Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (7 milliseconds)
English
Persian
king closer
اجر کلاغ پر
Other Matches
closer
جای محصور
closer
بستن
closer
پرچم افراشته
closer
نزدیک بهم
closer
نزدیک شدن به فورواردها
closer
تغییر وضع درایستادن
closer
در یک زبان برنامه سازی دستوری که بیان میکند برنامه دستیابی به فایل یا وسیله خاص را تمام کرده است
to have
[take]
a closer look at something
چیزی را با دقت بررسی کردن
closer
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer
نزدیک به ناو
closer
انتها
closer
چهاردیواری محوطه
closer
ایست توقف
closer
تنگ
closer
بن بست
closer
نزدیک
closer
: بستن
closer
منعقدکردن
closer
مسدود کردن
closer
محصورکردن
closer
پایان
queen closer
اجر قلمدانی
circuit closer
مداربند
The deadline is coming closer.
مهلت مقرر نزدیکتر می شود.
o king
ای پادشاه
o king
پادشاها
to king it
شاهی کردن
king like
شاه منش
king like
شاه صفت
king like
شاهوار
did he a the king
ایاشاه رامخاطب ساخت روکردبه شاه
king
پادشاه
king
شاه
king
شهریار
king
سلطان
king
ملک
king side
جناح شاه شطرنج
king's evidence
گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
king's evil
مرض خنازیر
king's gambit
گامبی شاه شطرنج
king-post
شاه تیر
king's peg
نوشابهای که از شامپانی وکنیاک درست شده باشد
king ship
شاهی
king's english
انگلیسی اصیل
king's english
اصطلاحات و لغات خاص انگلیسی علمی مصطلح درجنوب انگلیس
king ship
شهریاری
king ship
سلطنت
king's counsel
قاضی دادگاه پادشاه
king's blue
رنگ ابی متوسط
king snake
انواع مارهای جنس Lampropeltis
king size
بزرگ
king's wing
جناح شاه شطرنج
king ship
پادشاهی
king's round
مسابقه با کمانهای صلیبی با6 تیر
King's side
سمتشاه
was a king in yemen
پادشاهی برد در یمن
vice king
فرمانفرما
vice king
نایب السلطنه
they crowed him king
تاج پادشاهی برسرش گذاشتن
they attended the king
ایشان درخدمت پادشاه بودند
the king in council
شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
sea king
دزد دریایی اسکاندیناوی درقرنهای میانه
worthy to become a king
شایسته شاه شدن
king's yellow
مارهای صیادجوندگان امریکای مرکزی
king's wort
سنبل ختایی
king's spear
سوسن سفید
king's spear
نرگس
king's spear
برواق
king's spear
بوته سریش
king-pendant
[تیر عمودی در خرپای میانی]
bare king
شاه تنها یا بی یاور شطرنج
king emperor
امپراطورانگلستان وهند
king bolt
شاه پیچ
king craft
کشورداری
king craft
سیاست
king craft
سیاست پادشاهی
king dom
پادشاهی
king dom
سلطنت
king dom
کشوری که پادشاه داشته باشد قلمرو یک پادشاه
king crab
خرچنگی که ماننداست به نعل
king bird
یکجورخرمگس
king bird
یکجورمرغ بهشتی
baring the king
تنها کردن شاه شطرنج
good king
اسفناج صحرایی
fit for a king
لایق پادشاه
freshwater king
متصدی اب شیرین کن
fur king
بازرگان بزرگ پوست
grizzly king
مگس ماهی گیری
he personated the king
شبیه شاه رادراورد
he personated the king
سهم شاه رابازی کرد
king hunt
شاه شکار
king of arms
متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
king of terrors
مرگ
king pile
تیری که قبل از شروع حفاری به منزله شمع در وسط شیارمیکوبند
king pin
زاویه کینگ پین
king post
تیر بزرگ عمودی شیروانی شاه تیر
king post
عصا
king post
قطر شاغولی میان خرپا
king post
ستون جرثقیل
king of fruits
شاه میوه ها
king of kings
شاهنشاه
king of birds
پادشاه مرغان :دال
king of fruits
شاه میوه
king crab
خرچنگ نعلی
king of england
پادشاه انگلستان
king of beasts
پادشان جانوران :شیر
king of birds
عقاب
king's indian defence
دفاع هندی شاه شطرنج
king's indian attack
حمله هندی شاه شطرنج
king's gambit declined
گامبی شاه پذیرفته نشده
king's indian in reverse
هندی شاه معکوس
king pin inclination
انحراف کینگ پین
he gained access to the king
بشاه تقرب جست
he gained access to the king
نزدپادشاه باریافت
king's bishop gambit
گامبی فیل شاه در گامبی شاه شطرنج
king post truss
خرپای ساده
By trying to live like a king one ends by drawing .
<proverb>
آخر شاه منشى کاه کشى است .
to call the shots
[to be the king of the castle]
<idiom>
پاسخگو بودن
Queen's English
[King's English]
<idiom>
[انگلیسی استاندارد و صحیح از نظر گرامری که در بریتانیا خوانده و نوشته می شود.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com