Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English
Persian
land masses
سرزمین بزرگ
land masses
اقلیم
land masses
قاره
land masses
کشخر
land masses
خشکسار
Other Matches
masses
جرم حجم
masses
تمرکز قوای جنگی
masses
جماعت
masses
قسمت عمده
masses
جمع اوری کردن
masses
توده مردم
masses
جمعی
masses
مقدار حجم توده کردن قوا
masses
جرم
masses
انبوه
masses
گروه
masses
جمع
the masses
توده
the masses
دستههای پایین تر
masses
توده
masses
کپه
masses
انبوه توده
masses
مراسم عشاء ربانی
primary masses
نقاط مادی اولیه
unbalanced rolling masses
بارهای غلطان نامتعادل
land vi
فرود امدن
land n
کشور
land n
قوم مردم
land vi
پائین امدن
land vi
بخشکی امدن
land n
خطه
land vi
بزمین رسیدن
land vi
پیاده شدن رسیدن
never-never land
تخیلی
land n
دیار
never-never land
غیر واقعی
never-never land
رویایی
land n
ملت
land n
ملک
land n
خشکی
land n
خاک
land n
سرزمین
land n
زمین
land
فرودامدن
land
سطح داخلی لوله بین خانهای تفنگ
land
به خشکی امدن پیاده شدن
land
زمین
land
خشکی
land
خاک
land
درست به هدف
land
سرزمین دیار
land
رسیدن
land
سطح
land
بزمین نشستن
land
سرزمین
land
زمین پیاده شدن برجستگی بین خانها
land
ملک
land
سرزمین عرصه
land
فرود
land
به زمین نشستن
land
به گل نشستن کشتی
land
ارض
land
پشت
land
سطح کوچک صاف
land sturm
نام نویسی همگانی
land's end
دماغهای که در دورترین قسمت باختر انگلستان واقع است
level land
زمین مسطح
low land
زمین پست
low land
پستی زمین
land swell
خیزاب یا غلت اب نزدیک کرانه
margin land
حالتی که بازده زمین فقط جبران پرداخت هزینه ها واستهلاکات را بکند
marsh land
زمین شوره زار
marsh land
زمین ماندابی
mother land
میهن
mother land
وطن
land surveying
نقشه برداری
land surveying
برداشت
to cultivate land
زمین را کشت کردن
land tie
تیر یا جرزی که قسمتی ازدیوار را بزمین اتصال میدهد
land slip
ریزش سنگ از کوه
land tenure
اجاره داری زمین
mother land
سرزمین مادری
land tax
مالیات زمین
land tail
بنه زمینی
land tax
مالیات ارضی
land tail
باقیمانده زمینی یکان
land tag
مجلس قانون گذاری پروس لاندتاک
land tax
خراج
land surveyor
نقشه بردار
margin land
حد نهایی بازده زمین
native land
وطن
waste land
زمین موات
wild land
زمین بایر و لم یزرع
wild land
صحرا بیابان
land mass
سرزمین بزرگ
land mass
اقلیم
land mass
قاره
land mass
کشخر
land mass
خشکسار
common land
مکانعمومی
dry land
خشکی
land registry
دفترنگهداریاطلاعاتمخصوصبهیکمنطقه
Land-Rover
وسیلهنقلیهمورداستفادهدرزمینهایزبر
I'll need a plot of land .
یک قطعه زمین لازم دارم
To be in the land of the living .
درقید حیات بودن
Who owns this land ?
این زمین مال کیست ؟
land on one's feet
<idiom>
با موفقیت برشرایط سخت پیروزشدن
to work the land
زمین را زراعت کردن
waste land
اراضی موات
unutilized land
اراضی موات
to sight land
دیدن منظره
native land
میهن
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
no man's land
سرزمین بی صاحب
no man's land
سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
plough land
مقداری زمین که با هشت گاومیتوانستند در یک سال شخم بزنند
fluted land
سطحمسطحمته
registered land
زمین ثبت شده
scrub land
زمین بایر
submarginal land
زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
survey land
نقشه برداری زمین
switzer land
سویس
table land
زمین هموار
tenementary land
زمین اجاری
the lie of the land
وضع یا کیفیت طبیعی زمین وضع
the lie of the land
چگونگی اوضاع مهثب
the promised land
ارض موعود
to clear land
زمین راصاف کردن
crash-land
سقوط کردن هواپیما
land alide
لغزش زمین
land agent
دلال معاملات ملکی
immeasureable land
سرزمین بیکران
high land
زمین کوهستانی
head land
پرتگاه
head land
دماغه
fertile land
سرزمین حاصلخیز
fertile land
سرزمین بارور
land bank
بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
land breeze
باد خشکی
land development
احیای اراضی
land crab n
خرچنگی که در زمین زندگی میکند ولی در دریا تخم می ریزد
land combat
نبرد در ساحل
land combat
نبرد زمینی
land carriage
حمل و نقل خشکی
land carriage
بار کشی زمینی
land capacity
کاراوری زمین
land breeze
باد ساحلی
f.soil or land
خاک یازمین حاصلخیز
dream land
عالم خواب و رویا
barren land
زمین لم یزرع
no-man's land
منطقه بین خط سرویس و خط پایانی
land reforms
اصلاحات ارضی
land reform
اصلاحات ارضی
crash land
سقوط کردن هواپیما
hour land
عقربه ساعت شمار
border land
زمین مرزی
center land
خط میانی
cultivated land
اراضی محیات
cultivated land
زمین محیات
crown land
خالصه
conservation of land
حفظ اراضی
collective land
زمین مشاع
collctive land
زمین مشاع
cloud land
عالم خیال یافرض
certificate of land
قباله زمین
land distribution
توزیع اراضی
land force n
نیروی زمینی
land poor
زمین دار بی پول
land of promise
زمین موعود
land shark
غارتگرکرانه
land plaster
صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
land tax
مالیات بر زمین
land mine
مین
land mine
مین زمینی
land measurer
مساح
land measurer
زمین پیما
land service
خدمت نظام در نیروی زمینی
land office
اداره املاک وثبت اراضی
land poor
دارای اراضی بی حاصل وکم فایده
land policy
سیاست اقتصادی مربوط به زمین
land reclamation
عمران زمین
land register
ثبت املاک
land plaster
گج
land restoration
بازسازی زمین
land scaping
محوطه سازی و ایجاد فضای سبز
land reclamation
ابادانی زمین
land map
نقشه جغرافیایی
land hunger
از برای بدست اوردن یاملک حرص ملاکی
land girl n
دختری که کارهای صحرایی میکرد
land grading
تسطیح زمین
land grant
زمین اعطایی دولت
land grant
اعطای اراضی
land grave
کنت قدیم المانی
land forces
نیروی زمینی
land improvements
عمران و ابادانی زمین
land lady
زن میزبان
land sick
کند رونده بواسطه نزدیکی بخشکی
land lady
زن صاحب ملک
land forces
قوای بری
land lubber
ادم دریا ندیده
land lubber
ادم کشتی ندیده
land lubber
ادم خشکی مانده
land shark
کسیکه ملوانان رادردریاغارت میکندیابمال انها انگل میشود
land forming
شکل دادن زمین
(live off the) fat of the land
<idiom>
بهترین از هرچیز را داشتند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com