Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
internal telecommunications unions	یک دفتر نمایندگی با 156عضو متخصص از ملل متحدکه مسئول هم اهنگی بین المللی مسائل مربوط به ارتباطات دوربرد میباشد
Other Matches
telecommunications	مخابرات تلگرافی
telecommunications	فناوری ارسال و دریافت پیام در یک مسافتی
telecommunications	ارتباطات راه دور
telecommunications	ارتباطات از دور
telecommunications	ارتباط از دور
telecommunications	ارتباط تلگرافی
telecommunications specialist	متخصص ارتباطات راه دور
telecommunications access method	روش دستیابی ارتباطات ازراه دور
basic telecommunications access method	روش دستیابی ارتباطات راه دور اساسی
unions	پیوستگی
unions	وحدت اتصال
unions	پیوند وصلت
unions	اجتماع
unions	اتحاد اتحادیه
unions	الحاق
unions	اشتراک منافع
unions	موافقت
unions	مهره ماسوره
unions	اتحاد سازش
unions	اتصال
unions	یگانگی
unions	اتحاد واتفاق
unions	اتحادیه
unions	اتحاد
unions	پیوند اتحادیه اتصالی
unions	تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
trade unions	اتحادیه کارگری
labor unions	اتحادیه کارگران
trades unions	اتحادیه تجارتی
labor unions	سندیکای کارگری
industrial unions	اتحادیههای صنعتی
trades unions	اتحادیه بازرگانی
trades unions	اتحادیه تجاری
trade unions	اتحادیه تجاری
trade unions	اتحادیه تجارتی
trade unions	اتحادیه اصناف
trade unions	اتحادیه بازرگانی
trades unions	اتحادیه اصناف
trades unions	اتحادیه صنفی
trades unions	اتحادیه کارگری
labor unions	اتحادیه کارگری
trade unions	اتحادیه صنفی
world federation of trade unions	فدراسیون جهانی اتحادیههای کارگری
internal	درایو دیسک سخت درون پوشش اصلی کامپیوتر
internal	باطن
internal	باطنی ناشی ازدرون
internal	داخلی
internal	باطنی
internal	ناشی ازدرون
internal	روش نمایش داده و دستورات در CPU یا پشتیبان
internal	نوشتاری که در Rom چاپگر ذخیره شده است
internal	و نه یک برنامه جداگانه
internal	درونی
internal	زمانی در سیستم کامپیوتری که تحت کنترل مستقیم اپراتور نیست
internal	عملیات ریاضی ALU
internal	دستوری که بخشی از سیستم عامل است
internal	نمایش حروف در یک سیستم عامل مشخص
internal modulation	مدولاسیون داخلی
internal pressure	فشار درونی
internal power	مصرف داخلی
internal power	توانی که داخل هواپیما تولیدمیشود
internal pole	قطب داخلی
internal phase	فاز درونی
internal ophthalmia	اماس درونی تخم چشم
internal friction	اصطکاک داخلی
internal ophthalmia	ورم غائرمقله
internal programme	برنامه داخلی
internal secretion	هورمون
internal ruling	نظامنامه داخلی
internal rhyme	قافیه ماقبل اخر
internal resistance	مقاومت داخلی
internal resistance	مقدار مقاومت داخلی
internal report	گزارش داخلی
internal reflector	رفلکتور داخلی
internal reflection	انعکاس درونی
internal conception	انگاره
internal modem	تلفیق و تفکیک کننده درونی
internal modem	مدم داخلی
internal friction	گرانروی
internal friction	چسبندگی
internal impedance	امپدانس داخلی
internal friction	وشکسانی ویسکوزیته
internal impedance	مقاومت داخلی
internal furnace	کوره داخلی
internal furnace	کوره درونی بوته درونی اشتعال درونی
internal heating	گرمایش خودی
internal installation	سیم کشی داخلی
internal modem	مودم روی کارت اضافی که به اتصال وصل میشود و اطلاعات را به پردازنده منتقل میکند از طریق باس و نه پورت سریال
internal memory	بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
internal memory	حافظه داخلی
internal medicine	طب داخلی
internal loss	تلف داخلی
internal insulation	ایزولاسیون داخلی
internal wiring	سیم کشی داخلی
internal heating	گرمایش داخلی
internal secretion	ترشح درونی
internal work	کار درونی
internal voltage	نیروی الکتروموتوری
internal voltage	ولتاژ داخلی
internal vibrator	لرزاننده درونی
internal transactions	معاملات داخلی
internal trade	تجارت داخلی
internal trade	بازرگانی داخلی
internal torque	گشتاور نیروی درونی
internal boundary	مرزداخلی
internal structure	سازه داخلی
internal conception	فکر
internal conception	درک
internal conception	اندیشه
internal conception	زاییده افکار
internal conception	عقیده
Internal energy	انرژی درونی [فیزیک]
internal timer	زمان سنج داخلی
internal temperature	درجه حرارت داخلی
internal sort	مرتب کردن درونی
internal sort	جور کردن داخلی
internal sort	مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
internal shield	زره درونی زره داخلی
internal shield	غلاف داخلی
internal security	امنیت داخلی
internal security	امنیت داخلی عملیات ضد شورشی
internal security	تامین داخلی
internal sort	مرتب سازی داخلی
internal storage	حافظه ی داخلی
internal temperature	دمای درونی
internal supercharger	سوپرشارژر داخلی
internal structure	ساختمان داخلی سازه داخلی
internal structure	ساختار داخلی
internal stress	تنش داخلی
internal store	بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
internal storage	انباره داخلی
internal storage	حافظه داخلی
internal conception	تصور
internal friction	مالش درونی سایش داخلی
internal revenue	درامد داخلی
internal command	فرمان درونی
internal commerce	تجارت داخلی
internal conductance	اندوکتانس داخلی
internal conductance	اندوکتیویته ی داخلی
internal conductor	سیم داخلی
internal conductor	سیم هادی
internal connection	اتصال داخلی
internal consistency	هماهنگی درونی
internal consistency	سازگاری داخلی
internal consumption	مصرف داخلی
internal conversion	تبدیل درونی
internal conversion	تبدیل باطنی
internal crack	ترک داخلی
internal current	جریان داخلی
internal damping	میرایی داخلی
internal defense	دفاع داخلی
internal combustion	درونسوز
internal combustion	احتراق داخلی
internal clock	ساعت داخلی
internal transmittance	ضریب انتقال
internal inhibition	بازداری درونی
internal angle	زاویه ی داخلی
internal armature	ارمیچر داخلی
internal attack	تک داخلی یا تک از داخل
internal battery	مقاومت داخلی باطری
internal boffles	تیغههای داخلی
internal brake	ترمز داخلی
internal bus	گذرگاه داخلی
internal bus	مسیر داخلی
internal capacitance	فرفیت الکترودها
internal capacitance	فرفیت سیم پیچی
internal characteristic	منحنی مشخصه داخلی
internal circuit	مدار داخلی
internal circuit	حلقه داخلی
internal defense	پدافند داخلی پایداری داخلی
internal development	رشد داخلی
internal font	فونت درونی
internal friction	سایش درونی
internal electrode	الکترود داخلی
internal electrolysis	الکترولیز داخلی
internal evidence	مدارک یا گواهی که از درون چیزی بدست میاید
internal energy	انرژی داخلی
internal energy	انرژی درونی
internal economies	صرفه جوئیهای داخلی
internal friction	اصطکاک درونی
internal erosion	فرسایش داخلی
internal force	نیروی درونی
internal force	نیروی داخلی
internal efficiency	راندمان داخلی
internal discharge	تخلیه جزیی داخلی
internal evidence	مدارک یاگواه درونی
internal diseconomies	زیانهای داخلی
internal discharge	تخلیه داخلی
internal diseconomies	عدم صرفه جوئیهای داخلی
internal door	در داخلی
internal drainage	ابریز بسته
internal ear	گوش داخلی
internal development	توسعه داخلی
internal combustion engine	موتور احتراق داخلی
internal base resistance	مقاومت داخلی بیس
internal window sill	کف پنجره داخلی
internal wrenching bolt	پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
internal rate of return	نرخ بازده داخلی
internal combustion engine	موتور احتراقی داخلی
internal combustion engine	موتوردرونسوز

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com