English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
international court دادگاه بین المللی
Search result with all words
international court of justice دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
permanent court of international arbitra دیوان دایمی داوری بین المللی
international singles court زمینبازیانفرادیبینالمللی
Other Matches
It is for the Court to fix the terms. [ The terms are a matter for the Court to fix.] این مربوط به دادگاه می شود که شرایط را تعیین کند.
international مربوط به کشورهای مختلف
international ElectrotechnicalCommission ...کمیسیون الکتریکی جهانی کمیسیون بین المللی مهندسی برق
international بین الملل انترناسیونال
international بازیگر بین المللی
international وابسته به روابط بین المللی
international بین المللی
international master استاد بین المللی شطرنج
international meeting مجمع بین المللی
international migration مهاجرت بین المللی
international liquidity نقدینگی بین المللی
international council شورای بین المللی کامپیوتر در اموزش
by international standards در معیارهای بین المللی
international council education in forcomputers
international coulomb کولن جهانی
international comity نزاکت بین المللی
international practice رویه بین المللی
international line خط خارجی
international line خط بین المللی
international custom عرف بین المللی
international equilibrium تعادل بین المللی
international exchange مرکز تلفن بین المللی
international etiquette نزاکت بین المللی
international federation processing forinformation
international federation فدراسیون بین المللی پردازش اطلاعات
international finance مالیه بین الملل
international classification of طبقه بندی بین المللی بیماریها
International Modern [سبک مدرن بین المللی در معماری قرن بیست میلادی که اولین بار در آلمان استفاده شد.]
international investment سرمایه گذاری بین المللی
international law حقوق بین الملل
international economics اقتصاد بین الملل
commodore international, ltd. شرکت بین المللی کمودور
international match مسابقه بین المللی [ورزش]
international call مکالمه بین المللی
international acts اسناد بین المللی
short international مسابقهای که هر تیرانداز 03تیر از مسافت 05 متر و 03تیر از مسافت 53 متر و 03تیر از مسافت 52 متر با تیرو کمان می اندازد
international trade تجارت بین الملل
international trade تجارت بین المللی
international treaties عهود بین المللی
international union اتحادیههای بین المللی
international union اتحادیه بین المللی
international units واحدهای جهانی برق
socialist international بین الملل سوسیالیست انجمن جهانی احزاب سوسیال دمکرات در لندن که به سال 1591 تاسیس یافته است واعضا ان را احزاب سوسیالیست معتدل تشکیل می دهند
system international سیستم بین المللی
international acts مستندات بین المللی
international relations رابطهسیاسیبینکشورها
International politics. سیاست بین الملل
international call سیستم واحدهای الکتریکی بین المللی
international practice عرف بین المللی روش جاری بین المللی
international practice طریقه معمول به بین المللی
international reserves ذخائر بین المللی
borland international یک شرکت سازنده نرم افزارهای ریزکامپیوتر
international reserves اندوختههای بین المللی
international classification of Diseases
international dualism دوگانگی بین المللی
international loans استقراض بین المللی بدهیهای بین المللی
international demonstration effect اثر نمایشی بین المللی
international date line خط بین المللی تغییر تاریخ
law of international institutions حقوق سازمانهای بین المللی
international bill of the right of man اعلامیه جهانی حقوق بشر
international business machine IB
international business machine corporation
international criminal law حقوق جزای بین الملل
international chamber of commerce اتاق بازرگانی بین المللی
international date line خط تقسیم نیروهای بین المللی
international date line خط موافقتنامه بین المللی
international development association مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
international division of labor تقسیم کار بین المللی
international refugee organization سازمان بین المللی اوارگان
international standard atmosphere اتمسفر استاندارد بین المللی
international standards organization طرح شبکه استاندارد ISO که به صورت لایهای است و هر لایه کار مخصوصی دارد و به سیستمهای مختلف امکان ارتباط میدهد البته در صورتی که مط ابق با استاندارد باشند
international standards organization سازمانی که استانداردها را برای کامپیوترهای مختلف و محصولات شبکه تولید و مرتب میکند
international standards organization سازمان استانداردهای بین المللی
international switching center مرکز سوئیچینگ بین المللی
international system of units سیستم مترک
international system of units دستگاه بین المللی احاد
international table calorie کالری
systeme international d'units دستگاه بین المللی واحدها
subjects of international law اشخاص حقوق بین الملل
public international law حقوق بین الملل عمومی
public international law حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
international peace force نیروهای حافظ صلح سازمان ملل
international organisation for standard موسسه بین المللی استاندارد
international economic relations روابط اقتصادی بین المللی
international file format استاندارد فایلهای فشرده ذخیره شده روی i-LD
international finance corporation شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
international gold standard پایه طلای بین المللی
international labour organization سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
international law of the sea حقوق بین الملل دریاها
private international law حقوق بین الملل خصوصی
international monetary fund صندوق بین المللی پول
international monetary reserves ذخائر پولی بین المللی
international morse code مورس جهانی
international morse code مورس اروپایی
bank for international settlements بانک پرداختهای بین المللی
convention international de merchandies عهدنامه بین المللی جهت حمل کالا با قطار
international road transport ترابری بین المللی جاده ای
international telephone circuit خط تلفنی بین المللی
international road haulage حمل نقل بار بین المللی بوسیله جاده
International System of Units دستگاه بین المللی یکاها
international balance of payments تراز پرداختهای بین المللی
[as] compared to international standards در معیارهای بین المللی
International System of Units سامانه متریک
balance of international payment موازنه پرداختهای بین المللی
balance of international payments تراز پرداختهای بین المللی
international commercial terms (incoterm اینکوترمز
international commercial terms (incoterm قراردادهای تجارت بین الملل که بوسیله اتاق بازرگانی بین الملل تهیه شده است
Bank for International Settlements [BIS] بانک تسویه پرداخت بین المللی
International Space Station [ISS] ایستگاه فضایی بین المللی
leiter international performance test ازمون عملی بین المللی لایتر
unicef (= united nations international یع کودکان کشورهای توسعه نیافته است
major international road signs عمدهترینعلائمجهانیجاده
international air transport association اتحادیه بین المللی حمل و نقل هوایی
international atomic energy agency اژانس بین المللی انرژی اتمی
To be world famous . To enjoy an international reputation. شهرت جهانی داشتن
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
Participation rates are low compared to international standards. میزان مشارکت در مقایسه با استانداردهای بین المللی کم است .
By international standards Germany maintains a leading role. در معیارهای بین المللی آلمان نقش پیشرو دارد.
court دادگاه افهار عشق
court زمین ورزشهای محوطهای
court محکمه
court عشق بازی کردن
court خواستگاری
court دادگاه
court دربار
court حیاط
court بارگاه
out of court داد باخته
the court above محکمه بالاتر
out of court محکوم علیه
to take somebody to court کسی را محاکمه کردن
to appear before the court در دادگاه ظاهر شدن
court of a محکمه استیناف
ad court زمین سرویس سمت چپ تنیس
right court زمین سرویس سمت راست
supreme court دیوان عالی کشور
volleyball court 9 در 81 متر
supreme court دیوان تمیز
centre court حیاطمیانی
superior court دادگاه تمیز
court shoe رجوع شود به pump
tennis court زمین تنیس
provost court دادگاه پادگانی
tennis court 07/32 در59/01 متر
volleyball court زمین والیبال
the superme court دیوانعالی کشور
to court favour توجه و التفات کسی را طلب کردن
to pay court عرض بندی کردن
to put out of court شایسته مطرح کردن ندانستن
superior court دادگاه عالی
summary court دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
service court محل فرود سرویس
kangaroo court دادگاه پوشالی
religious court محکمه شرع
rear court انتهای زمین
kangaroo court دادگاه غیرقانونی
kangaroo court دادگاه مندرآوردی
provost court دادگاه فرمانداری نظامی یا نیروی اشغالی
service court محل فرود سرویس اسکواش
probate court محکمه امور حسبی
probate court دادگاه وصایا و ارث
court shoes رجوع شود به pump
squash court زمین بازی اسکواش
prize court شعبهای از دادگاه اداره نیروی دریایی که باامور....کاردارد
summary court دادگاه بدوی
to put out of court از دستور خارج کردن
trial court دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
trailer court محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
kangaroo court <idiom>
out of court settlement توافق بدون محکمه [حقوق]
law court دادگاه قضایی
court style سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
contempt of court توهین به دادگاه [جرم جنایی]
to settle out of court به توافق رسیدن خارج از دادگاه
contempt of court اهانت به دادگاه [جرم جنایی]
base-court حیات بیرونی
ante-court [اولین صحن در خانه های بزرگ]
to bring somebody before the court [s] کسی را دادگاه بردن
traffic court دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
court rug فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
to have recourse to a court به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
hold court <idiom> همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن
High Court دادگاهویژهجرائممهم
traffic court دادگاه عبور و مرور
ball is in your court <idiom> [نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
court referee داورزمینبازیسرپوشیده
right service court داورسرویسراست
traffic court دادگاه تخلفات رانندگی
The ball is in your court. <idiom> حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
The ball is in your court. <idiom> حالا نوبت تو است.
court of law دادگاه
crown court دادگاهیدر انگلستانو ولز
court division بخش دادگاه
court division دادگاه
to apply to a court به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
district court دادگاه بخش
court of record دادگاهی که پرونده و سوابق دعاوی مطروحه را حفظ میکند
court of province دادگاه استان
court of justice دادگاه
court of iquiry دادگاه رسیدگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com