English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
land surveying نقشه برداری
land surveying برداشت
Other Matches
surveying زمین پیمائی
surveying نقشه برداری ممیزی
surveying مساحی
surveying زمین پیمایی
surveying نقشه برداری
surveying بازدید
surveying مساحی نقشه برداری
surveying officer افسر بررسی کننده
surveying polygon شبکه نقشه برداری
topographical surveying نقشه برداری ارتفاعی
surveying instrument الات نقشه برداری
geodetic surveying تعیین شکل وابعاد زمین ازطریق نقشه برداری
surveying error خطای نقشه برداری
surveying insatrument اسباب نقشه برداری
surveying officer افسر تحقیق
never-never land رویایی
never-never land غیر واقعی
never-never land تخیلی
land n زمین
land n خشکی
land vi بخشکی امدن
land vi پیاده شدن رسیدن
land vi فرود امدن
land vi بزمین رسیدن
land vi پائین امدن
land n خطه
land n ملک
land n ملت
land n قوم مردم
land n کشور
land n دیار
land n سرزمین
land n خاک
land بزمین نشستن
land سرزمین عرصه
land رسیدن
land به خشکی امدن پیاده شدن
land سرزمین دیار
land خاک
land سرزمین
land زمین پیاده شدن برجستگی بین خانها
land سطح
land فرود
land درست به هدف
land سطح داخلی لوله بین خانهای تفنگ
land به گل نشستن کشتی
land به زمین نشستن
land فرودامدن
land خشکی
land زمین
land ارض
land ملک
land پشت
land سطح کوچک صاف
marsh land زمین شوره زار
native land وطن
land swell خیزاب یا غلت اب نزدیک کرانه
land surveyor نقشه بردار
mother land سرزمین مادری
margin land حد نهایی بازده زمین
mother land وطن
margin land حالتی که بازده زمین فقط جبران پرداخت هزینه ها واستهلاکات را بکند
mother land میهن
marsh land زمین ماندابی
land tag مجلس قانون گذاری پروس لاندتاک
low land پستی زمین
low land زمین پست
to cultivate land زمین را کشت کردن
land's end دماغهای که در دورترین قسمت باختر انگلستان واقع است
level land زمین مسطح
land tie تیر یا جرزی که قسمتی ازدیوار را بزمین اتصال میدهد
land tenure اجاره داری زمین
land tax مالیات بر زمین
land tail باقیمانده زمینی یکان
land tax خراج
land tax مالیات ارضی
land tax مالیات زمین
land tail بنه زمینی
native land میهن
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
land masses کشخر
land masses قاره
land masses اقلیم
land masses سرزمین بزرگ
land mass خشکسار
land mass کشخر
land mass قاره
to work the land زمین را زراعت کردن
land masses خشکسار
fluted land سطحمسطحمته
land on one's feet <idiom> با موفقیت برشرایط سخت پیروزشدن
Who owns this land ? این زمین مال کیست ؟
To be in the land of the living . درقید حیات بودن
I'll need a plot of land . یک قطعه زمین لازم دارم
Land-Rover وسیلهنقلیهمورداستفادهدرزمینهایزبر
land registry دفترنگهداریاطلاعاتمخصوصبهیکمنطقه
dry land خشکی
common land مکانعمومی
land mass اقلیم
land mass سرزمین بزرگ
wild land صحرا بیابان
switzer land سویس
waste land زمین موات
survey land نقشه برداری زمین
submarginal land زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
scrub land زمین بایر
registered land زمین ثبت شده
plough land مقداری زمین که با هشت گاومیتوانستند در یک سال شخم بزنند
no man's land سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
table land زمین هموار
tenementary land زمین اجاری
wild land زمین بایر و لم یزرع
waste land اراضی موات
unutilized land اراضی موات
to sight land دیدن منظره
to clear land زمین راصاف کردن
the promised land ارض موعود
the lie of the land چگونگی اوضاع مهثب
the lie of the land وضع یا کیفیت طبیعی زمین وضع
no man's land سرزمین بی صاحب
crash-land سقوط کردن هواپیما
land alide لغزش زمین
land agent دلال معاملات ملکی
immeasureable land سرزمین بیکران
high land زمین کوهستانی
head land پرتگاه
head land دماغه
fertile land سرزمین حاصلخیز
fertile land سرزمین بارور
land bank بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
land breeze باد خشکی
land development احیای اراضی
land crab n خرچنگی که در زمین زندگی میکند ولی در دریا تخم می ریزد
land combat نبرد در ساحل
land combat نبرد زمینی
land carriage حمل و نقل خشکی
land carriage بار کشی زمینی
land capacity کاراوری زمین
land breeze باد ساحلی
f.soil or land خاک یازمین حاصلخیز
dream land عالم خواب و رویا
barren land زمین لم یزرع
no-man's land منطقه بین خط سرویس و خط پایانی
land reforms اصلاحات ارضی
land reform اصلاحات ارضی
crash land سقوط کردن هواپیما
hour land عقربه ساعت شمار
border land زمین مرزی
center land خط میانی
cultivated land اراضی محیات
cultivated land زمین محیات
crown land خالصه
conservation of land حفظ اراضی
collective land زمین مشاع
collctive land زمین مشاع
cloud land عالم خیال یافرض
certificate of land قباله زمین
land distribution توزیع اراضی
land force n نیروی زمینی
land register ثبت املاک
land shark کسیکه ملوانان رادردریاغارت میکندیابمال انها انگل میشود
land policy سیاست اقتصادی مربوط به زمین
land sick کند رونده بواسطه نزدیکی بخشکی
land of promise زمین موعود
land mine مین
land mine مین زمینی
land measurer مساح
land measurer زمین پیما
land office اداره املاک وثبت اراضی
land shark غارتگرکرانه
land service خدمت نظام در نیروی زمینی
land reclamation عمران زمین
land reclamation ابادانی زمین
land poor زمین دار بی پول
land poor دارای اراضی بی حاصل وکم فایده
land restoration بازسازی زمین
land plaster صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
land scaping محوطه سازی و ایجاد فضای سبز
land plaster گج
land map نقشه جغرافیایی
land forces قوای بری
land grave کنت قدیم المانی
land grant اعطای اراضی
land grant زمین اعطایی دولت
land grading تسطیح زمین
land girl n دختری که کارهای صحرایی میکرد
land sturm نام نویسی همگانی
land forming شکل دادن زمین
land forces نیروی زمینی
land hunger از برای بدست اوردن یاملک حرص ملاکی
land improvements عمران و ابادانی زمین
land lubber ادم خشکی مانده
land lady زن میزبان
land slip ریزش سنگ از کوه
land lady زن صاحب ملک
land lubber ادم دریا ندیده
land lubber ادم کشتی ندیده
(live off the) fat of the land <idiom> بهترین از هرچیز را داشتند
a land of milk and honey <idiom> بهشت
a land of milk and honey <idiom> جای سعادت و خوشی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com