English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 78 (5 milliseconds)
English Persian
judgment on procedural matters حکم شکلی
Other Matches
trial on procedural matters رسیدگی شکلی
procedural زبان برنامه نویسی سطح بالا که برنامه نویس عملیات لازم را برای بدست آوردن نتیحه وارد میکند
procedural استفاده از یک تابع
procedural رویهای
procedural وابسته به طرز عمل ورویه روندی
non procedural language زبان برنامه سازی که دستورات را پشت سرهم اجرا نمیکند و نه توابع فراخوان را
procedural law قانون شکلی
procedural statement حکم رویهای
procedural language زبان رویهای
non procedural language بلکه یک مجموعه قواعدی وضع میکند که اعمال می شوند
judgment داوری دادرسی
d. of judgment روز داوری
judgment دادنامه
judgment قضاوت
judgment رای
judgment فتوی
d. judgment حکم صریح یا روشن
judgment حکم
judgment by d. حکم غیابی
value judgment داوری ارزشی
pass a judgment حکم دادن
reversal of judgment نقض حکم
judgment by default حکم غیابی
foreign judgment حکم دادگاه خارجی
foreign judgment رای دادگاه خارجی
enforcement of a judgment اجرای حکم
judgment debt محکوم به مالی
reversal of judgment فسخ رای
summary judgment حکمی که علیه ضامن صادر میشود
pronouce a judgment حکم دادن
enforceable judgment رای قطعی
declaratory judgment حکمی است که در ان حقوق عدهای تثبیت واعلام میشود لیکن هیچ دستور اجراییی را که از نظراختتام دعوی موثر در مقام باشد متضمن نیست
object of judgment محکوم به
pass a judgment رای دادن
pocket judgment سند قطعی لازم الاجرا
absolute judgment قضاوت مطلق
arrest of judgment سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
judgment by defult حکم غیابی
judgment on technicalities حکم شکلی
pronouce a judgment رای دادن
pocket judgment سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
declaratory judgment حکم اشعاری
ex parte judgment حکم غیابی
what matters is that ... اصل مطلب [چیزی که مهم است] این است که ...
matters ماده
matters امر قضیه
matters کالا
matters مهم بودن اهمیت داشتن
matters مطلب چیز
matters امر
matters موضوع
matters ماهیت جوهر
matters ذات
matters جسم
matters قالب
matters اهمیت
it matters little چندان اهمیت ندارد
matters بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters مشکل یا مساله قابل بحث
to mince matters از گفتن راستی فرو گذار کردن
how do matters stand? حال برچه منوال است
political matters سیاسیات
as matters stand با وضع کنونی
to arrange matters ترتیب دادن امور
to mince matters در پرده سخن گفتن
how do matters stand? وضعیت چگونه است
business matters مسائل کسبی
as matters stand با وضع کنونی
non litigious matters امور حسبی
religious matters امور دینی
religious matters مسائل مذهبی
money matters امور پولی
political matters مسائل سیاسی
to mend matters کارها را اصلاح کردن اوضاع را بهبود بخشیدن
matters of great moment مسائل مهم
non litigious matters act قانون امور حسبی
He is jealous . He is sensitive on matters of honor . غیرتی است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com