English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
into plane service تدارک سوخت و وسایل برای هواپیماها طبق قرارداد
Search result with all words
scheduled service plane هواپیمای مسافربری [با زمان پرواز مشخص]
Other Matches
plane مسطح
plane صاف هواپیما
plane هواپیما
plane سطح مستوی
to plane a way or down بارنده صاف کردن
plane هموار
plane افقی سطح افق افقی کردن
plane جهش شبیه پرواز سطح تراز
plane صاف کردن پرواز
plane با رنده صاف کردن
plane رنده کردن
plane رویه هموار
plane صاف مسطح
z-plane صفحه مختلط [ریاضی]
plane یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
plane سطح تراز مسطح
plane رنده
plane سطح صاف
plane صفحه
plane سطح هموار
plane guard ناو نجات
plane guard ناوگارد نجات
inclined plane سطح شیب دار
plane geometry هندسه مسطحه
plane director نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
plane as a pikestaff مانند آفتاب روشن
plane iron تیغ رنده
plane iron تیغه نجاری
plane of departure سطح قائم تیر
plane of departure سطح قائم مسیر گلوله
plane of asymmetry سطح مسیر لغزش انحرافی
datum plane سطح مبنای اب دریا
plane knife تیغه رنده
plane of bending صفحه خمش
plane of asymmetry سطح انحراف مسیر
plane angle زاویه مستوی
oblique plane سطح مورب
transverse plane صفحه افقی
horizontal plane صفحه عرضی
horizontal plane صفحه افقی
hand plane رنده کردن دستی
gyro plane سطح مبنای ژیروسکوپی یاهدایت خودکار ناو
grooving plane رنده شیار
grooving plane رنده کام کنی
glide plane سطح لغزش
frontal plane سطح تاجی
focal plane صفحه کانونی
focal plane افق کانونی
focal plane افق مار بر کانون عدسی
datum plane افق مبنا
datum plane سطح مبنای ارتفاع
rebate plane رنده کام کنی
dado plane رنده کام کنی
cutting plane صفحه برش
transverse plane صفحه عرضی
image plane سطح تصویر
incidence plane صفحه تابش
objective plane افق هدف
objective plane سطح افق هدف
normal plane صفحه قائم
normal plane توزیع نرمال
moulding plane رنده ابزار
middle plane صفحه میانتار
map plane سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
jointing plane رنده بلند
jointing plane رنده دستگاه
jack plane رنده درشت تراش
jack plane رنده بزرگ
jack plane رنده دستگاه
inclined plane سطح مورب
inclined plane سطح شیبدار
incline plane غفلت گاه
incline plane سطح مایل
plane of incidence صفحه تابش
crystal plane صفحه بلور
plane projection طرحمسطح
plane figure شکل مسطح
diving plane پرهزیردریایی
torpedo plane هواپیمای اژدر افکن
toothing plane رنده خط گیری
toothing plane رنده خشخاش
tooth plane رنده دندانه دار
this line is p to that plane این خط نسبت به ان سطح عموداست
symmetry plane صفحه تقارن
stick plane رنده با تیغه گرد
stick plane رنده میله دار
To board a plane. سوار هواپیما شدن
What time does the plane take off? چه وقت هواپیما پرواز می کند؟
passenger plane هواپیمای مسافربری
scheduled plane هواپیمای مسافربری [با زمان پرواز مشخص]
complex plane صفحه مختلط [ریاضی]
plane [Platanus] درخت چنار
smoothing plane رنده دو تیغ
smoothing plane رنده پرداخت
smooth with the plane رنده کردن
polarization plane صفحه قطبش
plane wave موج مسطح
plane wave موج صفحهای
plane polarized تابشهای الکترومگنتیک
plane of symmetry صفحه تقارن
plane of symmetry سطح تقارن
plane of site سطح قائم مار بر سکوی تیر
plane of rotation سطح دوران
plane table سه پایه نقشه برداری که الیداد بران سوار میشود
plane of reflection صفحه بازتاب
plane of fire سطح مبنای مسیر تیراندازی
plane of fire افق مسیرتیراندازی
rabbet plane رنده دو راهه
rabbet plane رنده کام کنی
smooth plane رنده صاف کاری
slip plane سطح لغزش
slant plane صفحه مسیر هدف
sea plane هواپیمایی دریایی
sash plane رنده بغل
sagittal plane صفحه سهمی
routing plane رنده کفرند
routing plane رنده تهرند
rolling plane صفحه غلطشی
reflection plane صفحه انعکاس
reflection plane صفحه بازتاب
plane of fire سطح تیر
crystal plane سطح بلوری
attack plane هواپیمای تک
back plane یک برد مدار چاپی PCB که شامل حفره هایی است که سایر بردها می توانند بازاویههای صحیح در ان جای بگیرند
air plane طیاره
adjustable plane رنده درجه دار
cleavage plane سطح مرزی
chord plane صفحه مار بر وترهای همه مقاطع تشکیل دهنده یک ایرفویل سه بعدی
plane tree درخت چنار
compass plane رنده سینه
bedding plane بستره
air plane هواپیما
core plane صفحه چنبره ها
crystal plane سطح کریستالی
battle plane هواپیمای جنگی
crossing plane سطح تقاطع
cross plane رنده کردن
negative photo plane سطح افق شیشه عکس
to miss a flight [plane] پرواز [خود] را از دست دادن
The plane to ... departs at ... o'clock. هواپیمای ... ساعت ... پرواز می کند.
body of carpenter's plane کوله رنده نجاری
backing iron of plane پشت تیغ
inclined shear plane سطح برش مایل
focal plane shutter صفحهروم دریچهعدسی
negative photo plane افق شیشه عکاسی
plane sinusoidal wave موج سینوسی صفحهای
meteorological datum plane ایستگاه مبنای هواسنجی
plane table map نقشه مسطحه عوارض نما
mirror plane of symmetry صفحه تقارن اینهای
european type plane رنده فرنگی
plane polarized light نور قطبیده مسطح
to bring to the same plane [height] به یک صفحه [بلندی] آوردن
plane of mirror symmetry صفحه تقارن اینهای
high focal plane buoy ارتفاعکانونیپروانهراهنمایشناور
service بیت ارسالی برای کنترل ونه داده
self service خود زاوری
self service تهیه وانتخاب غذاتوسط خود شخص
on service سر خدمت
on service سر کار
service over خطای سرویس
service بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
to see service کردن
service شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
service برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
one's service خدمت یکسره
please do me a service خواهشمندم یک همراهی بامن بکنید
self-service تهیه وانتخاب غذاتوسط خود شخص
self-service با انتخاب ازاد
self-service کمک بوسیله خود شخص
self-service بدون مسئول توزیع سلف سرویس
self-service خود یاوری
self-service خود زاوری
self service بدون مسئول توزیع سلف سرویس
self service با انتخاب ازاد
self service ازاد
self service کمک بوسیله خود شخص
self-service ازاد
self service خود یاوری
service استخدام
out of service <adj.> ازکارافتاده
service لوازم
service نظام وفیفه
service سنجد
service درخت سنجد وابسته بخدمت
service سرویس کردن
service ماشینی راتعمیروروغن کاری کردن
out of service <adj.> خراب [ازکارافتاده]
service یکدست فروف اثاثه
service بنگاه سرویس
service نوکری یاری
service کار
service وفیفه
service عبادت تشریفات
service کمک
service روبراه ساختن
service تعمیر کردن
to see service در ارتش یانیروی دریایی خدمت
service شعائر
service نظامی
take into service استخدام کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com