Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 139 (7 milliseconds)
English
Persian
it was sold at 0 year's p
بهره برابردرامدسالیانه اش فروخته شد
Other Matches
A firend last year and an aquaintance this year!.
<proverb>
پارسال دوست امسال آشنا.
sold
فروخته شده بفروش رفته
sold
بفریفته
sold
اغواشده
i sold it to one abdullah
به عبدالله نامی انرا فروختم
he sold the good ones
هرچه خوب داشت فروخت
he sold the good ones
خوبهای انرا فروخت
New and used cars are sold here .
انواع اتوموبیل های نو وکهنه بفروش می رسد
the thing sold
مبیع
All the year round. Yes in year out .
سالی دوازده ماه ( هر سال )
year to year fluctuation
نوسانات سالیانه
tenant from year to year
مستاجر یک ساله
i sold the book for rials 0
ریال فروختم
i sold the book for rials 0
کتاب را
tea is sold by the kilogramme
چایی را کیلویی می فروشند چایی به کیلو فروخته میشود
he sold the shirt off his back
پیراهن تنش راهم فروخت
Ships from and sold by Amazon
فروش و ارسال توسط آمازون
i sold the book for rials 0
کتاب رافروختم 05ریال
young saints Šold devils
جوانان دین دار گاهی چون پابسن گذارند بی دین می شوند
the f.of the year
برگ ریزان
in the year one
در زمان بسیار پیش
year by year
سال بسال
f.year old
پنج ساله
year by year
همه ساله
off year
سال کم فعالیت
off year
سال کم محصول
next year
سال دیگر
next year
سال بعد
year in year out
همیشه
last year
سال گذشته
last year
پارسال
in the year
در سال 3491
in the a. year of
درسال فرخنده فال
in the a. year of
درسال خجسته
year in year out
سال دوازده ماه
off year
سال کسادی
within a year
در عرض یک سال
year
سنه
year
سال نجومی
each year
هرسال
year
سال
New Year
سال جدید
New Year
سال نو
d. year
سال میلادی مسیحی
theater of the year
تئاتر سال
leave year
سال کار بدون محاسبه ایام مرخصی یا ترک خدمت
from (since) the year one
[American E]
<adv.>
از زمان خیلی قدیم
[اصطلاح روزمره]
By the end of the year
تا آخر سال
New Year's Eve
شب ژانویه
New Year's Eve
شب سال نو
vintage year
سال پرنعمت
water year
سال ابی که برابر است با اول مهر هر سال تا پایان شهریور سال بعد
wet year
سال پر اب
wet year
سالی که میزان بارندگی از حد معمول سالیانه بیشتراست
intercalary year
سال کبیسه
work year
سال کاری
year and day
یک سال و یک روز
year and day
مدتی که اگر مجروح ضمن ان بمیردموضوع قتل عمد تلقی میشود
year book
سالنامه
year-end
وابسته به پایان سال
year of age
سال عمر
the year in question
سالی که مورد بحث است
year-round
همه ی سال
Christmas comes but once a year.
<proverb>
جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
She shot up last year .
پارسال یکدفعه قد کشید
year-round
<idiom>
همه ساله
tax year
مالیات سالانه
During (in)the current year.
درسال جاری
year-round
در تمام مدت سال
year-long
یک ساله
year-end
سالپایانی
year-end
پایان سال
year-end
سال پایان
with each passing year
با گذشت هر سال
year-long
یک سال
year-long
به مدت یک سال
quarter
[year]
دوره سه ماهه
quarter
[year]
سه ماه
In the year 2000…
درسال 2000...
vintage year
سال وفور محصول انگور
leap year
سال کبیسه
academic year
سال تحصیلی
all the year round
در تمامی یا سرتاسر سال
calendar year
سال تقویمی
calender year
سال تقویمی
calender year
سال کامل تقویم یک سال
callendar year
سال
callendar year
سال جاری
civil year
سال عرفی
dear year
سال گرانی
dry year
خشک سال
fiscal year
دوره مالی
light year
سال نوری
light-year
سال نوری
financial year
سال مالی
fiscal year
سال مالی
fiscal year
سال مالی سال جاری
academic year
سال دانشگاهی
dry year
سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
tropical year
سال اعتدالی
sabbatical year
مرخصی هر هفت سال یکبار
no year oppropriation
حساب تامین اعتبار باز حساب باز
rainy year
آبسال
sabbatic year
مرخصی هر هفت سال یکبار
sabbatical year
در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
school year
سال تحصیلی
sidreal year
سال نجومی
sluggish year
سال رکود
sluggish year
سال کسادی
solar year
سال خورشیدی
solar year
سال شمسی
sothic year
سال خورشیدی مصری
the year past
سال گذشته
tropical year
سال استوایی
natural year
سال طبیعی
i wish you a happy new year
سال نوسعیدی را برای شما می خواهم
leave year
سال خدمتی
lunar year
سال قمری
i wish you a happy new year
سال نو را به شما شادباش یاتبریک میگویم
he was born in the year
درسال 00000زائیده یامتولدشد
early in the year
دراوایل سال
last year's produce
محصول پارسال
New Year's Day
روز اول ژانویه که آغاز سال نو مسیحیان است
dry year
خشکسال
ten year device
وسیله ای که هر ده سال یک بار احتیاج به سرویس دارد
The consumption of suger has gone up this year .
مصرف شکرامسال با لارفته است
At the beginning of the month (year).
سرش ؟ بسنگ خورد
from (since) the year dot
[British E]
<adv.>
از زمان خیلی قدیم
[اصطلاح روزمره]
At the beginning of the month (year).
سر ماه ( سال )
to say so long to the end of the year
با سال پیش خداحافظی کردن
The subsidy will be phased out next year.
یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
apparent solar year
سال فاهری شمسی
platonic cycle or year
مدت گردش اجرام آسمانی درهمه مدارهای خود و برگشت آنها بوضوح نخستین
apparent solar year
سال شمسی
first year resident
[American English]
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
They live abroad for the greater part of the year.
آنها بخش بیشتری از سال را در خارج زندگی می کنند.
As part of my training, I spent a year abroad.
درجریان کارآموزیم یکسال را در خارج گذراندم.
the 28 year-old nurse-turned-independent insurance consultant
پرستار ۲۸ ساله که مشاور مستقل بیمه شده است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com