Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English
Persian
it is high time to go
وقت رفتن رسیده است
Search result with all words
high time
اصل موقع وکمی هم گذشته ازموقع
high time
هنگام خوشی وعیش ونوش
high time
<idiom>
زمان قبل از اینکه کاری بیش ازآن انجام شده
Other Matches
I'll let you know when the time comes ( in due time ) .
وقتش که شد خبر میکنم
high-up
فردیباقدرتونفوذفراوان
high
عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود
high
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high
برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
high
ت
high
روش ذخیره سازی اطلاعات فایل که از DOS-MS FAT سریع تر و انعط اف پذیرتر است
high
معادل وضعیت درست در منط ق یا 1
high
واچرخه
high
عظیم
high
ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
high
سخت گران
high
زبان سطح بالا
high
رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد
high
فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
high (1 9 to 36)
بلند
very high
ارتفاع خیلی بالا
on high
در اسمان
on high
در بالا
on high
به اسمان
high value
گران قیمت
high value
قیمتی
high
خیلی بزرگ
high
اولین کیلوبایت حافظه بالای مگابایت که توسط برنامه قابل استفاده است
high
وسیله با کیفیت بالا و مشخصات خوب
high
تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
high
وسیله گران یا با کارایی بالا
high
بزرگ
high
بلند پایه
high
جای مرتفع
high
عالی
high
مرتفع
high
بلند
high
فراز
you were then that high
ان وقت قد شما اینقدر بود انوقت به این قد بودید
high
خشمگینانه
about as high
تقریبا` همان اندازه بلند
high
متعال رشید
high
زیاد
high
وافر گران گزاف
high
بالا
high
اندکی فاسد
high
بوگرفته
high
باصدای بلند
high
تند زیاد باصدای زیر
high
متکبرانه
high
خشن متکبر
high priest
کشیش اعظم
high priced
پر بها
high priced
پر قیمت
high priced
گران بها
high pressure
فشار زیاد
high pressure
قوی
high pressure
دارای وزن وفشار زیاد پرفشار
high precison
دقت بالا
on one's high horse
<idiom>
مغرور
high power
تفنگ شکاری بزرگ
high oblique
عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
high priest
کاهن اعظم
high resolution
وضوح بالا
high resistance
پرمقاومت
high resistance
پر مقاومت
high relief
نقوش برجسته
high ranking
عالی رتبه
high proof
برنده
high proof
تند
high proof
سنگین
high road
شاهراه
off one's high horse
<idiom>
تحقیرآمیز و مغرورانه عمل نکردن
high order
رتبه بالا
high pass
پاس بلند
high pheasant
تیراندازی به هدفهای دوگانه از برج 09 متری در انگلستان
get on one's high horse
<idiom>
رفتار با تکبر
high polymer
بسپار سنگین
high potential
فشار قوی
flying high
<idiom>
خیلی شادوشنگول
high port
حالت دست فنگ
high port
حالت سخمه به جلو یا سخمه کوتاه
high and dry
<idiom>
استاندارد
high and low
<idiom>
هرجایی ،هرمکانی
high precison
دقت زیاد
extremely high
فوق العاده زیاد
high octane
دارای اکتان زیاد مانند بنزین سوپر
(be in) high spirits
<idiom>
پر انرژی بودن
high seas
<idiom>
اقیانوس
(the) high life
<idiom>
زندگی تجملاتی
high-handed
<idiom>
رئیس بازی درآوردن
high gear
<idiom>
آخر سرعت
high and mighty
<idiom>
متکبر
high polymer
بسپار بزرگ
High Victorian
[سبک احیای گوتیک با ساختار چند رگه]
high tender
به مزایده گذاشتن
high tender
مزایده
high temperature
دمای بالا
high strung
کوک
high strung
عصبانی
high strung
بسیار حساس
high storage
انباره بالا
high sticking
خطا با ضربه چوب لاکراس
high sticking
بالابردن چوب و ضربه زدن به حریف
high tension
فشار قوی
high tension
فشارقوی
high command
فرماندهی عالی
high command
سرفرماندهی
high-rise
آسمان خراش
High Renaissance
[سبک معماری دوره رنسانس تا تجدد هنری و ادبی ایتالیا در قرن شانزد میلادی]
high relief
برجستگی زیاد
High Gothic
[معماری سبک گوتیک در آلمان]
high cross
[صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
high-altar
محراب اصلی
ace high
سیستم مخابراتی قمرمصنوعی
high stick
بالا بردن غیرمجاز چوب
high status
بلندپایه
high spirited
دارای روح خودسری وجسارت
high seas
دریاهای باز
high seas
دریاهای ازاد
high seas
ابهای بین المللی
high seas
دریای ازاد
high seas
ابهای برون مرزی
high sea
دریای ازاد
high sea
دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
high run
حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
high seasoned
پرادویه
high seasoned
خوش طعم پرچاشنی
high souled
با جرات
high spirited
متکبر
high spirited
جسور
high spin
پر اسپین
high spin
چرخش زیاد
high spin
پرچرخش
high speed
دنده سریع
high speed
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
high speed
سریع السیر
high souled
با همت
high road
جاده عمده
high moral
روحیه قوی
high grown
بلند بالا
high day
روز جشن
high density
چگالی عالی
high grade
قوی
high dollar value
قیمتی
high dollar value
سنگین قیمت
high dutch
زبان المانی
high efficiency
راندمان بالا
high efficiency
ضریب بهره بالا
high end
گرانترین محصول یا مدل
high day
روز عید
high grade
خیلی پیشرفته پرقدرت
high climb
مسابقه اتومبیلرانی سربالایی
high cloud
ابرهای مرتفع
high colour
سرخی
high colour
خجالت
high conductivity
قابلیت هدایت زیاد
high contrast
تغایر عالی
high contrast
تغایر بالا
high court of
دیوانعالی تمیز
high court of
دیوانعالی کشور
high crowned
نوک بلند
high energy
پر انرژی
high grade
مرغوب
high flown
پرطمطراق قلنبه
high flying
بلند پرواز
high flying
بلند خیال
high flying
یاوه اندیش
high flying
خیال پرور
high frequency
دارای فرکانس با تکرار زیاد امواج پر فرکانس
high frequency
پربسامد
high frequency
بسامد بالا
high frequency
فرکانس رادیویی بین 3 تا 03مگاهرتز مورد استفاده درمخابرات هوا به دریا
high flown
اغراق امیز
high flown
گزاف
high explosive
ماده منفجره
high explosive
مواد منفجره قوی
high explosive
سوختار شدید
high explosive
ماده منفجره شدید
high grade
عالی
high grade
درجه اعلی
high gear
دنده قوی خودرو
high field
میدان قوی
high flier
مرغ یا شخص بلند پرواز
high frequency
فرکانس بالا
high grown
بلند قد
high moral
روحیه عالی
high land
زمین کوهستانی
high jumper
پرنده پرش ارتفاع
high jack
دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
high interest
بهره سنگین
high interest
بهره گران
high impedance
امپدانس بالا
high hurle
مانع بلند
high relief
نقش تمام برجسته
high hurdles
مسابقه کوتاه دو بامانع
high horse
پر افاده
high light
نکات برجسته یا جالب
high light
تشکیل نکته روشن یاجالب دادن
high money
پول گران
high minded
مغرور
high minded
بزرگ منش
high minded
بامناعت
high mind
با مناعت دارای احساسات بلند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com