Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 141 (7 milliseconds)
English	Persian
laser gain	بهره لیزر
Other Matches
helium-neon laser [HeNe laser]	لیزر هلیوم-نئون [فیزیک]
laser	وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
laser	لیزر
laser	اشعه لیزر
laser	هر روش تابش نور کوهرنت یا همسان توسط انرژی ذخیره شده در سیستم مولکولی یااتمی هنگام تحریک با سیگنال ورودی
laser	چاپگر به renalntion بالا که از منبع لیزر برای چاپ با کیفیت بالای حروف با الگوی matrix-clat روی کاغذ استفاده میشود.
laser	روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
laser	دیسک فشرده
laser	اشعه لاسر انرژی لیزری سیستم تقویب نور بوسیله تشعشعات تحریک شده
laser beam	اشعهلیزر
dye laser	لیزر رنگینهای
gas laser	لیزر گازی
laser diode [LD]	لیزر نیم رسانا [فیزیک]
laser printers	چاپگر لیزری
laser printer	چاپگر لیزری
laser disignator	هدف یاب لیزری
laser disignator	تعیین کننده هدف لیزری
laser linescan	دستگاه تجسس هدف لیزری دستگاه مراقبت هدف لیزری
laser welding	جوش لیزری
laser guidance	هدایت لیزری بمب یا موشک
semiconductor laser	لیزر نیم رسانا [فیزیک]
laser guidance	سیستم هدایت لیزری
laser font	فونت لیزری
laser memory	حافظه لیزری
postscript laser printer	چاپگر لیزری پست اسکریپت
solid-state laser	لیزر حالت جامد [فیزیک]
emulsion laser storage	storage laser
differential laser gyro	دو اشعه لیزر با پلاریزاسیون یکسان که برای یک ژایروبکار میروند
emulsion laser storage	روش ذخیره سازی دیجیتال با استفاده ازلیزر در مقابل ماده حساس به نور
optical laser disk	دیسک لیزری نوری
laser [light amplification by stimulated emission of radiation]	لیزر [تقویت نور به روش گسیل القایی تابش] [فیزیک]
gain over	ربودن
gain on	نزدیک شدن به
to gain a over	پیشدستی کردن بر
gain over	با خود همراهی کردن
to gain a over	برتری یاتفوق جستن بر
to gain a over	پیش افتادن از
gain over	سوی خود کشیدن
It is a gain .	اینهم خودش غنیمت است
gain	به دست آوردن
to gain on	نزدیک شدن به
to gain over	سوی خودکشیدن
to gain over	باخودهم رای کردن
to gain on	کم کم پیش رفتن سوی خردخردفراگرفتن
to gain over	ربودن
gain	زیاد شدن
gain	افزایش
gain	بهره
gain	حصول
gain	افزوده
gain	سود بردن بهره
gain	بهبودی یافتن رسیدن
gain	نائل شدن پیشرفتن
gain	کسب کردن باز یافتن
gain	صرفه استفاده
gain	پیدا کردن
gain	فایده بردن
gain	سود بردن
gain	بدست اوردن
gain	جلوبردن توپ
gain	دستیابی داشتن به یک فایل
gain	بهره برداری
gain	بدست آوردن
gain	افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
gain	منفعت
gain	تقویت
gain	نفع
gain	حصول تحصیل منفعت کردن
gain	سود
gain	بهره تقویت
to gain hearts	جلب قلوب کردن
to gain any ones ear	نمودن
to gain a victory over	پیروزشدن بر
to gain a victory over	ففریافتن بر غلبه کردن بر
to gain any ones ear	کسیرا اماده شنیدن حرفی
to gain ground upon	نزدیک
to gain ground	تجاوزکردن تعدی کردن
to gain ground	پیشرفت کردن
to gain in nealth	بهبودی یافتن
to gain in nealth	شفایافتن
no pain no gain <proverb>	نابرده رنج گنج میسر نمی شود
No gain without pain. <proverb>	بدون رنج چیزى بدست نمى آورى .
gain ground <idiom>	به جلو رفتن
to gain ground upon	شدن به
You are going to gain weight. if you let yourself go.	اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
To gain an advantage.	کسب امتیاز کردن
gain control	کنترلصدا
transducer gain	بهره دگرسازی
to gain time	به بهانه گذراندن
voltage gain	بهره ولتاژ
to gain time	دست بدست کردن
to gain the day	پیروزشدن
gain the ear <idiom>	رگ خواب کسی را به دست آوردن
antenna gain	بهره انتن
gain opportunity	فرصت را مغتنم شمردن
gain or loss	سود یا زیان
gain score	نمره افزوده
gain time	دفع الوقت کردن
gain time	اغتنام وقت
gain time	اغتنام وقت کردن
directive gain	تقویت انتن
gain ground	پیشروی کردن
gain opportunity	اغتنام وقت کردن
gain opportunity	اغتنام فرصت کردن
capital gain	منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
energy gain	بازده انرژی
epinosic gain	بهره ثانوی بیماری
secondary gain	بهره ثانوی بیماری
gain a victory	پیروز شدن
gain ground	ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
gain ground	خاک دشمن راتصرف کردن تجاوز و تعدی کردن
lateral gain	پوشش جانبی زمین درعکاسی هوایی
to gain a victory	فاتح شدن
primary gain	بهره اصلی بیماری
to gain a ccess	باریافتن
maximum gain	تقویت حداکثر
to gain a ccess	تقرب جستن
to gain a victory	پیروزشدن
loss and gain	ضرر و منفعت
loss and gain	زیان و سود
light gain	تقویت نور
to gain a victory	فیروزشدن ففرکردن
paranosic gain	بهره اصلی بیماری
closed loop gain	بهره تقویت درطبقه بسته
capital gain tax	مالیات بر سود سرمایه
automatic gain control	کنترل بازده بطور خودکار
automatic gain control	نافم خودکار فزونسازی
to gain the upper hand	تفوق جستن
open loop gain	بهره تقویت در حلقه باز
maximum power gain	تقویت توان حداکثر
maximum in power gain	تقویت قدرت حداکثر
to gain the upper hand	غلبه یافتن
to gain the upper hand	غالب شدن
to gain the upper hand	پیش بردن
keyed automatic gain control	تنظیم بهره با کلید خودکار
low frequency current gain	تقویت جریان فرکانس پایین
gated automatic gain control	تنظیم بهره با کلید خودکار
low level current gain	تقویت جریان در سطح پایین
high frequency current gain	تقویت جریان فرکانس بالا
To gain full control of the affairs . To have a tight grip on things.	کارها را قبضه کردن

Recent search history
Search history is off. Activate

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com