English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
knight service تصرف مجانی ملک دربرابرخدمت نظامی
Other Matches
knight سلحشور
knight نجیب زاده
knight سوارکار
knight اسب درشطرنج
knight شوالیه
knight بمقام سلحشوری ودلاوری ترفیع دادن
knight قهرمان شوالیه
knight دلاور
knight like سلحشوروار
knight like شایان شوالیه گری یاسلحشوری
knight marshal کسیکه در خانواده سلطنتی دارای برخی مامریتهای قضایی باشد
capped knight اسب مات کننده از پیش اعلام شده شطرنج
knight's tour سفر اسب شطرنج
knight-errant جوانمرد
knight of the shears لباس دوختن برای
knight of the shears خیاطی کردن دوزندگی کردن
knight of the shears درزی
knight of the shears خیاط
knight of the road راهزن پیاده
knight bachelor پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
knight errant شوالیه سیار
knight errant دلاورحادثه جوی سیار
knight errantry سلحشوری سیار
knight errantry جمعیت سلحشوران
knight of the post کسیکه معاشش ازگواهی دروغ دادن فراهم میشد
knight fork چنگال اسب شطرنج
knight hospitaller کسیک که درسلکهای راهبهای نظامی که درسال .....گردیده درامده باشد
knight errantry مقام سلحشوری
four knight's game بازی چهار اسب
d. service عبادت خدا
service تعمیر کردن
service روبراه ساختن
service سرویس کردن
he is of no service to us بدرد مانمیخورد
d. service نماز
he is of no service to us بکار ما نمیخورد
service درخت سنجد وابسته بخدمت
service over خطای سرویس
service قسمت یکان
self service تهیه وانتخاب غذاتوسط خود شخص
in service درخدمت ارتش در ارتش
in service به خاطر خدمت
in service خدمتی
i am at your service در خدمت شما هستم
service سنجد
service نظام وفیفه
service استخدام
service ماشینی راتعمیروروغن کاری کردن
to see service کردن
to see service در ارتش یانیروی دریایی خدمت
take into service استخدام کردن
one's service خدمت یکسره
on service سر کار
on service سر خدمت
service نوکری یاری
service کار
service لوازم
service یکدست فروف اثاثه
f.service نمازمعمولی هفته
service بنگاه سرویس
please do me a service خواهشمندم یک همراهی بامن بکنید
service کمک
service عبادت تشریفات
service وفیفه
out of service <adj.> ازکارافتاده
service نظامی
self-service خود زاوری
self service بدون مسئول توزیع سلف سرویس
self service با انتخاب ازاد
self service ازاد
service شعائر
self service کمک بوسیله خود شخص
self service خود یاوری
self service خود زاوری
service بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
service برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service ابلاغ
service بیت ارسالی برای کنترل ونه داده
service شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
service توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
service تعمیر
service جنگی
self-service خود یاوری
self-service کمک بوسیله خود شخص
service رسیدگی به
service اداره
service سرویس
out of service <adj.> خراب [ازکارافتاده]
self-service با انتخاب ازاد
self-service تهیه وانتخاب غذاتوسط خود شخص
self-service بدون مسئول توزیع سلف سرویس
service خدمت
service اطاعت و فرمانبرداری عبادت و نماز
service منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
self-service ازاد
service man تلفن چی
service medal نشان خدمت
service marking علایم و مشخصات تجارتی که روی کالاها یا مهمات حک میشود
service mine مین قابل انفجار
service message پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
service obligation تضمین خدمت
service mine مین جنگی
service number شماره خدمتی پرسنل
service occupations مشاغل خدماتی
service number کدپرسنلی
service man تلگرافچی
service load بار مفید
service court محل فرود سرویس
service contract قرارداد خدماتی
service contract قرارداد انجام خدمت
service contract قرارداد خدمت
service component نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
service component نیروی مسلح
service company گروهان خدمات
service club باشگاه افراد
service club باشگاه سربازان
service chevron علایم بازویی که خدمات جنگی را نشان میدهد
service ceiling سقف پرواز معمولی یا جنگی هواپیما
service cap کلاه خدمت
service calls شیپور جمع عمومی
service calls شیپور خدمت
service cable کابل مصرف کننده
service court محل فرود سرویس اسکواش
service craft قایق گشتی
service craft ناوهای خدماتی دریایی
service line خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل
service line حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
service line خط سرویس
service line ستون ناوها لجستیکی دریایی
service industry صنعت خدمات
service industries فعالیتهای خدماتی اشتغالهای خدماتی
service force یکان خدماتی دریایی
service force یکان خدمات
service entrance پست انشعاب
service element عنصر اداری
service element عنصرشرکت کننده در عملیات عنصرخدماتی
service element عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
service echelon رده اداری و خدماتی
service echelon ردههای سرویس
service department بخش خدمات
service department قسمت خدمات
service bureau دفتر خدماتی موسسه خدماتی
dinner service فروفغذاخوری
community service تعاونویاریعمومی
community service کمک
service zone بخشسرویسزدن
service room اتاقسرویسدهی
service module میزانکروسن
service judge داورسرویس
service building ساختمانسرویس
service box جایگاهسرویسزدن
service bay خدماتخلیجی
right service court داورسرویسراست
yeoman's service خدمت صادقانه و از روی وفاداری و صمیمیت
windmill service سرویس چکشی
veteran service خدمت سربازی
underhand service سرویس ساده
Diplomatic Service سرویسسیاسی-سرویسدیپلماتیک
fire service آتشنشانی
Health Service سرویسسلامتی
replacement service سرویس جایگزین رفت و آمد [حمل و نقل]
on-call service آماده برای ترک در خدمت [اصطلاح رسمی]
security service خدمتکاران گروه امنیتی
security service اداره امنیت
service dog سگ سرویس
service dog سگ دستیار
national service خدمت نظام وظیفه
Is service included? آیا سرویس حساب شده است؟
Service Included سرویس حساب شده است.
lip service <idiom> تنها زبونی موافقت کردن
service woman زنارتشی
telephone service سرویس تلفن
suspend from service معلق کردن از کار
service road جاده کناری جاده سرویس
service road شوسه کناری
service ribbon لنت نشان خدمت
service records سوابق خدمتی پرسنل خلاصه وضعیت خدمتی
service records پروندههای خدمتی
service rating تقدم پرسنلی رتبه بندی پرسنلی
service rating طبقه بندی پرسنلی
service program برنامه خدماتی
service practice مشق پای توپ
service practice مشق پای قبضه جنگ افزار تمرین عملی
service practice تمرین اموزشی
service peculiar امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
service passport پاسپورت خدمات
service officer افسر ارشد نگهبان
service sector بخش خدمات
service squadron قسمت خدمات دریای
service squadron گروه خدمات
substituted service اوراق دعوی
substituted service ابلاغ قانونی
room service سرویسداخلاتاق
statement of service خلاصه وضعیت خدمتی وضعیت خدمت
social service موسسه تعاون اجتماعی
social service خدمات اجتماعی
ship's service فروشگاه ناو
service unit یکان خدمات
service uniform اونیفرم خدمت
service test ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com