Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
it had a short life
کم دوام بود
Search result with all words
short life
کم دوام
short life
با عمر قانونی کم
Other Matches
Life isn't about finding yourself. Life is about creating yourself.
زندگی پیدا کردن خود نیست بلکه ساختن خود است.
short
امکانی در ویندوز که به کاربر امکان تعریف یک نشانه و اتصال آن به یک فایل یا برنامه دیگر میدهد
short
تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
short
بدون نیاز به حمل کننده مسیر
short
مودم ارسال داده روی مسافت کوتاه
short
طولانی نه
short
کوتاه مدت
short
نزدیک تور
short course
مسابقه شنا به مسافت 52 وحداکثر 05 متر
short
توپ بی هدف
short
پایین تر
short
کوتاه خوردن گلوله
short
کسری داشتن
short
ناقص
short-changes
کش رفتن
in short
خلاصه
short-changes
گوشبری کردن
short of
<idiom>
کمبودچیزی
come short
قاصر امدن
to come short
قاصر امدن
nothing short of
عینا همان
very short
شعاع عمل خیلی کم
short
<adj.>
کوتاه
short
<adj.>
مختصر
for short
برای رعایت اختصار
something short
نوشابه تند
something short
عرق
short-changes
حق کشی کردن
i took him up short
بی مقدمه جلو او را گرفتم
very short
برد خیلی کوتاه
short
مختصر
short
کوتاه
short of
غیراز
short of
جز
it was nothing short of
کم از.....نبود
short
<adj.>
خلاصه
in short
مختصرا
short-changes
کمتر پول دادن
short-changes
مغبون کردن
short
کوچک باقی دار
it was nothing short of
پای کمی از.......نداشت
short
بی مقدمه پیش از وقت
short
قاصر
short-changes
کلاهبرداری کردن
short
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
short
تک تیر کسری
short
اتصالی پیداکردن
short
کوتاه کردن
short
ندرتا
short
یکمرتبه
short
شلوار کوتاه تنکه
short
مدار قطع شده
short
کسردار
short
کمتر
short
غیرکافی
short
خلاصه
still life
تصاویراشیاء بی جان
to g. out life
جان دادن
Way of life.
راه ورسم زندگی
to g. out life
مردن
Not on your life !
هرگز توعمرم ( چنین کاری نخواهم کرد) !
to the life
با کمال دقت
useful life
عمر مفید
Not on your life.
<idiom>
مطمئنا نه
still life
طبیعت بیجان
life
حیات
still life
نقش اشیاء
To do well in life .
در زندگی ترقی کردن
i life that better
انرا بیشتر از همه دوست دارم
take one's own life
خودکشی کردن
life like
واقع نما
life less
بی ابادی
for one's life
برای حفظ جان
for one's life
از بیم جان
for life
مادام العمر
life less
بیجان
the a of life
شام عمر
life right
حق عمری
mean life
عمر متوسط
mean life
عمر میانگین
way of life
فعالیتهای روزانه
life less
بیروح
life
موجودات حبس ابد
life
جان
life
شور و نشاط
life
زندگی
That's (just) the way it
[life]
goes.
زندگی حالا اینطوریه.
[اصطلاح روزمره]
life
عمر رمق
life
مدت
life
دوام
life
موجود
life
دوران زندگی
life
نفس
short order
خوراکی که زود مهیا میشود
short weight
وزنه کم
short weigt
سنگ کم
short wheel
خودرو شاسی کوتاه
short winded
از نفس افتاده
short period
دوره کوتاه
short winded
دارای تنگی نفس
short winded
کم نفس
short of money
کم پول
short of breath
از نفس افتاده
short of breath
تنگ نفس
odd come short
زیادی باقی مانده
short sale
معامله سلف
short sale
سلم فروشی
short notice
بلافاصله
short notice
درحداقل مدت درکمترین زمان
short notice
باکوچکترین اشاره
short notice
اخطار کوتاه مدت
short time
کوتاه مدت
short timer
پرسنلی که عمر خدمتی کوتاهی از انها مانده و به سن بازنشستگی نزدیک هستند
short notice
اخطاریه با ضرب الاجل کوتاه
short title
عنوان کوتاه شده
short title
فهرست عناوین قانون
short ton
تن کوچک
short tour
ماموریت کوتاه مدت
short tour
انتقال کوتاه مدت
short weight
سنگ کم
of short continuance
کم دوام
short wind
تنگه نفس
the long and the short of it
<idiom>
آنچه گفتنی است
short round
فشنگ لق یا اسیب دیده گلولهای که کوتاه خورده باشد
short round
گلولهای که اشتباها روی قوای خودی فرود می اید
to fall short
کوتاه امدن
short run
کوتاه مدت
short run
مدت کوتاه
to have short views
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
to pull short
یک مرتبه جلوگیری کردن
to run short
زیر short امده است
to sell short
پیش فروش کردن
to sell short
سام فروختن
to stop short
یک مرتبه ایستادن یا مکث کردن
short run
زمان موقت مدتی که در طی ان مقدارتولید یک کالا را نمیتوان تغییر داد
short sale
پیش فروشی
short ribs
گوشت با استخوان دنده
to fall short
کم رفتن
the long and the short of it
<idiom>
نتیجه کلی
to cut short
کوتاه کردن
to cut short
قطع کردن میان برکردن
short blast
بوق کوتاه
to fall short
کم امدن
to fall short
کسرامدن
short pin
گوی خطا
short precision
دقت کم
short precision
دقت کوتاه
short quard
سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
short recoil
عقب نشینی کوتاه
short return
برگشت کوتاه
to fall short
نرسیدن
short title
عنوان یارمز مخفف یا کوتاه
short shrift
مهلت مختصربرای اقرار بگناه پیش از مردن
short circuit
اتصالی شدن دو سیم برق اتصال کوتاه
short castling
قلعه کوچک
short burst
رگبار کوتاه
short brittle
شکننده- کوتاه
short blast
سوت کوتاه
short blast
اژیر کوتاه ناو
short international
مسابقهای که هر تیرانداز 03تیر از مسافت 05 متر و 03تیر از مسافت 53 متر و 03تیر از مسافت 52 متر با تیرو کمان می اندازد
short bills
سفته یا برات کوتاه مدت
short iron
چوبهای شماره 7 و 8 و 9گلف برای ضربههای کوتاه
short bill
برات کم مدت
short shunt
شنت کوتاه
short side
خط بازیگران با تعداد کمتری بازیگر دهانه دروازه
short sight
نزدیک بینی کوتاه نظری
short sight
نزدیک بین کوته نظر
short sighted
نزدیک بین
short circuit
کوته مداری
short circuit
اتصالی مدار
short circuit
اتصال پیداکردن
short credit
اعتبار کوتاه مدت
short covering
خرید سهم برای تامین فروشهای سلف
short covering
پیش خرید
short division
تقسیم باختصار
short coats
جامه کوتاه که به بچهای که تا اندازهای بزرگ شده بپوشانند چون نیم تنه
short drop
دراپ کوتاه
short sea
دریایی که خیزابهای ان خردوغیرمنظم است
short game
ضرورت کنترل ضربههای کوتاه
short clothes
جامه کوتاه که به بچهای که تا اندازهای بزرگ شده بپوشانندچون نیم تنه
short clay
خاکی که خاک رسش کم باشد خاک رس کم مایه
short clay
خاک کم مایه
short circuiting
میان بر زدن
short circuit
اتصال کوتاه
short circuit
اتصال برق
short circuit
اتصالی
short sighted
کوته بین
short sighted
کوته نظر
sale short
معامله سلف کردن
short term
کوتاه مدت
short term
مختصر
short term
دوره کوتاه
short line
محدوده تعیین شده برای فرودتوپ
short term
حداقل مدت تنبیه و زندانی
short thrust
نوعی سخمه کوتاه در جنگ سرنیزه
of short duration
کوتاه
of short duration
کم مدت
short lot
کالایی که مقدار موجود از ان کم است و در محوطه کوچک انبار میشود
short lunge
نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
of short continuance
زود گذر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com