Dictiornary-Farsi | it makes a t. difference | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 117 (8 milliseconds)

English	Persian
it makes a t. difference	تفاوت خیلی زیادی نمیکند


Other Matches

He who makes no mistakes makes nothing . <proverb>	آن کس اشتباه نمى کند که کارى انجام نمى دهد .
difference	فرق
I cant see much difference in them.	فرق زیادی بین آنها نمی بینم
difference	اختلاف دو چیز
difference	تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
difference	تفاضل
difference	اختلاف
difference	تفاوت
makes	حالت
makes	ترکیب
makes	رسیدن به ساخت
makes	پیمودن
makes	باعث شدن وادار یا مجبورکردن
makes	طرح کردن
makes	درست کردن ساختن اماده کردن
makes	ساخت ترکیب
What makes you ask that ? Why do you ask ?	چطور مگه ؟
What makes you ask that ? Why do you ask ?	چطور مگه؟
That makes it even.	این به آن در
makes	قرار دادن
makes	تهیه کردن طرح کردن
makes	ساختن
makes	بوجود اوردن
makes	درست کردن
makes	تصنیف کردن
makes	خلق کردن
makes	باعث شدن
makes	واداریامجبور کردن
makes	تاسیس کردن
makes	گاییدن
makes	شبیه
makes	نظیر
makes	سرشت
makes	ساختمان ساخت
phase difference	اختلاف مراحل عملیات
potential difference	ولتاژ نقوذ یادفیوژن
just noticeable difference	جی ان دی
logical difference	تفاضل منطقی
phase difference	اختلاف فاز
phase difference	اختلاف فاز جریان الکتریسیته
potential difference	اختلاف پتانسیل
sensed difference	تفاوت محسوس
significant difference	تفاوت معنادار
symmetric difference	تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
That's hardly going to make a difference now, is it ! <idiom>	این الان که دیگه فرقی نمی کنه [تفاوتی نداره] ! [اصطلاح روزمره]
difference equation	رابطه بازگشتی [ریاضی]
make a difference <idiom>	شرایط را عوض کردن
split the difference <idiom>	واریز اختلاف پول
goal difference	تفاضلگلدرفوتبال
to split the difference	میانه را گرفتن مصالحه کردن
This is only a slight difference.	این فقط یک اختلاف جزیی است
just noticeable difference	کمترین تفاوت محسوس
it makees no difference	فرقی نمیکند
difference in easting	اختلاف طول جغرافیایی
difference in northing	اختلاف عرض جغرافیایی اختلاف عرض
to split the difference	تفاوت میان دو چیز را دو نیم کردن
difference of potential	اختلاف پتانسیل
difference tone	صورت افتراقی
difference in easting	اختلاف طول
difference excess	مابه التفاوت
difference equation	معادله تفاضلی
difference chart	جدول تعیین بر دو سمت توپ
difference chart	جدول تعیین سمت و برد نسبی
finite difference	تفاضل متناهی
distinction without a difference	ترجیح بلا مرجحdistillate
it makees no difference	تفاوتی نمیکند
difference of opinions	اختلاف نظر
She fabricates them. she makes them up .	اینها را از خودش می سازد ( درمی آورد)
Many a little makes a mickle .	قطره قطره جمع گرددوانگهی دریا شود
This is more like it. Now this makes sense.	حالااین شد یک چیزی
He makes faces.	او دهن کجی میکند.
to makes suit	در خواست کردن
the person who makes	مکره
the person who makes	to another force to inorder therat a something do
he makes most noise	میکند
one of the makes lawful	محلل
he makes most noise	او از همه بیشتر صدا یا
see in the past makes saw	فعل see در گذشته sawمیشود
the difference between the consecutive terms	اختلاف هر دو جمله متوالی [ریاضی]
contact potential difference	اختلاف پتانسیل مجاورتی
color difference signal	پیام اختلاف رنگ
electric potential difference	اختلاف پتانسیل الکتریکی
set-theoretic difference	تفاضل [مجموعه] [ریاضی]
magnetic potential difference	اختلاف پتانسیل مغناطیسی
It doesnt make any difference to me .	برای من فرقی نمی کند (ندارد)
rank difference correlation	همبستگی تفاوت رتبه ها
standard error of difference	خطای معیار تفاوت
Difference of opinion (in taste).	اختلا ف عقیده ( سلیقه )
A fundamental (slight) difference.	اختلاف اساسی ( جزئی )
There are many difference between Persian and English .	بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
equally appearing difference	تفاوتهای یکسان نما
It makes me sick just thinking about it!	وقتی که بهش فکر می کنم می خواهم بالا بیاورم!
practice makes perfect <proverb>	کار نیکو کردن از پر کردن است
he makes a living with hispen	بانویسندگی گذران میکند
It makes my stomach turn [over] . <idiom>	دلم را به هم میزند. [اصطلاح روزمره]
Now you are talking. That makes sense.	حالااین شد یک حرف حسابی
haste makes waste	ادم دست پاچه که کارادوبارمیکند
haste makes waste	تعجیل موجب تعطیل است
practice makes perfect	کارکن تا استاد شوی
What one loses on the swings one makes up on the r. <proverb>	آنچه کسى در بازى تاب از دست مى دهد روى بازى چرخ و فلک بدست مى آورد .
he makes occasional mistakes	گاه گاهی اشتباه میکند
practice makes perfect	کار نیکو کردن از پر کردن است
he makes rings round them	دست انهارا از پشت می بند د
margin of difference of weight in coins	حد ترخص
margin of difference of weight in coins	حد ترخیص allowance
To break a habit makes one ill. <proverb>	ترک عادت موجب مرض است .
A still tongue makes a wise head. <proverb>	لب بر سخن بستن ,فرزانگى آورد .
It makes ones hair stand on end .	موبرتن آدم راست می شود
Training makes the memory absorb more.	آموزش [ورزش حافظه] باعث می شود که حافظه بیشترجذب کند.
Smoking makes you ill and it is also expensive.	سیگار کشیدن شما را بیمار می کند و این همچنین گران است.
He makes a hundred jugs of which not one has a han. <proverb>	صد کوزه بسازد یکى دسته ندارد .
Sea [mountain] air makes you hungry.	هوای دریایی [کوهستانی] گشنگی می آورد.
Absence makes the heart grow fonder. <proverb>	جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
A happy heart makes a blooming visage. <proverb>	قلب شاد,چهره را بشاش مى سازد .
In the long run fatty food makes your arteries clog up.	در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
early to bed early to rise makes a man healthy wealthy and wise <proverb>	سحرخیز باش تا کامروا باشی