Dictiornary-Farsi | lacquer paint | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 104 (7 milliseconds)

English	Persian
lacquer paint	رنگ لاکی


Other Matches

lacquer	لاک الکل
lacquer	لاک والکل
lacquer	رنگ لاکی
lacquer	لاک والکل زدن
lacquer	جلا
lacquer	لاک الکل زدن
lacquer	جلا دادن
lacquer	لاک
nitrocellulose lacquer	نیترولاک
lacquer=lacker	لاک
lacquer preservative	لاک جلوگیری کننده از فساد
lacquer enamel	لاک
japan lacquer	لاک یا رنگ سیاه
gum lacquer	لاک صمغ
crystallizing lacquer	لاک بلوری
brushing lacquer	لاک پاک کننده
nitrocellulose lacquer	لاک نیتروسلولز
acrylic lacquer	لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
pc paint	برنامه مشهور نقاشی وترسیم برای ریزکامپیوترها
to paint something [with something]	چیزی را [با چیزی] رنگ زدن
paint	رنگ
paint	رنگ نقاشی
paint	رنگ شدن
paint	نگارگری کردن نقاشی کردن
paint	پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
paint	رنگ کردن
to paint out	بازدن رنگ پاک کردن
paint	رنگ و الگو برای پر کردن ناحیه
surface paint	استر
paint stripper	مادهایکهجهتازبینبردنرنگهایبرجاماندهازقدیماستفادهمیشود
to paint the lily	چیز زیبارا ارایش مصنوعی کردن
paint spray	اسپریرنگ
traffic paint	خط کشی راه
paint roller	غلطک رنگ کاری
wall paint	رنگ دیوار
paint program	نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
paint progarm	برنامه نگارگری
paint gun	رنگ پاش
paint coat	روکش رنگ
war paint	نقاشی بدن برای رزم و پیکار
paint thinner	تینر یا رقیق کننده رنگ
paint thinner	رقیقگر رنگ
smooth the paint	رنگ کردن و پرداخت کردن
skin paint	نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
rustproof paint	رنگ ضد زنگ
paint cup	مخزنرنگ
water paint	رنگ لعابی
priming paint	رنگ استری
priming paint	رنگ استر
plastic paint	رنگ پلاستیکی
phosphorescent paint	رنگ تابنده
poster paint	تقریبابیرنگ
gloss paint	رنگیکهوقتیخشکشدهباشد میدرخشد
Paintbrush/Paint	windows برای تولید و ویرایش تصاویر atmap
paint work	رنگ کاری ساختمان
paint thinner	تینر رنگ
paint remover	رنگ زدا
paint brush	قلم موی نقاشی
bituminous paint	رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
cement paint	اندود کردن با دوغاب سیمان
bituminous paint	رنگ قیردار
bituminous paint	رنگ قیری
battery paint	رنگ باتری
antirust paint	رنگ ضد زنگ
antirust paint	ضد زنگ
anticorrosive paint	ماده ضد زنگ
oil paint	رنگ روغن
oil paint	رنگ روغنی
coat of paint	اندود رنگ
enamel paint	رنگ لعابی
luminous paint	رنگ شب نما
to coat something [with paint]	چیزی را با لایه ای [از رنگ] پوشاندن
luminous paint	رنگ نور
luminous paint	شبرنگ
grease paint	رنگ روعنی برای رنگ کردن صورت بازیگران
paint pot	گلفشان
fluorescent paint	رنگ فلورسنت
flat paint	زمینه
flat paint	رنگ مبنا
fireproof paint	رنگ نسوز
finishing paint	رنگ سازی اماده
lay on paint	رنگ زدن
to strip the paint off the wall	رنگ را از دیوار [با خراش] کندن
to paint a rosy picture of something	امیدوارانه به چیزی [موضوعی] نگاه کردن
paint the town red <idiom>	اوقات خوشی داشتن
His fingers were stained with paint .	روی انگشتانش لکه های رنگ بود
paint oneself into a corner <idiom>	گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
rust protection paint	رنگ ضد زنگ
to paint the town red	مستی کردن اشوب کردن
acid resisting paint	رنگ ضد اسید
anti flouing paint	رنگ ضد خزه
heat fast paint	رنگ مقاوم گرما
linseed oil paint	رنگ روغن برزک
paint roller mill	دستگاه مالش رنگ بر روی دیوار
paint roller mill	غلطک دسته دار ویژه نقاشی ساختمان
paint spray gun	پیستوله رنگ
paint spray gun	رنگ پاش
paint spraying equipment	تجهیزات رنگ پاشی
to paint adoor green	دری را رنگ سبز زدن
to paint adoor green	رنگ سبز بدری زدن
to paint the town red	عربده کردن
acid proof paint	رنگ ضد اسید
You have rubbed your coat against some wet paint .	کت ات را مالیده یی به رنگ ( رنگی کرده ای )