Dictiornary-Farsi | join a society | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 81 (5 milliseconds)

English	Persian
join a society	عضو انجمنی شدن


Other Matches

join	متصل کردن یا وصل کردن چندین چیز مهم
join	تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
join	فرمان OIN
join	متصل کردن
to join in	پامیان گذاردن
join	دست به دست هم دادن
join up	مجتمع کردن هواپیماها
join up	به هم پیوستن
join	ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
join	دستور تولید فایل جدید که از یک فایل اضافه شده به دیگری بدست می آید
join	ضربه زدن
join	پیوندزدن
join	پیوستن
join	گراییدن متحد کردن
join	در مجاورت بودن
join	مشارکت کردن
join	ازدواج کردن
join	به هم ملحق شدن یا کردن
join	شرکت کردن در پیوستن
join in marriage	وصلت دادن
join hands	توحید مساعی کردن
to join the majority	مردن
to join the majority	رفتن بجایی که بیشترمردم رفته اند
join clip	گیره اتصال
Join the club!	من هم درشرایطی مشابه هستم !
to join company with somebody	به کسی ملحق شدن [همراه کسی شدن]
to join the army	به سربازی رفتن
to join in [on] a conversation	واسطه شدن [میانجی شدن] در مذاکره ای
to join a party	عضو حزبی شدن
join issue with a person	با کسی وارد مرافعه یا دعوی شدن
Why dont you join our group. ?	چرا به جمع ما نمی آیی ؟
society	جامعه
society	انسگان
society	اشتراک مساعی
society	جمعیت
society	نظام اجتماعی گروه
society	شرکت حشر ونشر
society	معاشرت
society	جامعه اجتماع
society	انجمن
society	شرکت کمیته
society	اجتماع
society	مجمع
primitive society	جامعه ابتدایی
inert society	جامعه بیهوده
A classless society.	جامعه بی طبقه
The various strata of society.	طبقات مختلف اجتماع
Every individual in the society should . . .	هر فردی درجامعه با ید ...
cooperative society	شرکت تعاونی
closed society	جامعه بسته
affluent society	جامعه مصرفی
classless society	جامعه بی طبقه
benefits society	انجمن خیریه
egalitarian society	جامعه تساوی طلب
co-operative society	موسسهعام المنفعه
atomistic society	واحدهای کوچک تولیدی
friendly society	انجمن تعاونی) که اعضای ان همدیگر رادرتنگدستی یاپیری یاری میکنن
affluent society	جامعه رفاه
building society	شرکتوام دهندهمسکن
preliterate society	جامعه نانویسا
atomistic society	جامعه ذرهای
secret society	انجمن سری
nonliterate society	جامعه نانویسا
the society is like a vortex	جامعه مانندگردابی است
mass society	جامعه انبوهیده
law society	کانون وکلا
throwaway society	جامعه مسرف
affluent society	جامعه مرفه
affluent society	جامعه ثروتمند
transitory society	جامعه انتقالی
withdrawal from society	اعتکاف
to live at the expense of society	بار دیگران شدن
to live at the expense of society	روی دوش جامعه زندگی
word processing society	انجمن پردازش کلمه
society for computer medicine	انجمن پزشکی کامپیوتر
society for computer simulation	انجمن شبیه سازی کامپیوتر
society of certified processors	سازمانی که علائق و خواستههای متخصصین تایید شده کامپیوتر را ارائه میدهد
iranian physical society	انجمن فیزیک ایران
canadian information processing society	انجمن کانادایی پردازش اطلاعات
To rub shoulders with people of high society. Tobecome prominent.	سری توی سرها درآوردن

join a society

عضو انجمنی شدن