Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English
Persian
labor theory of value
نظریه ارزش کار
labor theory of value
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
labor theory of value
تئوری ارزش کار
Other Matches
labor
رنج
labor
زحمت کوشش
labor
درد زایمان
labor
حزب کارگر
labor
زحمت کشیدن
labor
تقلاکردن
labor
کوشش کردن
labor
نیروی انسانی
labor
نیروی کارگری
labor
کار
labor using
کاربر
labor
کارگر عمله
unskilled labor
نیروی کار ساده
division of labor
تقسیم کار
labor intensive
کارطلب
labor agreement
موافقتنامه کار
labor agreement
قرارداد کار
labor augmenting
کارافزا
labor boycott
تحریم کار
hours of labor
ساعات کار
underutilization of labor
کم بهره گیری از کارگر
inflow of labor
جریان ورود کارگر
hard labor
اعمال شاقه
supply of labor
عرضه کار
forced labor
بیگاری
forced labor
کار اجباری
exploitation of labor
بهره کشی کارگر
exploitation of labor
استثمار کارگر
embodied labor
کار مجسم
labor boycott
دست از کارکشیدن
labor camp
اردوگاه کار
labor pain
درد زایمان
labor party
حزب کارگر
labor productivity
بازدهی نیروی کار
labor productivity
بهره دهی نیروی کار قدرت تولیدنیروی کار
labor relations
روابط کارگر و کارفرما روابط کارگری
labor saving
کاراندوز
labor service
سازمان کار
labor service
اتحادیه کارگران
labor service
اداره کار
labor shortage
کمبود نیروی کار
nonproductive labor
کار غیر مولد
labor turnover
نقل و انتقال کارگری
quantity of labor
مقدار کار
out flow of labor
خروج نیروی کار
labor organization
سازمان کارگری
labor movement
نهضت کارگری
labor contract
قرارداد کار
labor cost
هزینه کار
labor economics
اقتصاد کار
labor force
نیروی کار
labor income
درامدهای کار
labor intensity
کاربری
labor intensity
کارطلبی
labor intensive
کاربر
labor laws
قوانین کار
labor market
بازار کار
labor mobility
تحرک نیروی کار
mobility of labor
تحرک نیروی کار
labor movement
جنبش کارگری
nonproductive labor
کار بی حاصل
unskilled labor
نیروی کارغیر ماهر غیر متخصص
labor unions
سندیکای کارگری
labor of love
<idiom>
انجام کار برای خشنودی شخص نه برای پول
labor unions
اتحادیه کارگری
labor unions
اتحادیه کارگران
labor slowdown
کندی کار
labor power
توان نیروی کار
cheap labor
کار ارزان
labor union
سندیکای کارگری
unskilled labor
کارگر غیرماهر
labor union
اتحادیه کارگری
labor union
اتحادیه کارگران
cheap labor
نیروی کار ارزان قیمت
value of marginal product of labor
ارزش تولید نهائی کار
labor intensive production
تولید کاربر
active labor force
نیروی کار فعال
horizontal labor mobility
تحرک افقی کارگر
ratio of capital to labor
نسبت سرمایه به کار
to labor
[American English]
در کار رنج بردن
[زحمت کشیدن ]
labor capital ratio
نسبت کار به سرمایه
labor intensive goods
کالاهای کاربر
child labor laws
قوانین کار کودکان
rural labor force
نیروی کار روستائی
international division of labor
تقسیم کار بین المللی
agricultural labor productivity
بهره دهی کارگر کشاورزی
total labor force
کل نیروی کار
women labor force
نیروی کار زنان
marginal disutility of labor
عدم رضایت نهائی کار نارضامندی نهائی کار
unit cost of labor
هزینه واحد کار
labor saving techinque
فن کاراندوز
labor saving devices
ابزارهای کاراندوز
capital labor ratio
نسبت سرمایه به کار
labor rich country
کشور با نیروی کار فراوان
labor participation rate
نرخ مشارکت نیروی کار
dual labor market
بازار کار دوگانه
Department of labor
[American English]
اداره کار
Ministry of Labor and Social Affairs .
وزارت کار ؟ امور اجتماعی
labor augmenting tednological progress
پیشرفت تکنولوژی کارافزا
marginal physical product of labor
محصول فیزیکی نهائی کار
theory
تحقیقات نظری
theory
مباحث ریاصیاتی محض
theory
نظریه
theory
فرضیه علمی تعلیم
theory
اصل کلی
theory
نگرش
theory
علم نظری
theory
اصول نظری
theory
نگره فرضیه
theory
تئوری
theory
فرضیه
theory
فرض علمی
theory of value
نظریه ارزش
second best theory
نظریه بهترین دوم
in theory
درعلم نظری
in theory
د رعالم فرض
second best theory
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
So much for theory!
<idiom>
به اندازه کافی از تئوری صحبت شد.
value theory
نظریه ارزش
probability theory
نظریه احتمال
quantum theory
تئوری کوانتوم
Order theory
ترتیب جزئی
[ریاضی]
underconsumption theory of
cycle business
underconsumption theory
نظریه مصرف ناکافی
viscoelastic theory
نظریه ویسکوالاستیک
trireceptor theory
نظریه سه گیرندهای
trichromatic theory
نظریه سه رنگی
transformational theory
نظریه تطور
three component theory
نظریه سه مولفهای
probability theory
نظریه احتمالات
price theory
اقتصاد خرد
network theory
نظریه شبکه
noncontinuity theory
نظریه ناپیوستگی
valence theory
نظریه والانسی
one factor theory
نظریه یک عاملی
quantum theory
مکانیک کوانتومی
[فیزیک]
perturbation theory
نظریه اختلال
underconsumption theory of
نظریه دور تجاری بر مبنای مصرف ناکافی
theory of law
فلسفه حقوق
plutonic theory
فرضیهای که بموجب ان خارههای پی درپی پوسته زمین دراثرگرمای درست شده اند
poisson theory
تئوری پویسن
price theory
نظریه قیمت
neoclassical theory of value
تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
theory of saving
نظریه مربوط به پس انداز
theory of saving
نظریه پس انداز
queuing theory
نظریه صف
sampling theory
نظریه نمونه گیری
representation theory
نظریه نمایش
replacement theory
نظریه جایگزینی
recapitulation theory
نظریه بازپیدایی
queuing theory
نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
queuing theory
نظریه صف بندی
queing theory
نظریه صف
two factor theory
نظریه دو عاملی
social theory
نظریه اجتماعی
set theory
نظریه مجموعه ها
[ریاضی]
theory of rent
نظریه اجاره
theory of relativity
نظریه نسبیت
theory of numbers
نظریه اعداد
[ریاضی]
theory of preformation
فرضیهای که بموجب ان هربخشی ازموجودالی درنطفه موجودبوده بایدبزرگ شود
quantum theory
نظریه کوانتومی
theory of numbers
نظریه اعداد
theory of fault
تئوری تقصیر
theory of epigensis
فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
theory of accumulation
نظریه انباشته
tetrachromatic theory
نظریه چهاررنگی
switching theory
تئوری سوئیچینگ
switch theory
نظریه راه گزینی
Group theory
نظریه گروه ها
[ریاضی]
need press theory
نظریه نیاز- فشار
set theory
نظریه مجموعه ها
electron theory
نظریه الکترونها
electron theory
تئوری الکترونی
emission theory
فرض اینکه نورعبارت است ازیک رشته ذرات سبک که ازجسم نورانی ریزش میکند
equilibrium theory
نظریه تعادل
facet theory
نظریه رویه ها
field theory
نظریه میدانی
field theory
تئوری میدان ها
field theory
نظریه اساسی میدان
fuzzy theory
نوعی منط ق در برنامه نویسی کامپیوتری که روشهای نتیجه گیری در مغز بشر را جانشین میکند
game theory
نظریه بازیها
game theory
این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
game theory
نظریه بازی
game theory
تئوری بازی
general theory
نظریه عمومی
graph theory
نظریه گرافها
graph theory
تئوری گراف
group theory
نظریه گروهها
electron theory
نظریه الکترونی
electomagnetic theory
نظریه الکترومغناطیسی
set theory
تئوری مجموعه ها
automata theory
نظریه ماشینها
balance theory
نظریه توازن
capital theory
نظریه سرمایه
classical theory
نظریه کلاسیک
cloaca theory
اعتقاد به مقعدزایی
communication theory
نظریه ارتباطات
communication theory
نظریه ارتباط
communication theory
تئوری مخابرات
consumption theory
نظریه مصرف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com