English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 29 (3 milliseconds)
English Persian
interrupts گسیختن
interrupts حرف دیگری را قطع کردن
interrupts منقطع کردن
interrupts قطع کردن
interrupts جدا کردن
interrupts ناتوان کردن وقفه
interrupts اتصال به واحد پردازش مرکزی از خارج سیستم که به رسانههای خارجی امکان استفاده از امکانات وقفه CPU را میدهد
interrupts حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupts نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupts ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupts اصط لاحی در برنامه نویسی کامپیوتری که خط وط وقفهای که باید فعال شوند را انتخاب میکند
interrupts حرکت دادن وقفه
interrupts خط وقفه که فعال شده است
interrupts ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupts تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupts وقفهای که CPU را هدایت میکند تا به محل مشخصی منتقل شود
interrupts سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد
interrupts حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupts به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupts لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupts سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
interrupts سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupts خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupts انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupts سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupts توقف ارسال طبق عملی در مرحله نهایی سیستم
interrupts توقف رخ دادن چیزی که در حال اتفاق است
interrupts توقف
interrupts وقفه
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com