English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
lamphouse head سرنورخانه
Other Matches
lamphouse elevation control گیرهتنظیمبالارونده
head to head polymer بسپار سر به سر
Off with his head ! سرش را ببرید !
to head off عازم شدن [گردش]
head on شاخ بشاخ
head for به سمت معینی در حرکت بودن
over one's head <idiom> به مقام بالاتری رفتن
over one's head <idiom> خیلی سخت برای درک
on/upon one's head <idiom> برای خودش
keep one's head <idiom>
head up <idiom> رهبر
head out <idiom> ترک کردن
go to head of مست کردن
head-first از سر سراسیمه
head on از سر
head on از طرف سر
head on روبرو
head on نوک به نوک
head-on شاخ بشاخ
head-on از سر
head-on از طرف سر
head-on روبرو
head-on نوک به نوک
head first باکله
head first سربجلو
head first از سر سراسیمه
head-first باکله
head-first سربجلو
head-on <idiom> برعلیه کسی بودن
head-on <idiom> فرجام مواجه شدن با
one way head سریکجهته
R/W head وسیله
R/W head HEAD WRITE/READ
over head هزینه سربار
off with his head سرش را از تن جدا کنید
head to head رقابت شانه به شانه
head up بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
head way بجلو
head way پیشرفت
head way بلندی طاق سرعت
head way پیشروی
head well مادر چاه
head well چاه پیشکار
keep one's head خونسردبودن
to get anything into ones head چیزیراحالی شدن یافهمیدن متقاعدشدن
to go off one's head دیوانه شدن
head off <idiom> به عقب برگشتن
go to one's head <idiom> مغرور شدن
get it through one's head <idiom> فهمیدن ،باورداشتن
per head متوسطمیانگین
from head to f. ازسرتاپا
go head پیش بروید
go head ادامه بدهید بفرماید
head off <idiom> مانع شدن از ،جلوگیری کردن
head down دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head off دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
with head on سربه پیش سر به جلو
well head سر چشمه
to keep one's head ارام یاخون سردبودن
keep one's head دست پاچه نشدن
head عمده
head عازم شدن سرپل گرفتن
head مواجه شدن سرپرستی شدن به وسیله
head توپی کامل و سایر متعلقات
head ضربه با سر
head هد
head انتهای میز بیلیارد
head طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
head دستشویی قایق بالای بادبان
head نوک پیکان
head راس
head منتها درجه موی سر
head موضوع
head موضوع در راس چیزی واقع شدن
head سرپل توالت ناو
head فهم
head خط سر
head مهم
head : سرگذاشتن به
head اصلی
head سردرخت
head دارای سرکردن
head ریاست داشتن بر رهبری کردن
head سرستون
head فرق سرصفحه
head دربالا واقع شدن
head سرفشنگ
head پیش رو
head عناصر اولیه ستون
head رهبر یا دسته پیشرو یک ستون
head رهبری کردن مقاومت کردن
head دیسک مخصوص برای تمیز کردن نوک خواندن / نوشتن دیسک
head دهنه ابزار
head ارتفاع ریزش سر رولور سر
head نوک
head راس عدد
head کله
head سر
head اولین عنصر داده در لیست بودن
head افت
head ارتفاع فشاری
head دادهای که نشان داده آدرس شروع لیست دادههای ذخیره شده در حافظه است
head دماغه
head بخش بالایی وسیله
head شبکه یا بدنه
head بعد بالایی کتاب یا بدنه
head وسیله ارتباطی بین آنتن و شبکه کابل تلویزیونی
head ابتداء
head انتها دماغه
head رئیس
head سالار عنوان
head دهانه
head عنوان مبحث
to knock head سجود
record head نوک ضبط
read head هد خواندن راس خواندن
rivet head کله پرچ
recording head نوک ضبط
round head سر گرد
round head برگردان
running head خط عنوان هرصفحه در متن
read head نوک خواننده
to poke one's head دولادولا راه رفتن
raise its head پیدا شدن
to pitch on one's head از سر پرت شدن
to knock head پیشانی برخاک نهادن
raise its head پدید امدن
to knock head چیزی که عبارت ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
raw head نوک خواندن
raw head نوک خواننده
read head نوک خواندن
scald head کچلی
sculptured head پیکره سر ادمی
sculptured head سردیس
static head فشار ایستایی
swelled head خودخواه
swelled head دارای عقاید بزرگ خود فروش
to gather head قوت گرفتن سرپیداکردن
to gather head نیروگرفتن
to bob one's head کوتاه کردن موی سر کسی
t head bolt پیچ چکشی شکل " T "
tension head بار کشش
the crown of the head فرق سر
splash head پاشش گیر
spindle head سر هرزگرد
to hide one's head ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
she has a well poised head وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
to keep ones head above water خود را از بار بدهی رها کردن
shock head انبوه گیسو
shock head دارای موی فراوان
heels over head معلق
to hit someone on the head بر سر کمی زدن
spear head گروه جلودار
my head aches سرم درد میکند
spear head گروه نوک درحمله یا سر جلودار
ti lift one's head نیرو گرفتن
knock one on the head مشت بر کله کسی زدن
lose one's head دیوانه شدن
lost head افت بار
lunk head ادم کله خر
magnetic head نوک مغناطیسی
magnetic head هد مغناطیسی
manufactured head سر ساخته شده
mast head نوک دکل کشتی
movable head با نوک متحرک
moving head با نوک متحرک
navigation head بارانداز کنار اسکله دریایی محل مبادله بار کشتیها دراسکله
knurled head سر عدسی اج دار
keep one's head above water رهایی یافتن
heels over head وارونه
knock on the head نقش بر اب کردن
knock on the head باطل کردن
knock on the head خنثی کردن
lapping head سمبه توپ
lapping head سمبه فلزی
letter head سر کاغذ
letter head کاغذیکه نشان چاپی دارد
long head دوراندیشی
long head زیرکی
keep one's head above water قصر دررفتن
net head ارتفاع موثر
output per head تولید سرانه
poppet head طناب و قرقره که در بالای تیری نصب شده باشد
poppy head خشخاش ارایش گلدسته واردربالای صندلیهای کلیسا
power head سر موتور
power head نوک نیزه تیراندازی به ماهی
pressure head ارتفاع فشار
print head نوک چاپ
print head هد چاپ
pile head قسمت فوقانی شمع
pudding head ادم کودن و نادان
pudding head بلید
poppet head گیره
poppet head پایه
output per head بازده سرانه
it turned my head سرم را بدوران انداخت یا گیج کرد
per head tax مالیات سرانه
percolation head ارتفاع نفوذ
pile head سر شمع
piston head سرپیستون
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com