Dictiornary-Farsi | late cut | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 69 (7 milliseconds)

English	Persian
late cut	ضربهای که توپ را به منطقه پشت توپزن می فرستد


Search result with all words

late	دیر
late	دیراینده
late	اخیر
late	تازه گذشته
late	کند
late	تا دیر وقت اخیرا
late	تادیرگاه
late	زیاد
late	مرحوم
late	متوفی
he may come late	ممکن است دیر بیاید
he may come late	شایددیر بیاید
i was up late last night	دیشب تا ان موقع هنوزنشسته
i was up late last night	بودم
it is very late	بسیار دیر است
it is very late	خیلی دیرشده است
iwas late	دیر کردم
iwas late	دیرم شد
iwas late	دیررسیدم
keep late hours	دیر خوابیدن و دیر برخاستن
late latinu	لاتین دورههای بعد
late maturing	دیررس
late payment damages	خسارت تاخیر تادیه
late time	زمان سکته انفجار
late time	زمان بین سقوط بمب تا شروع انفجار اتمی
late war	جنگ قبلی
of late	دراین روزها
of late	اخیرا
of late years	دراین چند سال گذشته
the late governor	فرماندار اخیر
the late rains	بارانهای اخیر
the widow of the late	زن مرحوم .....
to be late	دیر رسیدن
to be late	دیر امدن
to be late	دیرکردن
to keep late hours	دیر خوابیدن
to keep late hours	دیر برخاستن
what made you so late	چه شد که این همه دیر کردید
your late father	مرحوم پدرتان
Luchily for me the train was late.	خوش شانسی آوردم قطار دیر رسید
The train was 10 minutes late.	قطار 10 دقیقه دیر رسید
Dont be late for work.	دیر سر کار نیایی (سر وقت بیایی )
Before it is too late. While there is stI'll time.	تا دیر نشده
I am getting late.	دارددیرم می شود
To keep late nights [hours]	شب زنده داری کردن
I wI'll come as late as I possibly can .	تا آنجائیکه بشود دیر می آیم
It is never too late to mend.	هر کجا که جلوی ضرر رابگیری منفعت است
I am in the habit of sleeping late on Friday mornings.	عادت دارم جمعه ها صبح دیر از خواب بیدار می شوم
Nobody was late except me .	هیچکس غیر از من دیر نکرده بود
It is too late . the die is cast .	کار از کار گذشته
Before it is too late . while one has the chance .	اگر فرصت با قی است ( از دست نرفته )
Damn it, you are late again!	لعنتی باز تو دیر کردی. [دیر آمدی]
She procrastinated until it was too late .	آنقدر دفع وقت (وقت کشی ) کرد که دیگه کار از کار گذشت
We were afraid lest she should get here too late .	ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
Better late then never. <proverb>	تاخیر بهتر از هرگز است .
It is never too late to mend. <proverb>	براى اصلای شدن هیچگاه دیر نیست .
Better late than never. <proverb>	آهسته برو همیشه برو.
It is never too late to learn . <proverb>	براى کسب علم هیچ موقعى دیر نیست .
Is the train from Leeds late?	آیا قطار شهر لیدز تاخیر دارد؟
Better late than never! <proverb>	دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
Better late than never. <proverb>	دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
Depending on how late we arrive ...	بستگی به اینکه ساعت چند ما می رسیم ...
keep late hours	دیر خوابیدن و دیر بیدار شدن
it is too late to lock the stable when the horse has been stolen <proverb>	کنون باید این مرغ را پای بست نه آن دم که سررشته بردت ز دست
I am late.	من دیر کردم.
Do you get up early [late] in the morning ?	آیا شما صبح ها زود [دیر] از خواب برمیخیزید؟
late-Modern architecture	[معماری که تصویرها و ایده ها و نقش و نگار آن گرفته شده از جنبش معماری مدرن بود.]
late <adj.> <adv.>	دیر
Partial phrase not found.

late cut

ضربهای که توپ را به منطقه پشت توپزن می فرستد