Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 84 (5 milliseconds)
English	Persian
labour-intensive	صنعتیکهبهتعدادکارگرزیادینیازمنداست
Other Matches
labour intensive industry	صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
labour intensive industry	صنعت کاربر
intensive	تشدیدی
intensive	شدید
intensive	پرقوت متمرکز
intensive	مشتاقانه
intensive	تند
intensive	مفرط
intensive	فشرده
intensive care	مراقبتهایویژه
an intensive particle	ادات شدید
capital intensive	سرمایه بر
import intensive	واردات پر
capital intensive	سرمایه طلب
labor intensive	کاربر
intensive cultivation	اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
intensive cultivation	زراعت عمقی
intensive bombardment	بمبارانی که بیک نقطه متمرکزیل متوجه باشد
labor intensive	کارطلب
intensive agriculture	کشت عمقی
intensive properties	خواص شدتی
labor intensive goods	کالاهای کاربر
labor intensive production	تولید کاربر
capital intensive goods	کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
capital intensive technique	فن تولید سرمایه بر
in labour	سر زا
labour	حزب کارگر
f.labour	بیگاری
in labour	در حال زایمان
labour	نیروی انسانی
labour	کوشش کردن
labour	تقلاکردن
labour	زحمت کشیدن
labour	کارگر
labour	کارگر عمله
labour	درد زایمان
labour	زحمت کوشش
labour	رنج
labour	کار
slave labour	بردهداری
labour law	حقوق کار
labour law	قانون کار
labour day	روز کارگر
labour policy	سیاست استخدام کارکنان
labour union	اتحادیه کارگران
bonded labour	کارکردندرقبالپولیکهقبلاقرضگرفتهشده
labour force	مردمیکهتوانائیکارکردندارند
labour market	متقاضیکار
unskilled labour	کارگرانی که کارشان استادای نخواهد
unskilled labour	نخواهد
unskilled labour	کارهایی که استادی
unpaid labour	بیگاری
unpaid labour	بیگار
statute labour	کار اجباری
statute labour	بیگاری
statute labour	بیگار
skilled labour	کارگر ماهر
premature labour	زاییمان پیش از موعد طبیعی
manual labour	امضای دستی
labour office	اداره کارگزینی
labour code	قانون کار
common labour	کارگر عمومی
divisions of labour	تقسیم کار
casual labour	کارگری که برای حمل و نقل مواد تولیدشده هر چند گاه یکبار به کارگرفته میشود
casual labour	کارگر اتفاقی
division of labour	تقسیم کار
labour-saving	کار کم کن رنج گاه
labour saving	کار کم کن رنج گاه
hard labour	اعمال شاقه
Labour Party	حزب کارگر
date labour	کار روز مزد
day labour	کار روزمزد
labour act	قانون کار
indirect labour	هزینه دستمزد غیرمستقیم
indirect labour	کار غیرمستقیم
direct labour	دستمزد مستقیم
forced labour	بیگاری
forced labour	کار اجباری
international labour organization	سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
imprisonment with hard labour	حبس با اعمال شاقه
to labour [British English]	در کار رنج بردن [زحمت کشیدن ]
labour is often the father of pleasure <proverb>	مقام عیش میسر نمی شود بی رنج
child labour legislation	قانون مربوط به کارخردسالان

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com