Dictiornary-Farsi | iron and steel working industry | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
iron and steel working industry	صنعت اهن و فولاد


Other Matches

metal working industry	صنعت فلزکاری
hot working steel	فولاد عملیات حرارتی
poor prospects for the steel industry	دورنمای ضعیف برای صنعت پولاد
iron industry	صنعت اهن
iron and steel works	ذوی اهن و فولاد
ingot iron o.steel	فولادبسمر فولاد زیمنس مارتین
ingot iron o.steel	فولاد کربن گیری شده
rolled iron or steel	فولاد نورد خورده
industry	کوشایی
industry	مجاهدت
industry	صناعت
industry	پیشه و هنر ابتکار
industry	صنعت
heavy industry	صنایع سنگین
domestic industry	صنعت داخلی
export industry	صنعت صادراتی
expanding industry	صنعت در حال گسترش
extractive industry	صنعت استخراجی
Want is the mother of industry. <proverb>	خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
ceramics industry	صنعت سرامیک
textile industry	صنعت بافندگی
family industry	صنعت خانوادگی
sick industry	صنعت عقب مانده
sick industry	صنعت بیمار
service industry	صنعت خدمات
declining industry	صنعت درحال تنزل
declining industry	صنعت رو به زوال
contracting industry	صنعت ساختمان
motorcar industry	صنعت اتومبیل
automotive industry	صنعت اتومبیل
weak industry	صنعت کساد
cottage industry	کارگاه خانگی
cottage industry	صنعت روستایی
cottage industry	فرآورد خانگی
weak industry	صنعت ضعیف
petrochemical industry	صنعتشیمیاییفرآوردههاینفتی
textile industry	صنعت نساجی
agro industry	کشت و ساخت
agro industry	کشت و صنعت
competitive industry	صنعت رقابتی
computer industry	صنعت کامپیوتر
electric industry	صنعت برق
ministry of industry	وزارت پیشه و هنر
manufacturing industry	صنعت کارخانهای
infant industry	صنعت نوزاد
location of industry	تعیین محل استقرار صنعت
location of industry	تعیین مکان صنعت
nationalized industry	صنعت ملی شده
oil industry	صنعت نفت
transport industry	تجارت حمل و نقل
light industry	صنعتساختاشیاءبااندازهکوچک
plastic industry	صنعت پلاستیک
transport industry	صنعت حمل و نقل
working	درست کار میکند
working	فضایی از حافظه سریع برای ذخیره موقت داده در استفاده جاری
working	استخراج
working	کارگر طرزکار
working	مشغول کار
working	کار کننده
I'm working on it.	دارم روش کار میکنم.
working mean	میانگین مفروض
instead of working	بجای اینکه او کار بکند
to protect home industry	صنایع درونی را حفظ وتشویق کردن
labour intensive industry	صنعت کاربر
structrual engineering industry	صنعت ساختمان فولادی صنعت سوله
structrual engineering industry	صنعت سازه
labour intensive industry	صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
machine building industry	صنعت ماشین سازی
Irans industry is progressing.	صنعت ایران درحال ترقی است
small scale industry	صنعت به مقیاس کوچک
non ferrous metal industry	صنعت فلزات غیراهنی
motor vehicle industry	صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
increasing cost industry	صنایع با هزینههای افزایشی
constant cost industry	صنعت هزینههای ثابت
increasing cost industry	حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
Industry Standard Architecture	استاندارد برای باس در IBMPC یا سازگار با آن
decreasing cost industry	هزینه نزولی صنعتی
working conditions	شرایط کار
working circuit	مدار جریان کار
working day	روز کار
working day	ساعت کار روزانه
working drawing	طرح ونقشه کار
cold working	شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
working fluid	سیال عامل
working fluid	سیال متحرک
working lead	بار یا نیرویی که ساختمان یاجزیی از ان هنگام کارکردمعمولی متحمل میشود
hard working	زحمت کش
furnace working	طرزکار کوره
working load	بار مجاز
working capacity	توانایی کار
working capacity	فرفیت کار
cold working	سردکاری
i do not feel like working	حال
hard working	پرکار
working paper	ورقهء استخدام کارگر
in working condition	کارکننده
under ground working	استخراج زیرزمینی
in working condition	دایر
metal working	فلزکاری
i do not feel like working	کار کردن ندارم
working angle	زاویه موثر
working asset	سرمایه حاصله در اثر کار وفعالیت
working asset	سرمایه کار
working ball	گوی با سرعت و چرخش کافی
working capacity	سرمایه جاری
working load	بار کاربردی
working capital	مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی
working storage	انباره کاری
working relationship	رابطهکاریوحرفهای
working classes	مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش
working parties	گروه کار
working class	مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش
I am working here non-stop.	یک بند دارم اینجا کار می کنم
working class	طبقه کارگر
working party	گروه کار
working capital	تنخواه گردان
working capital	سرمایه در گردش
working stress	تنش مجاز
working storage	حافظه کاری
working classes	طبقه کارگر
He was working like the devil.	مثل شیطان کارمی کرد(پرتلاش)
working point	نقطه فشار متوسط
working sails	بادبان معمولی که با بادبان سبک یا سنگین در موقع تغییرشدت باد فرق دارد
working plan	نقشه اجرا راهنمای کار
working paper	تعرفهء کار
working section	قسمتی از تونل باد که مدل یاجسم مورد ازمایش در ان قرار میگیرد
working set	مجموعه دایر
working set	مجموعه کاری
I have been working here for years.	سالهاست دراینجا کار می کنم
working area	محوطهاستخراج
working man	کارگر افزارمند
working population	جمعیت شاغل
extended industry standard architecture	معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
working lead fluid	سیال متحرک یا عامل
in good working order	دایر
working pressure gauge	استخراجدرجهفشار
hot working die	ابزار عملیات حرارتی
cold working property	قابلیت عملیات شکل دهی وچکش کاری فلزات
it is in good working order	دایر است
safe working load	بارکاری مطمئن
it is in good working order	خوب کار میکند
hot working brass	برنج قابل اهنگری
long run industry supply curve	منحنی عرضه صنعت در بلندمدت
super imposed working load	بار مربوط به بهره برداری از بنا
The working (middle,upper)class.	طبقه کارگر (متوسط بالا )
The tourist industry is recovering to pre-crisis levels.	صنعت گردشگری آهسته ترمیم می شود و به سطح قبل از بحران می رسد.
Stress reduces an employee's working capacity'	استرس توانایی کاری کارمندان را کاهش می دهد.
With meager income . I am working all day for a mere pittance .	با چندرغاز تمام روزکار می کنم
demands of providing healthy living and working conditions	خواسته هایی از فراهم نمودن شرایط زندگی و کار سالم
steel	پولادین
steel	فولاد
steel	شمشیر پولادی
steel	پولادی کردن
steel	پولاد
steel	محکم استوار
steel	اب فولاددادن
steel	مانندفولاد محکم کردن
self hardening steel	فولاد خود سخت گردانی
electric steel	فولاد ابکاری
engineering steel	فولاد ماشین سازی
steel aloy	فولاد فشرده
engineering steel	فولاد مهندسی
shear steel	فولاد قیچی
refined steel	فولاد مصفا
steel aloy	الیاژ فولاد
forged steel	فولاد اهنگری شده
silicon steel	فولاد سیلیکاتی
quenching of steel	اب دادن فولاد
puddle steel	فولاد پودل
mild steel	فولاد نرم
nickel steel	فولاد نیکل دار
manganese steel	فولاد منگان
magnet steel	فولاد اهنربا
magnet steel	فولاد مغناطیسی
machinery steel	فولاد ماشینی
nerves of steel	دل
killed steel	فولاد کشته
killed steel	فولاد ارام شده
steel clad	زره پوش
nerves of steel	قوت قلب
blister steel	فولاد جوش دار
mid steel	فولادنرمه
puddle steel	فولاد ذغال گیری
stainless steel	فولاد مقاوم در برابر خوردگی
stainless steel	فولاد زنگ نزن
stainless steel	فولاد ضد زنگ
hardened steel	فولاد ابدار
hardened steel	خشکه
hardened steel	فولاد اب دیده
overblown steel	فولاد با دم زیاد
o.h. ingot steel	فولاد شمش زیمنس مارتین
nitriting steel	فولاد ازت داده شده
hypereutectoid steel	فولاد هیپراوتکتوئیدی
nerves of steel	طاقت
steel jacket	پوشش فولادی
steel worker	پولادگر
steel engraving	گراورفولادی
structural steel	تیر فولاد یا اهن ساختمانی
structural steel	فولاد ساختمانی
structural steel	فولاد سازهای

iron and steel working industry

صنعت اهن و فولاد