English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 103 (8 milliseconds)
English Persian
keyboard buffer بافر صفحه کلید
keyboard buffer حافظه موقت صفحه کلید
Other Matches
alphanumeric keyboard صفحه کلید الفماری
blind keyboard صفحه کلیدی که خروجی آن نشان داده نمیشود ولی مستقیماگ روی نوار یا دیسک مغناطیسی ضبط میشود
keyboard terminal صفحه کلیدی شبیه به دستگاه ماشین تحریر که اجازه میدهد تا اطلاعات به درون یک سیستم کامپیوتری وارد شود
keyboard template الگوی صفحه کلید
keyboard perforator سوراخ کن صفحه کلیدی
keyboard layout جانمایی صفحه کلید
keyboard layout طرح صفحه کلید
keyboard enirv دخول صفحه کلیدی
azerty keyboard روشن قرار دادن کلیدها روی صفحه کلید که خط اول AZERTY آغاز میشود
dvorak keyboard صفحه کلید دووراک
dvorak keyboard طرح صفحه کلید که کاراتر از طرح صفحه کلید QWEEERTY است
detachable keyboard صفحه کلید جداشدنی
locked up keyboard صفحه کلید قفل شده
maltron keyboard یک نوع طرح صفحه کلید که امکان سرعتهای بلقوه بیشتری را ارئه داده ویادگیری ان نسبت به طرح سنتی Qwerty اسانتر میباشد
membrance keyboard صفحه کلید غشایی
tactile keyboard صفحه کلید لمسی
numeric keyboard صفحه کلید عددی
membrane keyboard احساس کننده فشار را فعال میکند
bass keyboard صفحهدکمهباس
keyboard port قسمتاتصالصفحهکلید
membrane keyboard صفحه کلیدی که از صفحه پلاستیکی نازک با کلیدهای روی آن تشکیل شده است . وقتی کاربر روی کلید پردازش میکند
pedal keyboard صفحهکلیدپدال
membrance keyboard صفحه کلید صاف
treble keyboard صدایزیرصفحهکلید
qwerty keyboard ترتیب صفحه کلید که روی بسیاری از صفحه کلیدهای موجود در ماشین تحریر وکامپیوتر و کلمه پردازهااستاندارد میباشد صفحه کلید کورتی
keyboard to tape unit واحد صفحه کلید به نوارمغناطیسی
pressure sensitive keyboard صفحه کلید حساس به فشار
keyboard to tape system سیستم صفحه کلید به نوار
keyboard to disk system سیستم صفحه کلید به دیسک
programmable function keyboard صفحه کلید دکمه یی برای سیستمهای گرافیکی
keyboard to disk unit واحد صفحه کلید به دیسک
keyboard send receive صفحه کلید ارسال- پذیرش
keyboard printing telegraph تلگراف ثبات تکمهای
plastic bubble keyboard صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
z buffer محل از حافظه برای ذخیره اطلاعات بردار Z برای شی گرافیکی نمایش داده شده روی صفحه
buffer میانگیر
buffer ضربه گیر بالشتک
buffer تامپون
buffer بافر
buffer محلول تامپون
buffer بافری که اندازه اش طبق نیاز تغییر میکند
buffer فضای ذخیره سازی موقت برای اینکه داده وارد یا خارج شود
buffer فضای ذخیره سازی موقت برای وسیلهای که دادهای دریافت کرده ولی آماده پردازش نیست
buffer فضای ذخیره سازی موقت برای داده که در حافظه اصلی خوانده یا نوشته شود
buffer کل حروفی که قابل نگهداری در بافر هستند
buffer وسیلهای که به دستورات یا داده ها اجازه میدهد پیش از کامل شدن قبلی داده جدید وارد کنند
buffer استفاده از فضای ذخیره سازی موقت در پورتهای ورودی یا خروجی تا وسایل جانبی آهسته بتوانند با CPU سریع کار کند
buffer حافظه میانجی
buffer حافظه موقت
buffer حافظه میانی
buffer فضایی موقت ذخیره سازی برای دادهای که منتظر پردازش است
buffer استفاده از فضای ذخیره سازی موقت تا وقتی که پردازنده یا رسانه آماده پردازش آن شود
buffer مدار که سیستم را از آسیب ورودی سایر مدارها یا وسایل جانبی حفظ میکند
buffer استفاده از میانگیر
buffer دافع اطاق خرج
buffer پرداخت کردن
buffer ضربت خور حائل
buffer امپلی فایری برای جلوگیری ازتداخل مدارات
buffer ماشین لرزنده
buffer سپر
buffer ضربت گیر
buffer tank تانکرحائل
output buffer میانگیر خروجی
oil buffer ضربت گیر روغنی یا دافع روغنی
storage buffer میانگیر انباره
refresh buffer یک مکان حافظه موقت که درهنگام تازه کردن یک صفحه تصویر اصلاعات نمایش صفحه را نگاهداری میکند
buffer zone منطقه تامین
buffer stock ذخیره اتکائی
off screen buffer فضای RAM برای نگهداری تصویر پیش از نمایش آن روی صفحه
buffer memory حافظه میانیگر
buffer state دولت حایل
buffer stage مرحله میانگیر
buffer solution محلول بافر
buffer register ثبات میانگیر
buffer pool تعدادی میانگیر که در دسترس سیستم کنترل ورودی-خروجی هستند
buffer duo دو پیاده مجاور در برابر دوپیاده مجاور با یک عرض فاصله
buffer distance محوطه امنیت
buffer distance حاشیه امنیت
buffer condenser خازن میانگیر
buffer chamber جان لوله محفظه ضربت گیر محفظه دافع
buffer chamber اطاق خرج
buffer zones منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
buffer body بدنه دافع
buffer area ناحیه میانگیر
buffer state دولت کوچکی راگویند که بین دو کشور بزرگ واقع شده و از برخورد وبروز اختلاف بین انهاجلوگیری میکند
buffer zones منطقه تامین
buffer zone منطقه پیشگیری
buffer capacity فرفیت بافر
elastic buffer میانگیر ارتجاعی
elastic buffer اندازه بافر که طبق نیاز تغییر میکند
buffer zone منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
disk buffer بافر دیسک
disk buffer میانگیر دیسک
buffer zones منطقه پیشگیری
buffer storage حافظه میانگیر
buffer storage انباره میانگیر
buffer stock موجودی احتیاطی
buffer stock مواد اولیه ذخیره
buffer stock موجودی ذخیره
buffer stock تامین ذخیره
buffer-bar [railway] ضرب خور [قطار]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com