Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 128 (7 milliseconds)
English
Persian
king snake
انواع مارهای جنس Lampropeltis
Other Matches
snake out
خارج کردن کالا از انبار ناو
snake
مار
snake
اژدر بنگال
snake
مارپیچ رفتن
snake
مارپیچی بودن
snake
دارای حرکت مارپیچی بودن
snake fence
نرده مارپیچ
snake dance
رقص مارپیچی
snake bitten
مارگزیده
ring snake
مار حلقه دار اروپایی
rat snake
مار موش خوار
garter snake
مار بی زهرزنده زای راه راه امریکا
glass snake
نوعی سوسمارمخصوص امریکای جنوبی
grass snake
مارحلقه دار
plumber's snake
فنر یاسیم لوله پاک کن
milk snake
مار بی زهرخاکستری
indigo snake
snake bull=
snake in the grass
خطر محتمل
snake in the grass
خطر نزدیک دوست دو رو
snake mode
روش تعقیب مارپیچی درپدافند هوایی روش پروازمارپیچی هواپیما
snake charmer
مارگیر
snake charmer
ساحر مار
snake charmers
مارگیر
snake charmers
ساحر مار
snake in the grass
<idiom>
دشمنی که وانمود به دوستی میکند (دشمن دوست نما)
snake oil
دوای ضدزهرمار
snake oil
داروهایی که ادم دوره گرد
snake oil
تبلیغ میکند
water snake
مار ابی
To snake the dust off the carpet.
خاک قالی را تکان داد (تکاندن )
venomous snake's head
سرمارزهری
Much as the snake hates the penny-royal, the herb .
<proverb>
مار از پونه بدش مى آید در لانه اش سبز مى شود .
o king
ای پادشاه
o king
پادشاها
to king it
شاهی کردن
king like
شاه صفت
king like
شاه منش
king like
شاهوار
king
سلطان
did he a the king
ایاشاه رامخاطب ساخت روکردبه شاه
king
شهریار
king
شاه
king
پادشاه
king
ملک
king's yellow
مارهای صیادجوندگان امریکای مرکزی
grizzly king
مگس ماهی گیری
fur king
بازرگان بزرگ پوست
king's wort
سنبل ختایی
king's spear
سوسن سفید
king's evidence
گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
king's evil
مرض خنازیر
king's gambit
گامبی شاه شطرنج
he personated the king
شبیه شاه رادراورد
king's peg
نوشابهای که از شامپانی وکنیاک درست شده باشد
king's round
مسابقه با کمانهای صلیبی با6 تیر
king's spear
بوته سریش
king's spear
برواق
king's spear
نرگس
freshwater king
متصدی اب شیرین کن
sea king
دزد دریایی اسکاندیناوی درقرنهای میانه
fit for a king
لایق پادشاه
king-post
شاه تیر
King's side
سمتشاه
worthy to become a king
شایسته شاه شدن
was a king in yemen
پادشاهی برد در یمن
vice king
فرمانفرما
vice king
نایب السلطنه
king post
ستون جرثقیل
they crowed him king
تاج پادشاهی برسرش گذاشتن
they attended the king
ایشان درخدمت پادشاه بودند
the king in council
شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
bare king
شاه تنها یا بی یاور شطرنج
baring the king
تنها کردن شاه شطرنج
good king
اسفناج صحرایی
king-pendant
[تیر عمودی در خرپای میانی]
king's english
انگلیسی اصیل
king bolt
شاه پیچ
king of arms
متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
king of beasts
پادشان جانوران :شیر
king of birds
پادشاه مرغان :دال
king of birds
عقاب
king of england
پادشاه انگلستان
king of fruits
شاه میوه ها
king of fruits
شاه میوه
king of kings
شاهنشاه
king of terrors
مرگ
king pile
تیری که قبل از شروع حفاری به منزله شمع در وسط شیارمیکوبند
king bird
یکجورخرمگس
king crab
خرچنگ نعلی
king closer
اجر کلاغ پر
king emperor
امپراطورانگلستان وهند
king craft
کشورداری
king craft
سیاست
king craft
سیاست پادشاهی
king dom
پادشاهی
king dom
سلطنت
king dom
کشوری که پادشاه داشته باشد قلمرو یک پادشاه
king hunt
شاه شکار
king crab
خرچنگی که ماننداست به نعل
king pin
زاویه کینگ پین
king's wing
جناح شاه شطرنج
he personated the king
سهم شاه رابازی کرد
king size
بزرگ
king side
جناح شاه شطرنج
king ship
سلطنت
king ship
شاهی
king ship
پادشاهی
king's blue
رنگ ابی متوسط
king ship
شهریاری
king post
تیر بزرگ عمودی شیروانی شاه تیر
king post
عصا
king post
قطر شاغولی میان خرپا
king bird
یکجورمرغ بهشتی
king's english
اصطلاحات و لغات خاص انگلیسی علمی مصطلح درجنوب انگلیس
king's counsel
قاضی دادگاه پادشاه
king's bishop gambit
گامبی فیل شاه در گامبی شاه شطرنج
king's indian defence
دفاع هندی شاه شطرنج
king's gambit declined
گامبی شاه پذیرفته نشده
king pin inclination
انحراف کینگ پین
king's indian in reverse
هندی شاه معکوس
king's indian attack
حمله هندی شاه شطرنج
he gained access to the king
نزدپادشاه باریافت
he gained access to the king
بشاه تقرب جست
king post truss
خرپای ساده
to call the shots
[to be the king of the castle]
<idiom>
پاسخگو بودن
By trying to live like a king one ends by drawing .
<proverb>
آخر شاه منشى کاه کشى است .
Queen's English
[King's English]
<idiom>
[انگلیسی استاندارد و صحیح از نظر گرامری که در بریتانیا خوانده و نوشته می شود.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com