Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (2 milliseconds)
English	Persian
international division of labor	تقسیم کار بین المللی
Other Matches
division of labor	تقسیم کار
division	دسته گروه اسبهای مسابقه معین
division	اتحادیه باشگاههای حرفهای
division	تقسیمات
division	بخش رسته تقسیم کردن
division	قسمت
division	دایره
division	لشگر
division	گروه وزنی
division	تقسیم [ریاضی]
division	رشته [دانشی]
division by zero	بخش بر صفر [ریاضی]
division	عمل تقسیم
division	اختلاف تفرقه
division	لشکر
division	تقسیم
division	شاخه [دانشی]
division	بخش
division	قسمت دسته بندی
division	طبقه بندی
division check	ازمایش تقسیم
division officer	افسر قسمت
division of powers	تفکیک قوا
division line	خط چین
division line	خط تقسیم شده
division line	خط نیمه
division engineer	مهندسی لشگر
division engineer	یکان مهندسی لشگر
division commander	فرمانده لشگر
division artillery	توپخانه لشگری
division artillery	توپخانه لشگر
division boards	قسمت مسیر گوی بولینگ که تختههای سفید و سیاه بهم وصل می شوند
division officer	فرمانده قسمت افسر رسته
versicular division	تقسیم به بیتهای کوچک
voltage division	تقسیم یا پخش ولتاژ
Multiplication and division .	ضرب وتقسیم (ریاضیات )
grand division	مقیاس درجه بندی بزرگ طبلک
grand division	تقسیمات بزرگ طبله
frequency division	تقسیم فرکانس
long division	بخش یا تقسیم بزرگ
identification division	یکی از چهار قسمت اصلی یک برنامه COBOL
environment division	یکی از چهار قسمت اصلی یک برنامه COBOL
engineer division	قسمت مهندسی
airial division	لشگرهوارو
division sign	نماد تقسیم
division slice	یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
division slice	استعداد لشگری
data division	قسمت
transport division	قسمت حمل و نقل
procedure division	یکی از چهار قسمت اصلی برنامه کوبول
airial division	لشگر محمول هوایی
air division	لشکر هوایی
court division	دادگاه
division of labour	تقسیم کار
court division	بخش دادگاه
railway division	قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
harmonic division	طبقه بندی متناسب
cassini division	شکاف کاسینی
short division	تقسیم باختصار
benthic division	قسمت بندی لایههای دریا
labor	نیروی کارگری
labor	رنج
labor	نیروی انسانی
labor	کار
labor	کوشش کردن
labor	زحمت کوشش
labor	تقلاکردن
labor	درد زایمان
labor	حزب کارگر
labor using	کاربر
labor	کارگر عمله
labor	زحمت کشیدن
wavelength division multiplexing	روش افزایش گنجایش داده روی فیبرنوری بوسیله ارسال چندین سیگنال نوری با طول موج مختلف در یک فیبر
time division multiplexing	تسهیم زمانی
queens bench division	دادگاه ملکه
time division multiplex	تسهیم زمانی
time division multiplexing	انتقال چندتایی زمانی
criminal court division	بخش دادگاه جنایی
civil court division	بخش دادگاه مدنی
division or delimitation of property	افراز
division support command	فرماندهی پشتیبانی لشگر
frequency division multilexing	مخابره چندتایی فرکانس استفاده از یک مسیرالکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس
division support area	منطقه پشتیبانی لشگر
labor power	توان نیروی کار
labor income	درامدهای کار
labor productivity	بازدهی نیروی کار
labor organization	سازمان کارگری
labor force	نیروی کار
labor productivity	بهره دهی نیروی کار قدرت تولیدنیروی کار
labor relations	روابط کارگر و کارفرما روابط کارگری
labor intensity	کاربری
labor intensity	کارطلبی
labor pain	درد زایمان
labor movement	نهضت کارگری
labor movement	جنبش کارگری
mobility of labor	تحرک نیروی کار
labor party	حزب کارگر
labor laws	قوانین کار
labor intensive	کارطلب
labor intensive	کاربر
labor mobility	تحرک نیروی کار
labor economics	اقتصاد کار
labor unions	سندیکای کارگری
labor union	اتحادیه کارگران
labor union	اتحادیه کارگری
labor union	سندیکای کارگری
labor agreement	موافقتنامه کار
labor unions	اتحادیه کارگری
labor unions	اتحادیه کارگران
labor cost	هزینه کار
labor contract	قرارداد کار
labor camp	اردوگاه کار
labor boycott	دست از کارکشیدن
labor boycott	تحریم کار
labor augmenting	کارافزا
labor agreement	قرارداد کار
labor saving	کاراندوز
inflow of labor	جریان ورود کارگر
quantity of labor	مقدار کار
labor market	بازار کار
supply of labor	عرضه کار
cheap labor	کار ارزان
hard labor	اعمال شاقه
cheap labor	نیروی کار ارزان قیمت
underutilization of labor	کم بهره گیری از کارگر
unskilled labor	نیروی کار ساده
unskilled labor	نیروی کارغیر ماهر غیر متخصص
unskilled labor	کارگر غیرماهر
hours of labor	ساعات کار
embodied labor	کار مجسم
labor of love <idiom>	انجام کار برای خشنودی شخص نه برای پول
exploitation of labor	استثمار کارگر
exploitation of labor	بهره کشی کارگر
forced labor	کار اجباری
forced labor	بیگاری
out flow of labor	خروج نیروی کار
nonproductive labor	کار بی حاصل
labor slowdown	کندی کار
labor theory of value	نظریه ارزش کار
labor theory of value	تئوری ارزش کار
labor service	اداره کار
labor turnover	نقل و انتقال کارگری
labor service	اتحادیه کارگران
labor service	سازمان کار
nonproductive labor	کار غیر مولد
labor theory of value	براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
labor shortage	کمبود نیروی کار
division police petty officer	درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
synchronous time division multiplexing	تسهیم زمانی همگام یاهمزمان
asynchronous time division multiplexing	تسهیم زمانی ناهمگام
labor participation rate	نرخ مشارکت نیروی کار
labor saving techinque	فن کاراندوز
women labor force	نیروی کار زنان
labor saving devices	ابزارهای کاراندوز
labor rich country	کشور با نیروی کار فراوان
marginal disutility of labor	عدم رضایت نهائی کار نارضامندی نهائی کار
rural labor force	نیروی کار روستائی
labor intensive goods	کالاهای کاربر
labor intensive production	تولید کاربر
labor capital ratio	نسبت کار به سرمایه
total labor force	کل نیروی کار
unit cost of labor	هزینه واحد کار
value of marginal product of labor	ارزش تولید نهائی کار
agricultural labor productivity	بهره دهی کارگر کشاورزی
active labor force	نیروی کار فعال
child labor laws	قوانین کار کودکان
ratio of capital to labor	نسبت سرمایه به کار
capital labor ratio	نسبت سرمایه به کار
dual labor market	بازار کار دوگانه
to labor [American English]	در کار رنج بردن [زحمت کشیدن ]
horizontal labor mobility	تحرک افقی کارگر
international	بین الملل انترناسیونال
international	ElectrotechnicalCommission ...کمیسیون الکتریکی جهانی کمیسیون بین المللی مهندسی برق
international	بازیگر بین المللی
international	وابسته به روابط بین المللی
international	بین المللی
international	مربوط به کشورهای مختلف
labor augmenting tednological progress	پیشرفت تکنولوژی کارافزا
Ministry of Labor and Social Affairs .	وزارت کار ؟ امور اجتماعی
Department of labor [American English]	اداره کار
marginal physical product of labor	محصول فیزیکی نهائی کار
short international	مسابقهای که هر تیرانداز 03تیر از مسافت 05 متر و 03تیر از مسافت 53 متر و 03تیر از مسافت 52 متر با تیرو کمان می اندازد
socialist international	بین الملل سوسیالیست انجمن جهانی احزاب سوسیال دمکرات در لندن که به سال 1591 تاسیس یافته است واعضا ان را احزاب سوسیالیست معتدل تشکیل می دهند
international dualism	دوگانگی بین المللی
international federation	processing forinformation
international exchange	مرکز تلفن بین المللی
international match	مسابقه بین المللی [ورزش]
international etiquette	نزاکت بین المللی
international equilibrium	تعادل بین المللی
international economics	اقتصاد بین الملل
International Modern	[سبک مدرن بین المللی در معماری قرن بیست میلادی که اولین بار در آلمان استفاده شد.]
system international	سیستم بین المللی
International politics.	سیاست بین الملل
international relations	رابطهسیاسیبینکشورها
international call	مکالمه بین المللی
international acts	مستندات بین المللی
international acts	اسناد بین المللی
international call	سیستم واحدهای الکتریکی بین المللی
international classification of	Diseases
international classification of	طبقه بندی بین المللی بیماریها

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com