English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
English Persian
internal wrenching bolt پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
Other Matches
wrenching تجربهدردناک
to bolt somebody out [با قفل کردن] جلوی راه کسی را گرفتن
jo bolt نوعی پرچ با دندانههای داخلی متشکل از سه قسمت
bolt پیچ چفت
bolt پیچ کردن
to bolt با سرعت دویدن
to bolt ناگهانی حرکت کردن
u bolt کرپی
bolt پیچ مخصوص قفل کردن در
to bolt ناگهانی جهیدن
to bolt با سرعت زیاد حرکت کردن
bolt چفت کردن
bolt تیر کوتاه سگی که شکار را از لانه بیرون می کشد
bolt گلوله چفت روایک
bolt کشو
bolt گلنگدن
bolt زبانه
bolt رهاکردن
bolt : راست بطورعمودی
bolt مستقیما ناگهان
bolt پیچ
bolt از جاجستن
bolt توپ پارچه
bolt رول کوهنوردی گلنگدن
bolt فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
bolt توپ
bolt : پیچ
bolt زبانه قفل
field bolt پیچ و مهره
eye bolt مهره چشمی دار
eye bolt پیچ گوشوارهای
eye bolt پیچ روزنه دار
eye bolt حلقه حلقه اتصال
flush bolt پیچ خزینه رو
countersink bolt پیچ خزینه دار
countersink bolt پیچ پخ دار
drift bolt میخی که میخ دیگری رابا ان دراورند
bolt-holes نهانگاه خلوتگاه
expansion bolt پیچ واشو
explosive bolt سه راهی انفجاری
explosive bolt سه راهی
explosive bolt پیچ انفجاری
eye bolt پیچ حلقه دار یا قلابدار
fistail bolt پیچ قلاب مانند
fishplate bolt ریلعمودی
knurled bolt چفتدندانهدار
coupling bolt توپاتصال
a bolt from the blue از غیب
a bolt from the blue مثل عجل معلق
toggle bolt پیچضامن
latch-bolt چفت
bolt [examine] عیار گرفتن
bolt [examine] محک زدن
bolt [examine] تجزیه کردن
bolt [examine] مطالعه کردن
bolt [examine] بررسی کردن
bolt [examine] تحقیق کردن
bolt [examine] ارزیابی کردن
bolt [examine] سنجیدن
hook bolt قلاب پیچی
flush bolt پیچ خزینه روfluorite
dead bolt زبانهگوی
shoulder bolt پیچشانه
sliding bolt کلون در
elf bolt پیکان چخماقی
t head bolt پیچ چکشی شکل " T "
thrust bolt پیچ فشاری
track bolt پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
turning bolt کلون
two bolt lock قفل دو زبانه
bolt-hole راه فرار
bolt-hole مفر
bolt-hole پنهانگاه
screw bolt مادگی
screw bolt سرپیچ
screw bolt مهره
joint bolt پیچ و مهره اتصالی
key bolt زبانه کلید
king bolt شاه پیچ
lever bolt کشو کلنگی
locking bolt پیچ مسدودکننده
rag bolt میخ پیچی که میله ان خارهایابرامدگی هایی دارد
ring bolt میخ پیچ حلقه دار
safety bolt ضامن
safety bolt تفنگ ضامن دار
saftey bolt ضامن
bolt-hole نهانگاه خلوتگاه
bolt-holes راه فرار
bolt release رهاکننده گلنگدن
bolt release چفت ضامن
clamp bolt پیچ بست
clamp bolt پیچ ترمینال
bolt release چکاننده
bolt rope طناب کناره
bolt shank محور یا شفت پیچی
bolt upright راست
bolt upright بطورعمودی
bolt dies حدیدههای پیچ
clevis bolt پیچ مخصوصی با سر گردشکافدار برای نشستن پیچ گوشتی
bolt clipper پیچ بر
bolt-holes مفر
bolt clipper قیچی پیچ
bolt and nut پیچ و مهره
fitting bolt پیچ مناسب
anchor bolt پیچ پایه یا محور
bolt-holes پنهانگاه
anchor bolt پیچ لنگر
connecting rod bolt پیچ دسته پیستون
connecting rod bolt پیچ شاطون
lock with wooden bolt کلیدان
catch for door bolt پل
catch for door bolt ماده
blade locking bolt توپکقفللبه
bolt assist mechanism محلالصاقگلوله
bolt driving gun اچار رینگی
body fit bolt پیچ مناسب
flanged bolt coupling اتصال فلانج و پیچ
square shaft screw of bolt میله چارتراش
internal نمایش حروف در یک سیستم عامل مشخص
internal نوشتاری که در Rom چاپگر ذخیره شده است
internal روش نمایش داده و دستورات در CPU یا پشتیبان
internal درایو دیسک سخت درون پوشش اصلی کامپیوتر
internal باطن
internal باطنی
internal داخلی
internal و نه یک برنامه جداگانه
internal درونی
internal عملیات ریاضی ALU
internal زمانی در سیستم کامپیوتری که تحت کنترل مستقیم اپراتور نیست
internal باطنی ناشی ازدرون
internal دستوری که بخشی از سیستم عامل است
internal ناشی ازدرون
internal storage انباره داخلی
internal store بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
internal stress تنش داخلی
internal storage حافظه داخلی
internal storage حافظه ی داخلی
internal shield غلاف داخلی
internal sort مرتب سازی داخلی
internal sort مرتب کردن درونی
internal security امنیت داخلی
internal sort جور کردن داخلی
internal sort مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
internal shield زره درونی زره داخلی
internal security امنیت داخلی عملیات ضد شورشی
internal security تامین داخلی
internal pressure فشار درونی
internal programme برنامه داخلی
internal reflector رفلکتور داخلی
internal report گزارش داخلی
internal resistance مقدار مقاومت داخلی
internal resistance مقاومت داخلی
internal rhyme قافیه ماقبل اخر
internal ruling نظامنامه داخلی
internal secretion هورمون
internal secretion ترشح درونی
internal reflection انعکاس درونی
internal power مصرف داخلی
internal structure ساختار داخلی
internal boundary مرزداخلی
internal conception انگاره
internal conception عقیده
internal conception زاییده افکار
internal conception اندیشه
internal conception درک
internal conception تصور
internal structure سازه داخلی
Internal energy انرژی درونی [فیزیک]
internal work کار درونی
internal conception فکر
internal structure ساختمان داخلی سازه داخلی
internal supercharger سوپرشارژر داخلی
internal temperature دمای درونی
internal temperature درجه حرارت داخلی
internal timer زمان سنج داخلی
internal torque گشتاور نیروی درونی
internal trade بازرگانی داخلی
internal trade تجارت داخلی
internal transactions معاملات داخلی
internal vibrator لرزاننده درونی
internal voltage ولتاژ داخلی
internal voltage نیروی الکتروموتوری
internal power توانی که داخل هواپیما تولیدمیشود
internal evidence مدارک یا گواهی که از درون چیزی بدست میاید
internal discharge تخلیه جزیی داخلی
internal discharge تخلیه داخلی
internal development توسعه داخلی
internal development رشد داخلی
internal defense پدافند داخلی پایداری داخلی
internal defense دفاع داخلی
internal damping میرایی داخلی
internal current جریان داخلی
internal crack ترک داخلی
internal conversion تبدیل باطنی
internal conversion تبدیل درونی
internal consumption مصرف داخلی
internal diseconomies زیانهای داخلی
internal diseconomies عدم صرفه جوئیهای داخلی
internal erosion فرسایش داخلی
internal energy انرژی درونی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com