English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 49 (4 milliseconds)
English Persian
kill کشتن
kill بقتل رساندن
kill ذبح کردن
kill ضایع کردن
kill تلف شدن
kill تلفات منفجر کردن از بین بردن
kill محکم
kill به قتل رساندن
kill ارام کردن
kill کشتن اهک
kill دستور توقف کار کامپیوتر در حین اجرا
kill دستور پاک کردن فایل ذخیره شده به کلی
kill پاک کردن فایل با توقف برنامه در حین اجرا
kill حذف کردن
Other Matches
cause to be kill به کشتن دادن
go and they will kill you برویدتاشمارابکشند اگربرویدشماراخواهندکشت
to kill somebody کسی را هلاک کردن
to kill somebody کسی را قتل کردن
to kill somebody کسی را کشتن
kill off سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
kill off <idiom> کشتن
to kill somebody جان کسی را ستاندن
to kill off کشتن وازشران اسوده شدن
they intended to kill him قصدکشتن اورا داشتند
to be dressed to kill طوری لباس پوشیدن برای دلبری
to kill beef گاو کشتن
to kill game شکارزدن
winter kill در سرمای زمستان از بین رفتن
dressed to kill <idiom> بهترین لباس را پوشیدن
winter kill زمستان کش
they intended to kill him میخواستند اورا بکشند
probability of kill احتمال انهدام
kill factor ضریب کشندگی
kill devil طعمه ساختگی که دراب چرخ میخورد
kill area منطقه خطر منطقه تلفات
kill area منطقه کشندگی
kill probability احتمال کشندگی
kill probability احتمال واردکردن تلفات
kill shot ضربه محکم
kill spring فرود با کاستن فشار بلندشدن و خم کردن زانو
kill time زمان خطر
kill time زمان کشندگی
kill zone کشتارگاه
kill zone منطقه کشتاردشمن
probability of kill احتمال از بین رفتن
kill factor ضریب تلفات
to kill two birds with one stone <idiom> [با یک تیر دونشان زدن]
kill two birds with one stone <idiom> [یک تیر ودونشان]
kill the goose that layed the golden egg <idiom> از بین بردن چیز با ارزش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com