Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
land reforms
اصلاحات ارضی
Other Matches
reforms
بازساخت
reforms
اصلاح
reforms
بهسازی
reforms
بهسازی کردن
reforms
اصلاح اساسی کردن یا شدن
reforms
اصلاحات تجدید سازمان
reforms
تجدید نظر
reforms
ترمیم کردن
institutional reforms
اصلاحات نهادی
tax reforms
اصلاح امور مالیاتی
to instigate a programme of reforms
بر انگیختن برنامه اصلاحات
Reforms are needed in various directions.
تغییراتی ؟ رجهات گوناگون لازم است
land vi
پیاده شدن رسیدن
land n
خطه
land vi
بزمین رسیدن
land n
زمین
land n
خشکی
land n
خاک
land n
سرزمین
land n
دیار
land vi
پائین امدن
land n
کشور
land n
قوم مردم
land vi
فرود امدن
land n
ملک
never-never land
رویایی
never-never land
تخیلی
never-never land
غیر واقعی
land n
ملت
land vi
بخشکی امدن
land
درست به هدف
land
فرود
land
سطح
land
به گل نشستن کشتی
land
فرودامدن
land
زمین پیاده شدن برجستگی بین خانها
land
سرزمین
land
بزمین نشستن
land
رسیدن
land
به خشکی امدن پیاده شدن
land
سرزمین دیار
land
خاک
land
خشکی
land
سطح داخلی لوله بین خانهای تفنگ
land
زمین
land
ملک
land
به زمین نشستن
land
سرزمین عرصه
land
سطح کوچک صاف
land
پشت
land
ارض
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
native land
میهن
native land
وطن
low land
زمین پست
margin land
حالتی که بازده زمین فقط جبران پرداخت هزینه ها واستهلاکات را بکند
marsh land
زمین شوره زار
marsh land
زمین ماندابی
mother land
میهن
mother land
وطن
mother land
سرزمین مادری
land surveying
برداشت
low land
پستی زمین
land surveying
نقشه برداری
level land
زمین مسطح
land's end
دماغهای که در دورترین قسمت باختر انگلستان واقع است
land tag
مجلس قانون گذاری پروس لاندتاک
land tail
باقیمانده زمینی یکان
land tail
بنه زمینی
land tax
مالیات زمین
land tax
مالیات ارضی
land tax
خراج
land tax
مالیات بر زمین
land tenure
اجاره داری زمین
land tie
تیر یا جرزی که قسمتی ازدیوار را بزمین اتصال میدهد
margin land
حد نهایی بازده زمین
land surveyor
نقشه بردار
land swell
خیزاب یا غلت اب نزدیک کرانه
no man's land
سرزمین بی صاحب
fluted land
سطحمسطحمته
land masses
خشکسار
land masses
کشخر
land masses
قاره
land masses
اقلیم
land masses
سرزمین بزرگ
land mass
خشکسار
land mass
کشخر
common land
مکانعمومی
dry land
خشکی
land registry
دفترنگهداریاطلاعاتمخصوصبهیکمنطقه
to cultivate land
زمین را کشت کردن
to work the land
زمین را زراعت کردن
land on one's feet
<idiom>
با موفقیت برشرایط سخت پیروزشدن
Who owns this land ?
این زمین مال کیست ؟
To be in the land of the living .
درقید حیات بودن
I'll need a plot of land .
یک قطعه زمین لازم دارم
Land-Rover
وسیلهنقلیهمورداستفادهدرزمینهایزبر
land mass
قاره
land mass
اقلیم
tenementary land
زمین اجاری
table land
زمین هموار
switzer land
سویس
survey land
نقشه برداری زمین
submarginal land
زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
scrub land
زمین بایر
registered land
زمین ثبت شده
plough land
مقداری زمین که با هشت گاومیتوانستند در یک سال شخم بزنند
the lie of the land
وضع یا کیفیت طبیعی زمین وضع
the lie of the land
چگونگی اوضاع مهثب
the promised land
ارض موعود
land mass
سرزمین بزرگ
wild land
صحرا بیابان
wild land
زمین بایر و لم یزرع
waste land
زمین موات
waste land
اراضی موات
unutilized land
اراضی موات
to sight land
دیدن منظره
to clear land
زمین راصاف کردن
no man's land
سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
land sturm
نام نویسی همگانی
certificate of land
قباله زمین
immeasureable land
سرزمین بیکران
land agent
دلال معاملات ملکی
land alide
لغزش زمین
land reform
اصلاحات ارضی
crash land
سقوط کردن هواپیما
land bank
بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
land breeze
باد خشکی
land breeze
باد ساحلی
land capacity
کاراوری زمین
land carriage
بار کشی زمینی
land carriage
حمل و نقل خشکی
land combat
نبرد زمینی
land combat
نبرد در ساحل
hour land
عقربه ساعت شمار
land crab n
خرچنگی که در زمین زندگی میکند ولی در دریا تخم می ریزد
land development
احیای اراضی
land distribution
توزیع اراضی
high land
زمین کوهستانی
head land
پرتگاه
cloud land
عالم خیال یافرض
center land
خط میانی
collctive land
زمین مشاع
collective land
زمین مشاع
conservation of land
حفظ اراضی
border land
زمین مرزی
crown land
خالصه
cultivated land
زمین محیات
cultivated land
اراضی محیات
barren land
زمین لم یزرع
no-man's land
منطقه بین خط سرویس و خط پایانی
dream land
عالم خواب و رویا
f.soil or land
خاک یازمین حاصلخیز
fertile land
سرزمین بارور
fertile land
سرزمین حاصلخیز
head land
دماغه
land force n
نیروی زمینی
land forces
قوای بری
land slip
ریزش سنگ از کوه
land poor
دارای اراضی بی حاصل وکم فایده
land policy
سیاست اقتصادی مربوط به زمین
land plaster
صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
land plaster
گج
land office
اداره املاک وثبت اراضی
crash-land
سقوط کردن هواپیما
land of promise
زمین موعود
land mine
مین
land poor
زمین دار بی پول
land reclamation
ابادانی زمین
land sick
کند رونده بواسطه نزدیکی بخشکی
land shark
کسیکه ملوانان رادردریاغارت میکندیابمال انها انگل میشود
land shark
غارتگرکرانه
land service
خدمت نظام در نیروی زمینی
land scaping
محوطه سازی و ایجاد فضای سبز
land restoration
بازسازی زمین
land register
ثبت املاک
land reclamation
عمران زمین
land mine
مین زمینی
land measurer
مساح
land improvements
عمران و ابادانی زمین
land hunger
از برای بدست اوردن یاملک حرص ملاکی
land grave
کنت قدیم المانی
land grant
اعطای اراضی
land lady
زن میزبان
land grant
زمین اعطایی دولت
land grading
تسطیح زمین
land girl n
دختری که کارهای صحرایی میکرد
land forming
شکل دادن زمین
land forces
نیروی زمینی
land lady
زن صاحب ملک
land lubber
ادم دریا ندیده
land measurer
زمین پیما
land lubber
ادم کشتی ندیده
land map
نقشه جغرافیایی
land lubber
ادم خشکی مانده
a land of milk and honey
<idiom>
جای سعادت و خوشی
a land of milk and honey
<idiom>
بهشت
(live off the) fat of the land
<idiom>
بهترین از هرچیز را داشتند
cloud-cuckoo-land
کشور پریون
cloud-cuckoo-land
سرزمین اوهام
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com