Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
land restoration
بازسازی زمین
Other Matches
restoration
اعاده
d.c. restoration
برگشت دی سی
restoration
ترمیم
restoration
اعاده ترمیم
restoration
استرداد
restoration
تجدید بازگرداندن
restoration
استقرار مجدد
restoration
احیا و مرمت فرش
[برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
restoration
رد
dental restoration
ترمیم دندان
[دندان پزشکی]
dental restoration
پرکردن دندان
[دندان پزشکی]
restoration to life
زنده سازی
restoration to life
احیا
land n
سرزمین
never-never land
تخیلی
land n
خشکی
land n
زمین
land vi
بخشکی امدن
land vi
بزمین رسیدن
never-never land
رویایی
never-never land
غیر واقعی
land vi
پیاده شدن رسیدن
land n
دیار
land n
خاک
land n
کشور
land n
قوم مردم
land n
ملت
land n
ملک
land n
خطه
land vi
پائین امدن
land vi
فرود امدن
land
سطح کوچک صاف
land
درست به هدف
land
فرود
land
سطح
land
خشکی
land
به گل نشستن کشتی
land
به زمین نشستن
land
فرودامدن
land
زمین پیاده شدن برجستگی بین خانها
land
سرزمین
land
خاک
land
بزمین نشستن
land
رسیدن
land
به خشکی امدن پیاده شدن
land
سطح داخلی لوله بین خانهای تفنگ
land
سرزمین دیار
land
ارض
land
پشت
land
زمین
land
سرزمین عرصه
land
ملک
low land
پستی زمین
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
marsh land
زمین شوره زار
marsh land
زمین ماندابی
native land
میهن
mother land
میهن
native land
وطن
mother land
وطن
mother land
سرزمین مادری
low land
زمین پست
margin land
حالتی که بازده زمین فقط جبران پرداخت هزینه ها واستهلاکات را بکند
level land
زمین مسطح
land swell
خیزاب یا غلت اب نزدیک کرانه
land tail
باقیمانده زمینی یکان
land tail
بنه زمینی
land tax
مالیات زمین
land tax
مالیات ارضی
land tax
خراج
land tax
مالیات بر زمین
land tenure
اجاره داری زمین
land tie
تیر یا جرزی که قسمتی ازدیوار را بزمین اتصال میدهد
land tag
مجلس قانون گذاری پروس لاندتاک
margin land
حد نهایی بازده زمین
land's end
دماغهای که در دورترین قسمت باختر انگلستان واقع است
land surveying
برداشت
land surveyor
نقشه بردار
no man's land
سرزمین بی صاحب
common land
مکانعمومی
fluted land
سطحمسطحمته
land masses
خشکسار
land masses
کشخر
land masses
قاره
land masses
اقلیم
land masses
سرزمین بزرگ
land mass
خشکسار
dry land
خشکی
land registry
دفترنگهداریاطلاعاتمخصوصبهیکمنطقه
Land-Rover
وسیلهنقلیهمورداستفادهدرزمینهایزبر
to cultivate land
زمین را کشت کردن
to work the land
زمین را زراعت کردن
wild land
زمین بایر و لم یزرع
land on one's feet
<idiom>
با موفقیت برشرایط سخت پیروزشدن
Who owns this land ?
این زمین مال کیست ؟
To be in the land of the living .
درقید حیات بودن
I'll need a plot of land .
یک قطعه زمین لازم دارم
land mass
کشخر
land mass
قاره
tenementary land
زمین اجاری
table land
زمین هموار
switzer land
سویس
survey land
نقشه برداری زمین
submarginal land
زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
scrub land
زمین بایر
registered land
زمین ثبت شده
plough land
مقداری زمین که با هشت گاومیتوانستند در یک سال شخم بزنند
the lie of the land
وضع یا کیفیت طبیعی زمین وضع
the lie of the land
چگونگی اوضاع مهثب
the promised land
ارض موعود
land mass
اقلیم
land mass
سرزمین بزرگ
wild land
صحرا بیابان
waste land
زمین موات
waste land
اراضی موات
unutilized land
اراضی موات
to sight land
دیدن منظره
to clear land
زمین راصاف کردن
no man's land
سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
land surveying
نقشه برداری
crash-land
سقوط کردن هواپیما
land bank
بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
land alide
لغزش زمین
land agent
دلال معاملات ملکی
immeasureable land
سرزمین بیکران
high land
زمین کوهستانی
head land
پرتگاه
head land
دماغه
fertile land
سرزمین حاصلخیز
land breeze
باد خشکی
land breeze
باد ساحلی
land development
احیای اراضی
land crab n
خرچنگی که در زمین زندگی میکند ولی در دریا تخم می ریزد
cultivated land
اراضی محیات
land combat
نبرد در ساحل
land combat
نبرد زمینی
land carriage
حمل و نقل خشکی
land carriage
بار کشی زمینی
land capacity
کاراوری زمین
fertile land
سرزمین بارور
f.soil or land
خاک یازمین حاصلخیز
barren land
زمین لم یزرع
no-man's land
منطقه بین خط سرویس و خط پایانی
land reforms
اصلاحات ارضی
land reform
اصلاحات ارضی
crash land
سقوط کردن هواپیما
hour land
عقربه ساعت شمار
border land
زمین مرزی
center land
خط میانی
dream land
عالم خواب و رویا
cultivated land
زمین محیات
crown land
خالصه
conservation of land
حفظ اراضی
collective land
زمین مشاع
collctive land
زمین مشاع
cloud land
عالم خیال یافرض
certificate of land
قباله زمین
land distribution
توزیع اراضی
land poor
زمین دار بی پول
land map
نقشه جغرافیایی
land measurer
زمین پیما
land measurer
مساح
land mine
مین زمینی
land mine
مین
land of promise
زمین موعود
land service
خدمت نظام در نیروی زمینی
land reclamation
ابادانی زمین
land shark
غارتگرکرانه
land office
اداره املاک وثبت اراضی
land scaping
محوطه سازی و ایجاد فضای سبز
land register
ثبت املاک
land plaster
گج
land reclamation
عمران زمین
land plaster
صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
land policy
سیاست اقتصادی مربوط به زمین
land poor
دارای اراضی بی حاصل وکم فایده
land lubber
ادم خشکی مانده
land lubber
ادم کشتی ندیده
land lubber
ادم دریا ندیده
land grant
اعطای اراضی
land grant
زمین اعطایی دولت
land grading
تسطیح زمین
land girl n
دختری که کارهای صحرایی میکرد
land sturm
نام نویسی همگانی
land forming
شکل دادن زمین
land forces
نیروی زمینی
land forces
قوای بری
land grave
کنت قدیم المانی
land force n
نیروی زمینی
land lady
زن صاحب ملک
land shark
کسیکه ملوانان رادردریاغارت میکندیابمال انها انگل میشود
land sick
کند رونده بواسطه نزدیکی بخشکی
land slip
ریزش سنگ از کوه
land lady
زن میزبان
land improvements
عمران و ابادانی زمین
land hunger
از برای بدست اوردن یاملک حرص ملاکی
a land of milk and honey
<idiom>
بهشت
cultivationg waste land
احیاء موات
a land of milk and honey
<idiom>
جای سعادت و خوشی
land of the rising sun
کشور ژاپن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com