Dictiornary-Farsi | labour is often the father of pleasure | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 160 (8 milliseconds)

English	Persian
labour is often the father of pleasure <proverb>	مقام عیش میسر نمی شود بی رنج


Other Matches

My pleasure.	باعث افتخار من است.
With pleasure.	باعث افتخار من است.
at pleasure	برحسب دلخواه برحسب میل
at pleasure	بدلخواه
with pleasure	با میل با مسرت به چشم ازدل و جان
what is your pleasure	خواهش شما چیست
it is a pleasure to see him	دیدن او مایه خوشوقتی است
it is our pleasure to	اراده ما اینست که
pleasure	کیف
pleasure	لذت
pleasure	خوشی
pleasure	عیش شهوترانی
pleasure	انبساط
pleasure	لذت بخشیدن
pleasure	خوشایند بودن
pleasure	لذت بردن
exquisite pleasure	شادمانی یاخوشوقتی زیاد
pleasure boat	کشتی تفرجی
organ pleasure	لذت اندامی
end pleasure	لذت پایانی
it can be altered at pleasure	هر وقت بخواهیم میتوانیم انرااصلاح کنیم
he renounced a pleasure	ازهرگونه لذت چشم پوشید
pleasure seeking	راخت طلب عیاش
pleasure boat	کرجی تفرجی
pleasure ground	تفرجگاه
pleasure ground	گردش گاه
to pursue pleasure	دنبال خوش گذرانی رفتن
There is no pleasure without pain . <proverb>	هیچ کامیابى و لذتى بدون درد ورنج وجود ندارد .
guilty pleasure	فساد
pleasure seeking	کیفی
pleasure seeking	خوش گذران
pleasure seeker	ادم خوش گدران یا عیاش ادم کیفی
pleasure pain principle	اصل لذت و درد
This is not my idea of pleasure ( fun ) .	به نظر من این هم تفریح نشد
My trip to Europe was business and pleasure combined .	سفرم به اروپ؟ هم فال بود وهم تماشا
in labour	سر زا
labour	کار
f.labour	بیگاری
in labour	در حال زایمان
labour	زحمت کشیدن
labour	درد زایمان
labour	کارگر عمله
labour	حزب کارگر
labour	تقلاکردن
labour	کوشش کردن
labour	کارگر
labour	نیروی انسانی
labour	رنج
labour	زحمت کوشش
father off	دورتر
my and his father	پدر هر دوی ما
my and his father	پدر مشترک من و او
father	پدری کردن
you are the p of your father	شما کاملا` به پدر خود شبیه هستید
father	موسس
Your father is right (in the right)	حق با پدرت است
How old is his father .	پدرش چه سنی است؟
father	والد
at your father's	در خانه پدر شما
father	موجد بوجود اوردن
your and my father	پدر شما و من
father	پدر
slave labour	بردهداری
labour act	قانون کار
divisions of labour	تقسیم کار
labour day	روز کارگر
manual labour	امضای دستی
labour union	اتحادیه کارگران
labour-intensive	صنعتیکهبهتعدادکارگرزیادینیازمنداست
labour market	متقاضیکار
unskilled labour	نخواهد
unskilled labour	کارهایی که استادی
unpaid labour	بیگاری
unpaid labour	بیگار
bonded labour	کارکردندرقبالپولیکهقبلاقرضگرفتهشده
statute labour	کار اجباری
statute labour	بیگاری
statute labour	بیگار
skilled labour	کارگر ماهر
premature labour	زاییمان پیش از موعد طبیعی
Labour Party	حزب کارگر
unskilled labour	کارگرانی که کارشان استادای نخواهد
labour force	مردمیکهتوانائیکارکردندارند
labour policy	سیاست استخدام کارکنان
labour office	اداره کارگزینی
common labour	کارگر عمومی
date labour	کار روز مزد
day labour	کار روزمزد
direct labour	دستمزد مستقیم
labour-saving	کار کم کن رنج گاه
labour saving	کار کم کن رنج گاه
forced labour	کار اجباری
forced labour	بیگاری
hard labour	اعمال شاقه
division of labour	تقسیم کار
casual labour	کارگری که برای حمل و نقل مواد تولیدشده هر چند گاه یکبار به کارگرفته میشود
labour law	قانون کار
labour code	قانون کار
casual labour	کارگر اتفاقی
indirect labour	هزینه دستمزد غیرمستقیم
indirect labour	کار غیرمستقیم
labour law	حقوق کار
father file	فایل پدر
Father Christmas	بابانوئل
founding father	پدر ملت
father file	پشتیبان گونه قدیمی فایل
founding father	پیافکن
founding father	موسس
father figure	پدر- نماد
father file	فایل اصلی
grand father	پدر بزرگ
father figures	پدر- نماد
your late father	مرحوم پدرتان
Do you want an inheritance from your father?THen a. <proverb>	میراث پدر خواهى علم پدر آموز.
Holy Father	پدر مقدس
like father, like son <idiom>	درست شبیه پدر
father imago	پدر- نماد
I had a letter from my father .	از پدرم کاغذ داشتم
does your father live	ایا پدر شما زنده است
grand father	جد
founding father	بنیانگذار
like father like son	پسر کو ندارد نشان از پدر توبیگانه خوان و مخوانش پسر
god the father	خدای پدر
father-in-law	پدر شوهر
putative father	پدر غیرشرعی کسی که بر حسب شیاع محلی پدر یک طفل نامشروع است
putative father	پدر غیر قانونی
he succeeded his father	جانشین پدرش شد
he succeeded his father	بجای پدرنشست
he takes a his father	به پدرش می رود
he takes a his father	به پدرش ماننداست
father-in-law	پدر زن
on the father's side	از سمت بدر
foster father	پدرخوانده
father file	پرونده بنیادی پرونده اصلی
Father's Day	روز پدر
founding father	بنیادگذار
father fixation	تثبیت پدری
father in law	پدر شوهر
father in law	پدر زن
father surrogate	جانشین پدر
foster father	شوهردایه
the dying father said	پدر که درحال مردن بود گفت
step father	ناپدری
international labour organization	سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
labour intensive industry	صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
labour intensive industry	صنعت کاربر
imprisonment with hard labour	حبس با اعمال شاقه
child labour legislation	قانون مربوط به کارخردسالان
to labour [British English]	در کار رنج بردن [زحمت کشیدن ]
He's the spitting image of his father.	درست مثل پدرش است.
Leave world with your father that. . .	به پدرتان بسپارید که ...
great grand father	جد اعلی
Did you deliver my letter to your father ?	نامه مرا تحویل پدرت دادی ؟
He's a carbon copy of his father.	کپی پدرش است.
She married a man old eonugh to be her father.	با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
Many thanks for the sympathy shown to us [on the passing of our father] .	خیلی سپاسگذارم برای همدردی شما [بخاطر فوت پدرمان] .
putative father of an illegitimate child	پدر مفروض فرزندی نامشروع
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father.	جلوی پدرش سیگار نمی کشد
The suspected offender [perpetrator] is a previously respectable father.	پدری تا به حال محترم مشکوک به جرم است .