Dictiornary-Farsi | large sized | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 111 (6 milliseconds)

English	Persian
large sized	بزرگ


Search result with all words

large sized a	بزرگ
Other Matches

life-sized	بهاندازهاصلی
pocket-sized	جیبی
pint sized	باندازه سر سنجاق
pint sized	ناچیز کوچک
pint sized	خرد
pint sized	پست
middle sized	میان اندازه
middle sized	دارای اندازه متوسط
larged sized	اندازه بزرگ
room-sized rug	فرش های ایرانی [فرش های درباری] [بافت این فرش ها که برای مفروش کردن تالارها و سالن های بزرگ استفاده می شود در ایران در اواخر قرن دوازدهم رواج یافت. بیشتر مشتریان کشورهای حوزه خلیج فارس و اروپایی اند.]
a medium sized car	یک اتومبیل متوسط
large n	مفصلا بطور کلی
large n	سر بسته همینطوری
in large	بمقدار زیاد
in large	بمقیاس زیاد
large n	ازادانه
large n	بتفضیل
the large one	بزرگه
so large	باین بزرگی
large n	ازادی
so large	چندان بزرگ بقدری بزرگ
large	سترگ بسیط
large	جامع
large	کامل
large	هنگفت
large	حجیم
at large	به طور کلی [معمولا]
large	بزرگ
by and large <idiom>	روی هم رفته
large	پهن
large	جادار
large	وسیع
by and large	کلا
by and large	رویهمرفته
large	درشت لبریز
large white	خوک سفید انگلیسی
large spread	فاصله گلوله ها راکم کنید
to a large extent	زیاد
large ship	کشتی که بیش از 731 مترطول داشته باشد
large ship	ناو بزرگ
large ship	کشتی بزرگ
was grinted in large t.	با حروف درشت چاب
to set at large	ازاد کردن
to set at large	رهاکردن
to a large extent	خیلی
a large car	یک اتومبیل بزرگ
to a large extent	تا حد زیادی
large wheel	چرخبزرگ
statute at large	چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی
large blade	تیغهبزرگ
set at large	ول کردن
set at large	ازاد کردن
large spread	مروحه خیلی باز است
large hearted	سخاوتمند بخشنده
large scale	بمقدار زیاد
in large quantities	خیلی خیلی
it is unusually large	فوق العاده بزرگ است
it is unusually large	ازاندازه معمول بزرگتراست
of a large size	بزرگ
large adv	بیشتر
large adv	زیاد
large aircraft	هواپیمای بزرگ
large detail	جزء بزرگ
large hande a	دست باز
in large quantities	بمقادیرزیاد
gentleman at large	کسیکه وابسته بدرباراست و کار ویژهای ندارد
large scale	نسبتا زیاد بمعیار وسیع
large scale	در مقیاس بزرگ
large scale	مقیاس بزرگ
large-scale	بمقدار زیاد
large-scale	در مقیاس بزرگ
large-scale	مقیاس بزرگ
considerably large	بس بزرگ
gentleman at large	قای بیکار
large-scale	نسبتا زیاد بمعیار وسیع
large hande a	دارای دست بگیر گیرنده
large intestine	قولون روده فراخ
large minded	ادم فرفیت دار
large minded	متفکر
large minded	ادم فهمیده
large minded	دارای فکر وسیع
large leaved	گل بوته
large model	مدل حافظه که کد و داده تا کلید بایت جریان دارند ولی اندازه ترکیبی باید از مگابایت کمتر باشد
large intestine	معاء غلاظ
large intestine	روده بزرگ
large hearted	نظر بلند
large hearted	مساعد
large hearted	همدرد
large hande a	حریص
large handed	دست باز
There he is in the flesh. there he is as large as life.	خودش حی وحاضر است
large scale map	نقشه مقیاس بزرگ
large scale integration	مجتمع سازی در مقیاس بزرگ
large scale computer	که میتواند به حافظه با فرفیت بالا دستیابی داشته باشد و نیز وسایل پشتیبان مثل کاربران چندتایی
large scale computer	سیستم کامپیوتر قوی
large scale raid	حمله ناگهانی تعداد زیاد پلیس
sale on a large scale	فروش زیاد
He left a large fortuue.	ثروت هنگفتی را به ارث (باقی )گذاشت
very large data base	پایگاه داده بسیار بزرگ
large detached house	خانهویلایی
he inherited a large fortune	دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
very large scale integration	مجتمع سازی در مقیاس بسیار بزرگ
very large scale integration	قطعه
large chopping knife	ساطور
large scale production method	روش تولیدانبوه
large leaved hybrid petunia	اطلسی دهن اژدر
ultra large scale integration	مجتمع سازی در مقیاس ماوراء بزرگ
large scale production method	روش تولیدبه مقیاس وسیع
super large scale integration	قط عه