Dictiornary-Farsi | lateral strain | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 164 (8 milliseconds)

English	Persian
lateral strain	تغییر شکل نسبی جانبی


Other Matches

lateral	عرضی
lateral	جنبی جناحی
lateral	افقی راهرو زیرزمینی موازی جبهه
lateral	در عرض
lateral	فرعی
lateral tell	پیشگیری هواپیما در حرکت عرضی
lateral tell	سبقت عرضی
lateral	جنبی
lateral	واقع درخط افقی
lateral	افقی
lateral	جانبی
lateral	پهلویی
lateral shifts	حرکت جانبی
lateral buckling	کمانکش جانبی
lateral control	کنترل جانبی
lateral control	کنترل در عرض جبهه
lateral stability	پایداری عرضی
lateral dispersion	پراکندگی جانبی
lateral dominance	برتری جانبی
lateral fissure	شیار جانبی
lateral flexion	خم شدن به پهلو
lateral shifts	تغییرات جانبی
lateral gain	پوشش جانبی زمین درعکاسی هوایی
lateral shifts	تغییرات عرضی
lateral route	جاده هایی که به موازات خط لجمن قرارداشته باشند
lateral route	جاده عرضی
lateral raise	تمرین تقویت عضلههای پشت و شانه با دنبل
lateral pressure	فشار جانبی
lateral pass	پاس توپ فوتبال از پهلو
lateral load	بار جانبی
lateral inversion	معکوس جانبی
lateral yield	له شدگی جانبی
lateral spread	اتش درو در عرض
lateral forces	نیروهای عرضی
lateral groove	شیارجانبی
lateral incisor	شیبکناری
lateral line	خطپهلویی
lateral mark	علامتکناری
lateral moraine	منبعیخکناری
lateral thinking	حلمشکلیباکمکگرفتنازقوهتخیل
lateral meniscus	منیسک خارجی [کالبد شناسی] [زیست شناسی]
lateral bar	دستهجانبی
lateral surface	سطح جانبی
lateral support	تکیه گاه جانبی
lateral support	تکیه گاه کناری
lateral rectus muscle	ماهیچهرکتئوسکناری
lateral semicircular canal	کانالنیمدایرهجانبی
lateral-adjustment lever	سطح تنظیم جانبی
lower lateral sinus	روزنهتحتانیجانبی
lower lateral lobe	پهنبزگتحتانیجانبی
upper lateral lobe	پهنبرگکناریفوقانی
upper lateral sinus	دریچهکناریفوقانی
lateral deflection of beam	تغییر شکل فرعی یا جانبی تیر
lateral and sway bracing	حرکات جانبی و نوسانی
lateral magnifying power	درشت نمایی جانبی
lateral water hazard	مانع برکهای به موازات مسیر گوی گلف
lateral filing cabinet	محفظهفایلهایجانبی
lateral condyle of femur	مهرهاستخوانجانبیران
lateral cutaneous femoral nerve	عصبکوتانئوسراستکناری
to strain after anything	در پی چیزی تقلا کردن
to strain at anything	در زیر فشارچیزی تقلاکردن زیاد در چیزی باریک شدن یاوسواس داشتن
to strain	کوشش سخت کردن [برای رسیدن به هدف]
to strain out	صاف کردن ودراوردن
to be on the strain	زیاد مصرف شدن
strain	تغییر شکل نسبی
take a strain	وارد کردن فشار به طناب
re strain	دوباره صاف کردن
to be on the strain	زیادخسته شدن
strain	خسته کردن
strain	کوشش زیاد کردن
strain	صاف کردن
strain	کج کردن پالودن
strain	پیچ دادن
strain	زیادکشیدن
strain	سوء استفاده کردن از
strain	تجاوز کردن از
strain	تغییر شکل
strain	انبساط
strain	دگروشی ازدیاد طول ویژه
strain	تغییرشکل
strain	افزایش طول نسبی
strain	دگردیسی
strain	زور زدن سفت کشیدن
strain	ضرب دیدگی
strain	سفت کشیدن
strain	کشیدن
strain	کوشش درد سخت
strain	در رفتگی یاضرب عضو یا استخوان اسیب
strain	فشار
strain	رگه
strain	صفت موروثی خصوصیت نژادی
strain	زور
strain	نژاد
strain	اصل زودبکار بردن
strain	حالت موروثی
strain	کشش بار
strain	کرنش
strain	تقلا
strain	کشیدگی
strain	کشش
strain	کش دادن
the strain on a rope	فشاریاکششی که بر طنابی وارد اید
to strain every nerve	منتهای کوشش را بعمل اوردن
to strain a liquid	صاف کردن یک مایع
to strain at a gnat	ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
strain rate	میزان تغییر شکل
to strain one's eyes	چشم خود رازیاد خسته کردن
eye strain	چشم کوفتگی
it is a strain on one's energy	خیلی زورمصرف میکند
eye strain	خستگی چشم
transannular strain	کشیدگی دو سر حلقه
torsional strain	فشار پیچشی
torisonal strain	فشار پیچشی
to strain under a load	درزحمت بودن بواسطه حمل یک بار
do not strain your nerves .	با عصاب خودتان فشار نیا ورید
to strain one's eyes	فشارزیادبرچشم خودوارداوردن
strain harden	سخت کردن کرنشی
strain harden	سخت گرداندن تغییر بعدی سخت گرداندن کشی
increase of strain	افزایش تغییر طول نسبی
it is a strain on one's energy	خیلی زور میبرد
shear strain	تغییر شکل برشی
shearing strain	پیچیدگی برشی
simple strain	تغییر طول نسبی ساده
soil strain	فشار زمین
strain hardenability	قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
strain hardenability	سخت گردانی سخت
strain hardening	سخت شدن فلز دراثر تغییرشکل نسبی
linear strain	تغییر شکل نسبی خطی
angle strain	کرنش زاویهای
he talked in another strain	لحن اوتغییریافته بود
hardening strain	تغییر طول سخت گردانی
front strain	کرنش پیچشی
elastic strain	تغییر شکل نسبی ارتجاعی
dielectric strain	بار دی الکتریکی
cold strain	تغییر بعد یافتن در حالت سرد
bulk strain	تغییر شکل نسبی حجمی
angle strain	کشیدگی زاویهای
strain hardness	سختی درجه
strain hardness	سختی کشی
strain energy	انرژی تغییر شکل
strain energy	انرژی کرنش
strain energy	انرژی کشیدگی
strain gauge	کشش سنج
strain hadening	سخت گردانی سرد
strain hadening	سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
strain hadening	سخت گردانی کرنشی
strain energy	انژی حاصل از تغییر شکل نسبی
strain curve	نمودار تغییر شکل
strain at failure	تغییر شکل درگسیختگی
strain insulator	مقره جداکننده
strain at failure	افزایش طول نسبی درگسیختگی
strain limit	حد تناسب میان تنش و انبساط
repetitive strain injury	دردی دربازو کسی که عملی را چندین بارانجام دهد مثل وقتی که ترمینال کامپیوترکارمیکند
inductance strain gauge	تغییر بعدسنج القائی
stress strain diagram	نمودار تنش و تغییر بعد نسبی
The rope severd under the strain .	طناب تحت فشار قطع شد
stress strain relation	رابطه تنش- کرنش
strain test apparatus	دستگاه ازمون دگروشی
strain age harden	سخت کردن کرنشی زمانی
strain age hardening	سخت گردانی کرنشی زمانی
baeyer strain theory	نظریه کرنش- کشیدگی بایر
ring strain theory	نظریه کرنش- کشیدگی حلقه
stress strain curve	منحنی تنش به افزایش طول نسبی