگداخلی
internal bound block	قرقره مغز فلز
internal combustion engines	موتور درون سوز
internal combustion engine	موتوردرونسوز
internal filum terminale	ترمینالداخلیلیفهای
internal combustion engines	موتوردرونسوز
internal combustion engines	موتور احتراق داخلی
angle of internal friction	زاویه اصطکاک داخلی
internal base resistance	مقاومت داخلی بیس
internal iliac artery	سیاهرگداخلی
internal combustion engine	موتور درون سوز
internal combustion engine	موتور احتراقی داخلی
internal window sill	کف پنجره داخلی
internal saphenous vein	سیاهرگ یاورید صافن
internal rate of return	نرخ بازده داخلی
internal power supply	منبع تغذیه داخلی
internal photoelectric effect	اثر فتوالکتریکی داخلی
internal electerical potential	پتانسیل الکتریکی داخلی
internal emitter point	نقطه امیتر داخلی
internal firebox boiler	دیگ درونسوز
internal lead time	زمان انجام سفارشهای داخلی
internal voltage drop	افت ولتاژ داخلی
internal impedance drop	افت ولتاژ داخلی
internal hard disk	دیسک سخت درونی
internal data representation	نمایش دادههای داخلی
internal cycle time	زمان چرخه داخلی
internal conversion coefficient	ضریب تبدیل داخلی
internal combustion engines	موتور احتراقی داخلی
internal transmission factor	ضریب انتقال داخلی
internal thermal resistance	مقاومت حرارتی داخلی
internal temperature rise	افزایش درجه حرارت داخلی
internal combustion turbine	توربین گازی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com