English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (9 milliseconds)
English Persian
jump leads باتریبهباتریکردنبرایروشنکردنماشین
Other Matches
leads پایی که در پرش از روی مانع زودتر از پای دیگر بلند میشود
leads جلو بردن تیر از هدف
leads فلز سرب
leads تقدم
leads غلاف هادی
leads سبقت هادی
leads سیم واسطه زاویه پیشگیری
leads پرش طول یا پرش یانیزه با پای معین
leads هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
leads سیر هدایت الکتریکی
leads Pb :symb
leads رهبری
leads هادی
leads کابل هادی
leads قطب اتصال سیم اتصال
leads هدایت کردن بست اتصال
leads راه اب
leads سرمشق تقدم
leads هدایت
leads : راهنمایی رهبری
leads سرب گرفتن باسرب اندودن
leads سرب پوش کردن
leads رنگ سربی
leads شاقول گلوله
leads :سرب
leads مدرک
leads رهبری کردن
leads رهبری کردن راهنمایی
leads زاویه سبقت
leads رابط برق
leads سرب
leads پیش افت
leads منجر شدن
leads سوق دادن بران داشتن
leads راهنمایی کردن هدایت کردن
leads بردن
who leads the orchestra سر دسته این ارکستر کیست
leads and lags سبقت ها و تاخیرها
She leads her husband by the nose . سوار شوهرش است ( تسلط ونفوذ )
he leads a miserable life زندگی نحسی بسر میبرد
He leads a loose ( reckless) life. بی بند وبار زندگی می کند
to jump on somebody به کسی پریدن [زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
to jump up at somebody به کسی پریدن [مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
jump جهیدن
jump on someone <idiom>
jump at <idiom>
jump off شروع حمله
jump off اغاز
jump off اغاز حمله
jump all over someone <idiom>
jump off پرش
jump off شروع بحمله
jump جهش
jump جستن
jump ترقی
jump جهش افزایش ناگهانی
jump پرش
jump پراندن جهاندن
jump وفق دادن
jump جوردرامدن
jump خیز زدن
jump پریدن
jump خیز زاویه پرش لوله توپ
jump حمله شمشیرباز با پرش به هوا
jump پریدن با چتر پرش اسب از مانع
jump جهت
jump تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
jump پرش به هوا با هر دوپا
jump jet جتیکهمیتواندعمودیپروازکند
to line-jump داخل صف زدن
subroutine jump جهش زیرروال
unconditional jump جهش غیر شرطی
velocity jump جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
jump stop توقف ناگهانی با پرش بهواوچرخش
jump the gum خطا در اغاز پرش
jump turn تغییر جهت و پیچ در پرش
loop jump پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
scissors jump پرش قیچی در اسکیت
split jump پرش از لبه عقبی یک پا بانیم چرخش و پرتاب پا به بالا وبرگشت
split jump پرش روسی
squat jump کلاغ پر
stag jump پرش با پاهای باز در هوا
step jump پرش و برگشت روی همان پا
strong jump جهش ابی شدید
waltz jump پرش والس
water jump مانع ابی
To jump the queue. خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
go jump in a lake <idiom> رفتن وآزار نرساندن به کسی
two state jump جهش دو حالتی
jump to conclusions <idiom>
jump bail <idiom>
jump down someone's throat <idiom>
jump through a hoop <idiom>
jump on the bandwagon <idiom> [پیوستن به گرایش یا فعالیتی محبوب]
jump out of one's skin <idiom>
to jump at something [colloquial] به چیزی واکنش نشان دادن
water jump چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
jump suit روپوش
jump suit لباس خانه و استراحت
jump suits روپوش
jump suits لباس خانه و استراحت
jump ski پرشاسکی
To jump . To be startled. ازجا پریدن
To jump across the stream. ازروی نهر آب پریدن
To jump up . To be startled. از جاپریدن
jump the gun <idiom>
jump start شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
combat jump پرش رزمی
combat jump پرش با چتر درمنطقه دشمن
conditional jump جهش شرطی
counter jump پرش با نیم چرخش وبازگشت روی لبه همان اسکیت
electron jump پرش الکترون
hydraulic jump جهش هیدرولیکی
high jump پرش ارتفاع
hydraulic jump پرش هیدرولیک
johnny jump up گل بنفشه امریکایی
jump altitude ارتفاع پرش
jump altitude ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
jump joint اتصال لب به لب
broad jump پرش طول
arabian jump نیم پشتک
jump-start شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-started شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starting شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starts شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
triple jump پرش سه گام
long jump پرش طول
ski jump پرش با اسکی
angle of jump زاویه پرش لوله توپ
angle of jump زاویه پرش
jump ball جمپبال
jump ball توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
jump fishing ماهیگیری سیار برای کشف محل ماهیها
jump pass پاس در حال پرش
jump racing مسابقه پرش از مانع
jump rider سوارکار در پرش
jump seat صندلی تا شو
jump set پاس پرشی
jump shooter شوت جفت زن
jump spark جرقه جهنده
jump speed سرعت مناسب برای پرش باچتر
jump speed سرعت پرش
jump line سطر پرش
jump kick شوت درحال پرش
jump spin چرخش با اغاز پرش بهوا
hydraulic jump جهش هیدرولیک
jump instruction موقعتی که پردازنده به بخش دیگر برنامه هدایت میشود در صورتی که شرط برقرار باشد
jump instruction دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
jump instruction پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
jump instruction هدایت CPU به بخش دیگر برنامه
jump instruction دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
jump instruction موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
jump height curve منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری
jump spark distributor دلکو با جرقه جهنده
jump spark ignition احتراق با جرقه جهنده
jump into the lion's mouth <idiom> خود را توی دهان افعی انداختن
to queue-jump [British E] داخل صف زدن
to jump-start an engine موتوری را با کابل باتری به باتری روشن کردن
conditional jump instruction دستورالعمل پرش شرطی
turnaround jump shot پرش از پشت و چرخش بهنگام شوت
toe loop jump پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
tap loop jump پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
hop stop and jump قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام
To jump down someones throat. به کسی توپ وتشر زدن
standing high jump پرش ارتفاع بدون دورخیز
standing broad jump پرش طول بدون دورخیز
To jump down somebodys throat. ناگهان وسط حرف کسی پریدن
to jump-start someone's car کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself . بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com