Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (2 milliseconds)
English	Persian
lamphouse elevation control	گیرهتنظیمبالارونده
Other Matches
lamphouse head	سرنورخانه
elevation	بالابردن
elevation	حرکت در ارتفاع زاویه درجه
elevation	برز
elevation	نما
elevation	ترفیع
elevation	زاویه فراز
elevation	تنظیم دید با بالا و پایین اوردن مگسک تفنگ
elevation	درجه
elevation	بالا بردن لوله
elevation	تراز از سطح مبنا
elevation	برافراشتگی
elevation	جای بلند وبرامدگی ترفیع
elevation	بلندی
elevation	ارتفاع
trial elevation	درجه ازمایشی
trial elevation	درجه مربوط به شروع تیر موثر
adjusted elevation	درجه تنظیمی
spot elevation	نقطه ارتفاع معلوم روی نقشه
visual elevation	افت بصری گلوله
visual elevation	فاصله مربوط به افت گلوله
elevation quadrant	تراز تیر
crest elevation	فرازای تاج
crest elevation	فرازای ستیغ تراز ستیغ
elevation indicator	صفحه نمودار درجه
elevation stop	متوقف کننده حرکت ارتفاع
elevation stop	حد نهایی درجه
elevation scale	طبلک درجه
elevation scale	مقیاس درجه
elevation quadrant	تراز ربعی
east elevation	نمای غربی
elevation of security	بالا بردن حاشیه امنیت
elevation of security	زیاد کردن تامین
elevation indicator	صفحه مدرج درجه طبلک درجه
elevation adjustment	تنظیم کننده بالابر
elevation circle	قطاع درجه
quadrant elevation	زاویه تیر
screening elevation	زاویه تراز مانع ایستگاه رادار
screening elevation	تراز مانع رادار
angle of elevation	زاویه ارتفاع لوله
angle of elevation	زاویه درجه
angle of elevation	زاویه حرکت لوله درارتفاع
minimum elevation	حداقل درجه مربوط به مانع
elevation guidance	دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
minimum elevation	حداقل ارتفاع لوله
minimum elevation	حداقل درجه
spot elevation	ارتفاع تعیین شده
elevation tracking	دستگاه تعقیب صعود هواپیما تعقیب صعود یا بالا رفتن
boiling point elevation	صعود نقطه جوش
adjusted quadrant elevation	زاویه تیر تنظیمی
boiling point elevation constant	ثابت صعود نقطه جوش
control	بازدید
to keep under control	تحت نظارت نگه داشتن
control	سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control	وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
control	فرمان
control	توپزن دقیق
control	نظارت و ممیزی کردن
control	کنترل کردن مهار کردن
control	مهار
control	نظارت کردن تنظیم کردن
control	بازرسی
control	کنترل بازبینی
control	کنترل کردن
I cant help it. It is beyond my control.	دست خودم نیست
control	کاربری
control	کنترل
control	نظارت
control	نظارت کردن
control	بازرسی نظارت جلوگیری
self-control	خویشتنداری
self-control	خودداری
self control	خودداری
control	واپاد
control	مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
control	کنترل کردن فرمان
control	اختیار
control	اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
self-control	خودگردانی
self control	قوه خودداری
self control	مسک نفس
control	بازرسی کردن
self control	کف نفس
wage control	کنترل دستمزد
emission control	کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
flight control	سیستم کنترل هواپیماها
erosion control	جلوگیری از فرسایش
error control	کنترل خطا
exchange control	کنترل ارزی
forms control	کنترل فرم ها
focusing control	تنظیم تمرکز
flight control	کنترل پرواز
flight control	دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
flood control	سیل بندی
flow control	کنترل جریان
fiscal control	کنترل مالی
fly control	برج کنترل
fly control	قسمت کنترل پرواز
engagement control	کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
fighter control	کنترل شکاریها
fighter control	کنترل عملیات هواپیماهای جنگنده
fire control	اطفاء حریق
fire control	سیستم کنترل اتش
fire control	کنترل کردن اتش کنترل اتش
fire control	کنترل اتش
fiscal control	نظارت مالی
control towers	برج مراقبت
fire control	دستگاه کنترل اتش توپخانه
field control	کنترل میدان
field control	نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
control towers	برج کنترل
esi control	control Index ExternallySpecified کنترل با فراست
exchange control	کنترل ارز
exchange control	نظارت ارز
exchange control	نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
fire control	جلوگیری از اتش سوزی
exchange control	جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
experimental control	کنترل ازمایشی
external control	کنترل خارجی
fire control	کنترل یا هدایت اتش
control statement	حکم کنترل دستور کنترل
control total	جمع فیلدهای عددی برای بررسی صحت ورودی پردازش داده یا داده خروجی
control transmitter	دستگاههای همگرد
control unit	قسمتی از یک کامپیوتر که عملکرد صحیح واحدهای اریتمتیک نگهداری و انتقال اطلاعات را کنترل میکند
control vane	تیغه متحرکی برای کنترل وضعیت و مسیر پرواز
control variable	متغیر کنترل شده
control vehicle	تانک نافم حرکت
control vehicle	خودرونافم ستون یا نافم حرکت
control wheel	صفحه کنترل
control wheel	صفحه تنظیم کننده
control word	کلمه کنترل
control words	کلمات کنترلی
control system	سیستم کنترل
control system	سیستم فرمان
control station	ایستگاه کنترل
control status	وضعیت کنترلی
control status	وضعیت کنترل اتش
control stick	سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
control store	انباره کنترل
control structure	ساخت کنترل
control structure	ساختار کنترلی
control structure	ساختارکنترل
control surface	کف پوش متحرک باند فرود کف پوش قابل جمع اوری باند فرود
control surface	سطح کنترل
control surface	سطح فرمان
control pad	صفحهکنترل
control switch	کلید فرمان
control zone	منطقه کنترل هوایی
control zone	منطقه فضای هوایی تحت کنترل
colour control	کنترلرنگ
climate control	کنترلدما
centring control	دکمهکنترلصفحه
decentralized control	کنترل غیر تمرکزی
delusion of control	هذیان کنترل شدگی
digital control	کنترل دیجیتالی
control unit	واحد کنترل
direct control	کنترل مستقیم
disaster control	روش کنترل سوانح
disaster control	روش مقابله با سوانح و بلایا
electric control	کنترل الکتریکی
electronic control	تنظیم الکترونیکی
electronic control	کنترل الکترونیکی
control bar	میلهکنترل
data control	کنترل داده ها
corrosion control	جلوگیری و کنترل خوردگی
cortical control	کنترل مغزی
cruise control	کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
crystal control	تنظیم با بلور
cursor control	کنترل مکان نما
control knobs	دکمهکنترل
control knob	دکمههایکنترل
damage control	کنترل خسارات
damage control	کنترل کردن خسارات
damage control	اسیب گیری
control keys	کلیدهایکنترل
control deck	کنترلعرشه
control box	جعبهکنترل
electronic control	فرمان الکترونیکی
framing control	پیچ تنظیم تصویر
magnetci control	کنترل فرمان مغناطیسی
motor control	کنترل حرکتی
movement control	کنترل حرکات و نظارت برحرکت یکانها
net control	کنترل شبکه
net control	ایستگاه کنترل شبکه
numerical control	کنترل عددی
size control	کنترل اندازه
organization control	کنترل سازمانی
output control	تنظیم انرژی خروجی
sequential control	کنترل ترتیبی
peaking control	نافم اوج دهندگی
sequence control	کنترل متوالی
monetary control	نظارت پولی
monetary control	کنترل پولی
mixture control	کنترل مخلوط
statistical control	کنترل اماری
start up control	کنترل اغازی
manpower control	کنترل نیروی انسانی
manual control	کنترل دستی
speed control	کنترل عده دور
speed control	کنترل سرعت

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com