Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 149 (8 milliseconds)
English	Persian
labour intensive industry	صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
labour intensive industry	صنعت کاربر
Other Matches
labour-intensive	صنعتیکهبهتعدادکارگرزیادینیازمنداست
intensive	تشدیدی
intensive	پرقوت متمرکز
intensive	تند
intensive	شدید
intensive	مفرط
intensive	فشرده
intensive	مشتاقانه
intensive cultivation	اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
labor intensive	کارطلب
labor intensive	کاربر
an intensive particle	ادات شدید
intensive agriculture	کشت عمقی
capital intensive	سرمایه بر
intensive care	مراقبتهایویژه
intensive properties	خواص شدتی
intensive bombardment	بمبارانی که بیک نقطه متمرکزیل متوجه باشد
intensive cultivation	زراعت عمقی
import intensive	واردات پر
capital intensive	سرمایه طلب
capital intensive technique	فن تولید سرمایه بر
labor intensive goods	کالاهای کاربر
labor intensive production	تولید کاربر
capital intensive goods	کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
labour	کوشش کردن
f.labour	بیگاری
labour	تقلاکردن
in labour	سر زا
in labour	در حال زایمان
labour	کار
labour	رنج
labour	زحمت کوشش
labour	درد زایمان
labour	کارگر عمله
labour	حزب کارگر
labour	زحمت کشیدن
labour	کارگر
labour	نیروی انسانی
day labour	کار روزمزد
direct labour	دستمزد مستقیم
labour law	قانون کار
date labour	کار روز مزد
labour law	حقوق کار
indirect labour	هزینه دستمزد غیرمستقیم
labour act	قانون کار
labour code	قانون کار
forced labour	کار اجباری
forced labour	بیگاری
labour office	اداره کارگزینی
labour policy	سیاست استخدام کارکنان
unpaid labour	بیگاری
unskilled labour	کارهایی که استادی
indirect labour	کار غیرمستقیم
Labour Party	حزب کارگر
divisions of labour	تقسیم کار
division of labour	تقسیم کار
unskilled labour	نخواهد
unskilled labour	کارگرانی که کارشان استادای نخواهد
bonded labour	کارکردندرقبالپولیکهقبلاقرضگرفتهشده
labour force	مردمیکهتوانائیکارکردندارند
labour market	متقاضیکار
slave labour	بردهداری
hard labour	اعمال شاقه
labour saving	کار کم کن رنج گاه
labour union	اتحادیه کارگران
manual labour	امضای دستی
common labour	کارگر عمومی
premature labour	زاییمان پیش از موعد طبیعی
skilled labour	کارگر ماهر
casual labour	کارگری که برای حمل و نقل مواد تولیدشده هر چند گاه یکبار به کارگرفته میشود
casual labour	کارگر اتفاقی
statute labour	بیگار
statute labour	بیگاری
statute labour	کار اجباری
unpaid labour	بیگار
labour-saving	کار کم کن رنج گاه
labour day	روز کارگر
industry	پیشه و هنر ابتکار
industry	کوشایی
industry	صناعت
industry	صنعت
industry	مجاهدت
child labour legislation	قانون مربوط به کارخردسالان
imprisonment with hard labour	حبس با اعمال شاقه
to labour [British English]	در کار رنج بردن [زحمت کشیدن ]
international labour organization	سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
labour is often the father of pleasure <proverb>	مقام عیش میسر نمی شود بی رنج
sick industry	صنعت بیمار
agro industry	کشت و صنعت
textile industry	صنعت بافندگی
textile industry	صنعت نساجی
agro industry	کشت و ساخت
automotive industry	صنعت اتومبیل
motorcar industry	صنعت اتومبیل
sick industry	صنعت عقب مانده
transport industry	تجارت حمل و نقل
heavy industry	صنایع سنگین
transport industry	صنعت حمل و نقل
Want is the mother of industry. <proverb>	خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
light industry	صنعتساختاشیاءبااندازهکوچک
petrochemical industry	صنعتشیمیاییفرآوردههاینفتی
cottage industry	فرآورد خانگی
cottage industry	صنعت روستایی
cottage industry	کارگاه خانگی
weak industry	صنعت کساد
weak industry	صنعت ضعیف
service industry	صنعت خدمات
infant industry	صنعت نوزاد
location of industry	تعیین مکان صنعت
computer industry	صنعت کامپیوتر
contracting industry	صنعت ساختمان
declining industry	صنعت درحال تنزل
declining industry	صنعت رو به زوال
domestic industry	صنعت داخلی
electric industry	صنعت برق
expanding industry	صنعت در حال گسترش
export industry	صنعت صادراتی
extractive industry	صنعت استخراجی
iron industry	صنعت اهن
family industry	صنعت خانوادگی
location of industry	تعیین محل استقرار صنعت
nationalized industry	صنعت ملی شده
ceramics industry	صنعت سرامیک
ministry of industry	وزارت پیشه و هنر
plastic industry	صنعت پلاستیک
manufacturing industry	صنعت کارخانهای
oil industry	صنعت نفت
competitive industry	صنعت رقابتی
Industry Standard Architecture	استاندارد برای باس در IBMPC یا سازگار با آن
non ferrous metal industry	صنعت فلزات غیراهنی
Irans industry is progressing.	صنعت ایران درحال ترقی است
small scale industry	صنعت به مقیاس کوچک
increasing cost industry	صنایع با هزینههای افزایشی
motor vehicle industry	صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
increasing cost industry	حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
structrual engineering industry	صنعت سازه
decreasing cost industry	هزینه نزولی صنعتی
structrual engineering industry	صنعت ساختمان فولادی صنعت سوله
metal working industry	صنعت فلزکاری
machine building industry	صنعت ماشین سازی
constant cost industry	صنعت هزینههای ثابت
to protect home industry	صنایع درونی را حفظ وتشویق کردن
poor prospects for the steel industry	دورنمای ضعیف برای صنعت پولاد
iron and steel working industry	صنعت اهن و فولاد
extended industry standard architecture	معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
long run industry supply curve	منحنی عرضه صنعت در بلندمدت
The tourist industry is recovering to pre-crisis levels.	صنعت گردشگری آهسته ترمیم می شود و به سطح قبل از بحران می رسد.

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com