English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 151 (8 milliseconds)
English Persian
issue a guarantee صدور ضمانتنامه
Other Matches
guarantee تکفل کردن متعهد له
guarantee مضمون له
guarantee جیرو کردن
guarantee مضمون به
guarantee وثیقه
guarantee متن قانونی که صحت کار ماشین یا کیفیت خوب یک موضوع را تایید میکند
guarantee تضمین
guarantee وثیقه
guarantee ضمانت
This is the only way to guarantee that ... تنها راه برای تضمین این است که ...
guarantee تامین کردن
guarantee تامین تضمین کردن
guarantee ضمانت
guarantee تعهد
guarantee ضامن
guarantee وثیقه سپرده
guarantee ضمانت کردن
guarantee تعهدکردن
guarantee عهده دار شدن
guarantee ضمانت نامه تضمین کردن
guarantee تضمین
guarantee سپرده
guarantee کفالت وثیقه
guarantee ضامن متعهد
guarantee شخص ضمانت شده
contract of guarantee ضمان عقدی
contract of guarantee عقد ضمان
delayed guarantee ضمان موجل
guarantee a contract اجرای قراردادی را ضمانت کردن
bid guarantee ضمانتنامه شرکت در مناقصه
guarantee period دوره ضمانت
contract guarantee ضمانت قرارداد
contract guarantee ضمانتنامه قرارداد
automatic guarantee ضمان قهری
bank guarantee ضمانت بانکی
bank guarantee ضمانت نامه بانکی
collective guarantee مسئولیت دسته جمعی مسئولیت تضامنی
claim under a guarantee مطالبه تحت ضمانتنامه
bill of guarantee ضمانتنامه
guarantee fund سپرده تضمینی
guarantee period مدت تضمین
i guarantee his appearance من ضمانت می کنم که حاضرشود
to guarantee a contract اجرای قراردادی راضمانت کردن
to discharge a guarantee ضمانتی را ازاد کردن
tender guarantee ضمانت شرکت در مزایده یامناقصه
sight guarantee ضمان موجل
sight guarantee ضمان حال
return of guarantee عودت ضمانتنامه
return of a guarantee عودت ضمانتنامه
repayment guarantee ضمانت استرداد پیش پرداخت
performance guarantee ضمانت حسن انجام کار
payment under a guarantee پرداخت تحت ضمانتنامه
joint and several guarantee ضمانت تضامنی
mutual guarantee guarantee
good performance guarantee ضمانت حسن انجام کار
claim guarantee form مطالبه پرداخت ضمانتنامه
of no issue بی نتیجه
over issue زیاد انتشاردادن
over issue اضافه براعتبار رواج دادن
of no issue بیهوده
issue صدور مطلب
issue صادر شدن
issue موضوع دعوی
issue انتشار
issue انتشار دادن صدور
issue نتیجه بحث
issue صادر کردن
issue موضوع شماره
issue موضوع
issue مسئله
issue صادرکردن
issue کردار اولاد
issue توزیع
issue توزیع کردن
issue مسئله قضیه تحویل جنس
issue خارج شدن
issue ممر
issue بر امد
issue پی امد
issue نشریه فرستادن
issue بیرون امدن
at issue موضوع بحث
issue انتشار دادن
issue رواج دادن
issue افتتاح کردن
issue عمل
issue ناشی شدن
issue نوع
issue نژاد
to put to the issue بطور متنازع فیه مطرح کردن
unit of issue واحد توزیع
unit of issue مبنای توزیع
to put to the issue در معرض داوری گذاشتن
back issue نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
I wI'll not comment on this issue. درباره این مطلب اظهار نظری نمی کنم
the German issue مسئله آلمان [تاریخ] [بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
issue [outcome] پایان
issue [outcome] بر آمد
issue [outcome] نتیجه [بحثی ]
issue a warning اخطار صادر کردن
This question is not at issue. بحث روی این موضوع نیست.
to revisit an issue مسئله ای را بازدید کردن
to die without issue بدون اولاد مردن
May be I can interest you in this issue . شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
It is not advisable for you to take up issue with me (take me on). صلاحت نیست با من طرف بشوی
To settle the issue one way or the other. تکلیف کاری راروشن ( یکسره ) کردن
to issue instructions دستور صادر کردن
basic of issue مبنای واگذارکردن اقلام
side issue مسئله فرعی
issue of fact نکته موضوع بحث که درنتیجه انکار مطلبی پیدامیشود
issue note برگه صدور
issue commissary کارپردازی یادفتر توزیع
issue commissary مسئول توزیع
issue a credit افتتاح اعتبار
gratuitous issue لباس پیشکش
gratuitous issue اماد پیشکشی
general issue تدارکات عمومی ارتش
general issue ملزومات ارتش
fiduciary issue اسکناسهای اعتباری
bank of issue بانک ناشر اسکناس
issue of law نکتع موضوع بحث که درتطبیق قانون پیدا میشود
basic of issue مبنای توزیع
loose issue تدارکات خارج شده از بسته بندی
loose issue تدارکات روباز
issue priority ترتیب تقدم توزیع
issue priority تقدم توزیع اماد
side issue موضوع فرعی
issue pea داغ نخود
bond issue صدور اوراق قرضه
issue price قیمت اعلام شده
to carry something to a successful issue چیزی را با موفقیت به پایان رساندن
basic issue items وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
I feel relieved because of that issue! خیال من را از این بابت راحت کردی!
issue [of something] [ID card or check] انتشار [اسکناس] [اوراق بهادار]
basic issue list اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
issue [of something] [ID card or check] صدور [چیزی] [کارت شناسایی] [چک]
free issue materials موادی که خریدار جهت تولیدکالای موردنیاز خود به سازنده میدهد
To lock horns with someone. To take issue with someone. با کسی سر شاخ ( شاخ بشاخ ) شدن
Dont sidetrack the issue. خودت را به کوچه علی چپ نزن ( وانمود به ندانستن )
join issue with a person با کسی وارد مرافعه یا دعوی شدن
starting with the issue of July 1 هنگامی که با نشریه اول ژوئن شروع کنیم
to issue marching order دستور پیشروی دادن [ارتش]
free issue system سیستم انبارداری که در ان جهت گرفتن کالا نیاز به برگ درخواست نمیباشد
he rode me off on a side issue نکته فرعی پیش اورده مراازاصل مطلب پرت کرد
To bring a matter to successful issue . کاری را به نتیجه رساندن
To deliberately fudge the issue . To gloss it over . موضوعی را ماست مالی کردن
To stick to the main topic ( issue ). از موضوع اصلی خارج نشدن
Lets pass on (proceed) to the main issue. برویم سر مطلب اصلی
Without wishing to belittle [disparage] [denigrate] the importance of this issue, I would like to ... بدون اینکه اهمیت این موضوع را پایین بیاورم من میخواهم ...
Dont confuse the issue . Dont get it all mixed up . شلوغش نکن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com