Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 89 (5 milliseconds)
English
Persian
lady-in-waiting
ندیمه ملکه
lady-in-waiting
مستخدمه مخصوص ملکه
lady-in-waiting
خادمه
Other Matches
lady in waiting
خادمه
lady in waiting
مستخدمه مخصوص ملکه
lady in waiting
ندیمه ملکه
She is a perfect lady . She is a lady in the full sense of the word .
خانم به تمام معنی است
What are you waiting for ?
معطل چه هستی ؟
he kept me waiting
مرامنتظریامعطل نگاه داشت
To keep someone waiting .
کسی را معطل کردن
waiting
چشم براه
to keep any one waiting
نگاه داشتن
to keep any one waiting
کسیرا چشم براه
no waiting
توقف ممنوع
waiting
منتظر
to keep somebody waiting
کسی را معطل نگه داشتن
waiting time
زمان انتظار
maid in waiting
پیشخدمت مخصوص
waiting state
وضعیت کامپیوتر که در آن برنامه درخواست ورودی یا سیگنال میکند پیش از ادامه اجرا
waiting room
اطاق انتظار
waiting position
ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
waiting delay
تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
waiting lists
لیست انتظار
waiting lists
فهرست منتظران مشاغل فهرست داوطلبان
waiting-room
اطاق انتظار
waiting game
صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
maid in waiting
ندیمه
waiting-room
اتاق انتظار
waiting list
فهرست منتظران مشاغل فهرست داوطلبان
ladies-in-waiting
خادمه
ladies-in-waiting
مستخدمه مخصوص ملکه
ladies-in-waiting
ندیمه ملکه
waiting-rooms
اطاق انتظار
waiting games
صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
waiting list
لیست انتظار
one anxious week of waiting
یک هفته انتظار با نگرانی
We are waiting for the rain to stop .
معطل بارانم که بند بیاید
Perhaps you are waiting for the plums fall into your mouth.
لابد انتظار داری که لقمه را بجوند ودهانت بگذارند
lady
بانو
lady
خانم
lady
زوجه
lady
رئیسه خانه
First Lady
زنی که در رشتهی خود ممتاز باشد
First Lady
زن فرماندار ایالت
First Lady
زن رئیس جمهور
lady help
زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
First Lady
پیش کسو
lady's man
<idiom>
مرد دلخواه ومشهور بین خانمها
lady's man
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
She is a very captivating lady .
خانم بسیار گیرایی است
young lady
دوستدختر
lollipop lady
راهنمایعبوراطفالازخیابان
Lady Muck
زنمغروروازخودمتشکر
lady friend
دوستدختر
cleaning lady
نظافتچیزن
land lady
زن صاحب ملک
lady beetle
سوسک خانواده Coccinellidae
lady's bedstraw
علف ماست
lady principal
خانم رئیس
lady-chapel
[کلیسای کوچک در کلیسای اصلی برای تکریم]
lady ship
سرکار علیه
lady ship
بانو
lady's eardrop
گل اویز
lady principal
رئیسه
lady killer
<idiom>
مرد زن کش
ask for a lady's hand
تقاضای ازدواج با بانویی کردن
lady bird
سوسک خانواده Coccinellidae
lady bug
کفشدوز
lady bug
پینه دوز
lady love
معشوقه
pattern lady
بانویی که سرمشق بانوان دیگر باشد
painted lady
پروانه رنگارنگ
painted lady
پروانه قرمز که خالهای سیاه و سفید دارد
lady love
محبوبه
naked lady
سورنجان
naked lady
پیاز حضرتی
lady paramount
بانوی سرپرست مسابقه تیراندازی زنان
lady killer
مردیکه زنها راباسانی شیفته خود می سازد
lady killer
خانم قرزن
lady principal
مدیره
lady day
عید مخصوص مریم باکره
lady chapel
کلیسا یا محراب کلیسایی که به مریم باکره تخصیص داده شده
lady clock
پینه دوز
lady clock
کفشدوز
land lady
زن میزبان
lady's maid
خدمتکارزندرقرن81و91دربریتانیا
leading lady
ستاره زنی که نقش اول رادرنمایش یا سینما بعهده دارد
win a lady's hand
موافقت زنی را برای ازدواج جلب کردن
leading lady or man
بازیگر عمده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com